بیگ بنگ در قرآن
یک نت ـ شبهه: آیا این که میگویند: "قرآن به بیگ بنگ اشاره کرده است"؛ درست است؟ برخی آیه 30 سوره انبیا را دلیل میآورند.
پاسخ: ابتدا باید دانست که تعریف "بیگ بنگ" چیست و تعریف علمی آن با تعریف شعاری و افواهی آن چه تفاوتی دارد؟ بعد باید دانست که "ببیگ بنگ" برای کدام عالَم و در چه عرصهی مطالعاتی مطرح شده است؟ بعد باید دید که آیا برای تعریف ارائه شده، دلیلی هم آورده شده است یا خیر و فقط یک نظریه و تئوری است؟ اگر برخی دلایلی ارائه میدهند، باید دانست که آیا دلایل عقلی، علمی و منطقی هست یا خیر؟ بعد باید دید که حالا نتایج غیر علمی (تجربی) که در عرصهی حکمت و فلسفه از آن میگیرند [که هیچ ربطی به عالَم فیزیک و علم تجربی ندارد]، صحیح است یا خیر ...؟ پاسخ اینها که معلوم شد، ببینیم در قرآن کریم اشارهای شده است یا خیر؟ اگر اشاره شده چه فرموده و نتایج حاصله چیست و چه انطباق یا اختلافی با این "بیگ بنگ" دارد؟
البته قصد ما این نیست که پاسخ تمامی سؤالات فوق را در این فرصت کوتاه و مجال اندک ایفاد نماییم، بلکه قصد این بود که همیشه در مواجه با این قبیل سؤالات یا شبهات که از سویی رنگ علمی و فلسفی دارند، و از سویی دیگر به یک شعار تبلیغاتی جهت تکفیر مبدل شدهاند، باید برخوردی علمی، منطقی و به دور از شعار داشت.
الف – دقت کنیم که عرصه مطالعاتی فیزیک، عالم ماده است. در عرصهی علم فیزیک این سؤال مطرح است که "این عالَم مادی، چگونه پدید آمده است؟" عین همین سؤال در عالَم حکمت و فلسفه مطرح است که اساساً «عالَم وجود، چگونه پدید آمده است؟»
بدیهی است که عرصهی این دو سؤال و پاسخهای آنها، کاملاً با یک دیگر متفاوت (نه مخالف) میباشند. به عنوان مثال: اگر در عرصهی علوم تجربی سؤال شود: «این چراغ چگونه روشن شد؟» یک پاسخ فیزیکی دارد و میگویند: «جریان برق در سیمها جاری است، کلید اتصال زده شد و برق به لامپ رسید و روشن شد»، اما اگر همین سؤال در عرصه حکمت و فلسفه مطرح شود، سؤال از "علت پیدایش"، "اصل علیت"، "رابطه علت و معلول" و ... میباشد و پاسخهای عقلانی و استدلالی دارد و اصلاً با کلید و پریز کاری ندارد.
ب – نظریه بیگ بنگ (Big Bang ) که "مهابانک" ترجمه شده است و هنوز در حد نظریه است، گمان بسیاری از اخترشناسان و دانشمندان علوم کیهانی میباشد. میگویند: جهان 14 میلیارد سال پیش، با یک انفجار آغاز شد و پیش از آن این جهان در درون ذرهای که هزار بار کوچکتر از سر سوزن است و حراراتش برای ما غیر قابل تصور است قرار داشت و ... .
ج – فلسفه (براهین عقلی) با این فرضیات یا حتی یافتههای علم تجربی کاری ندارد. میگوید: ممکن است چنین بوده باشد، ممکن است نبوده باشد، هر گاه علم ثابت کرد که چنین بوده یا نبوده، علم مورد قبول است.
بلکه عقل (فلسفه، حکمت) سؤال میکند که منظور از این «جهان هستی» که میگویید، جهان ماده است یا کلّ عالم هستی؟! - اگر منظور کل عالم هستی است و قبل از بیگ بنگ نبوده، در عدم چیزی وجود ندارد که منفجر شود – اگر میگویید: یک ذره هزاربار نازک تر از سر سوزن بوده، از کجا بوده؟ چگونه منفجر شده؟ چرا قبلاً منفجر نشده؟ به فرض که منفجر شد و جهانی پدید آمد و سپس سرد شد و ...، شعور، نظم، علم و حکمت، در کجای مادی فیزیکی است که چنین جهان علمی و منظمی پدید آورده که شما میتوانید بر اساس قواعد ثابت علمی آن، به کشفیات بپردازید و ...؟
آیات قرآن کریم:
هر چند که لزومی ندارد ما برای هر کشفی در عرصه علوم تجربی، دبنال آیهای از قرآن بگردیم، اما باید توجه داشته باشیم که در قرآن کریم، توجه بسیاری به عالم مادی (طبیعت) داده شده است، چرا که انسان نه تنها ابتدا طبیعت را میبیند، بلکه با حواس طبیعی خود، جز طبیعت (جرم) را نمیبیند، و استنباط و استخراج و درک دلایل و براهین برای نتیجهگیریهای عقلی، کار حواس نیست، بلکه کار عقل است.
از این رو در قرآن کریم، هر گاه که عالم ماده و طبیعت اشاره شده، یک مطالعه طولی صورت گرفته است و نه عرضی و مقطعی. به عنوان مثال: نمیفرماید: زمین و آسمان وجود دارد، بلکه میفرماید: خدا زمین و آسمان را خلق کرد – نمیفرماید که شب و روز جایشان را به هم میدهند، بلکه میفرماید خدا شب را بر روز و روز را بر شب چیره میکند – نمیفرماید انسان از نطفه خلق میشود، بلکه میفرماید: خدا انسان را از نطفه خلق میکند و ...؛ یعنی هستی، علم، قدرت و حکمتی، خالق، مالک، قادر، غالب و مدبر امور است، وگرنه از صرف ماده که بی شعور است، حادث است، پدیده است، محدود است، متغیر است و ...، این نظم و نظام بر نمیآید.
پس قرآن میفرماید که عالم ماده و طبیعت را (به قول شهید مطهری) مانند "کهنه کتابی که اول و آخرش افتاده است" مطالعه نکنید. بلکه از مبدأ تا معادش را مطالعه کنید. از آغاز تا بازگشتش را مطالعه کنید.
آیه 30 از سوره الأنبیاء:
«أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ»
ترجمه: آيا كسانى كه كافرند نمىدانند كه آسمانها و زمين پيوسته بود و ما از هم بازشان كرديم و هر چيز زندهاى را از آب آفريديم پس چرا ايمان نمىآورند؟
"رتق" به معنای با هم بودن و به هم چسبیدن و متقابلاً "فق" به معنای جدا کردن، گشودن، فصل کردن است.
همان طور که مشهود است، هر چند در این آیه کریمه، دو خبر از علوم کیهانی داده شده است، یکی این که آسمانها و زمین بسته [یا چسبیده] بودند، و ما بازشان کردیم و دیگر آن که "آب" را مایه حیات جانداران قرار دادیم، اما این دو را نشانه برای یک بحث عقلی در «کفر و ایمان» آورده است و اصلاً کاری با فیزیک موضوع ندارد، چه رسد به این که اشاره به بیگ بنگ یا ذرهی اولیه در عالَم ماده باشد. میفرماید: کافران باید با دیدن این عظمت علمی، نظم و حکمت، پی به خالق و ربّ علیم، حکیم، قادر و متعال ببرند.
از این رو حتی در روایات، تعابیر متفاوتی در باره این «رتق و فتق» یا چسبیده بودن و سپس گشودن آسمانها و زمین و هم چنین قرار دادن "آب" برای حیات جانداران آمده است. چنان چه در روایتی امام باقر علیه السلام به این تعبیر میفرمایند که «آسمان بسته بود و بارشی نداشت، زمین هم بسته بود و رویشی نداشت. پس خدا آنان را گشود و آب را مایه حیات جانداران قرار داد» (بحار الأنوار ، ج54 ،ص 97) - میدانیم که بشر با علم امروزی هم برای جستجوی حیات احتمالی در سیارات دیگر، به دنبال موجود نمیگردد، به دنبال آب میگردد. یعنی اگر "آّب" بود، احتمال حیات و وجود موجودات دیگر نیز هست و اگر نبود، نیست.
مابقی آن چه که گفتند، تعبیرات احتمالی است، مثل این که گفته شود: منظور از بسته بودن، همان ذرهی ریز اولیه میباشد. خیر، نه تنها آیه هیچ صراحتی به این معنا ندارد، بلکه اساساً ذرهی اولیه و انفجار آن [هر چند ممکن است در آینده ثابت شود که چنین بوده]، ولی فعلاً یک احتمال و یک نظر است.
در هر حال، مقصود آیه این است که بشر به طبیعت، به زمین، به آسمانها و هر چه در آنهاست، نگاه مطالعاتی و علمی کند، اما یک مطالعه طولی؛ یعنی دقت کند که معلول بی علت - حادث بدون محدث (پدیده، بدون پدید آورنده) – نظم بدون نظام – حکمت، بدون حکیم ... محال است؛ پس لابد زمین و آُسمانها، خالق و مدبری علیم و حکیم و قادر دارد.
بدیهی است که مطالعه عرضی طبیعت، فقط فایدهی ابزاری دارد، یعنی انسان میتواند با کشف علمی، به پدیدهها و قوانینی پی ببرد و از آن استفادهی فیزیکی برای همین حیات طبیعی ببرد، اما مطالعه طولی، عقل را رشد داده و به انسان دانش، بینش، بصیرت و حکمت میبخشد و به انسان جهت رشد و تعالی میدهد.
نکته (فلسفه - فیزیک) – تفاوت نگاه دانشمندان، تا تبلیغات برای اذهان عمومی:
*- هایزنبرگ: « فرمولهای ریاضی جدید دیگر خود طبیعت را توصیف نمی کنند ، بلکه بیانگر دانش ما از طبیعت هستند. ما مجبور شدهایم که توصیف طبیعت را که قرنها هدف واضح علوم دقیقه به حساب میآمد کنار بگذاریم. تنها چیزی که فعلاً میتوانیم بگوییم این است که در حوزه ی فیزیک اتمی جدید ، این وضعیّت را قبول کردهایم؛ زیرا آن به حدّ کافی تجارب ما را توضیح میدهد.» (دیدگاههای فلسفی فیزیکدانان معاصر ، ص34)
*- کمبل: « حوزهی کار فیزیک مطالعهی یک جهان خارجی نیست؛ بلکه مطالعهی بخشی از جهان داخلی تجارب است. و دلیلی وجود ندارد که ساختارهایی نظیر ... که ما وارد میکنیم تناظری با واقعیّت خارجی داشته باشند.» (همان)
آلبرت اینشتاین: «به طوریکه میدانید ما هنوز قادر به توجیه بسیاری از واقعیّتها ، بر مبنای فیزیک نظری نیستیم، و اصولی که بتواند علّت و معلول آنها را به طور روشن و قطعی بیان کند در دست نداریم ؛ بالعکس چه بسا ممکن است اصولی که دقیقاً و به وضوح تنظیم و صورت بندی شده منجر به نتایجی شود که کلّاً یا جزءً برون از قلمرو حقایق و واقعیّتهایی باشد که در وضع حاضر از راه تجربه در دسترس ما قرار دارند.» (مقالات علمی اینشتین، ترجمه محمود مصاحب، ص 14)
افزودن دیدگاه جدید