امام حسین فرار کرد نه قیام!
یک نت ـ شبهه: امروزه برخی از معلمان ما میگویند: امام حسین فرار کرد نه قیام! آیا حدیث یا روایتی در آن کلمه "قیام" باشد از کتب معتبر حدیثی وجود دارد؟!
پاسخ: همیشه عادت کنیم که ابتدا از مدعی، آیه، حدیث، سند و دلیل بخواهیم، نه این که هر کسی که رد شد و سخنی گفت را بشنویم، بعد به دنبال آیه و حدیث و دلیل برای نفی و رد آن بدویم.
الف - به معلم بگویید: یک چیزی روی هوا گفتی که حاکی از ناباوریهای خودت از یک سو – ضعف معلومات خودت از سوی دیگر و نیز بغض شدیدت میباشد؛ حال آیا بر اساس آیه، حدیث، سند تاریخی و دلیل روشن و متقن این حرف را زدی، یا از روی عناد و لجاج با اسلام و تشیع و اهل بیت علیهم السلام.
ب - به معلم بگویید: اگر ما به شما بگوییم که هدف شما از قرار گرفتن در جایگاه مقدس معلمی، تعلیم و تربیت نمیباشد، بلکه ایجاد انحراف و اعوجاج در افکار دانشآموزان است، بر نمیتابید و علیه ما با نمره، اخراج و تجدیدی و ردی میشورید، در حالی که اظهر من الشمس است و گفتههایتان نیز بهترین سند میباشد، بعد شما همین طور میآیید و میگویید: «امام حسین علیه السلام، قیام نکرد، بلکه فرار کرد» و ما نیز باید بپذیریم یا به شما حدیث ارائه دهیم؟!
ج – کسی که میگوید: «امام حسین فرار کرد»، نه تنها هیچ از منزلت امامت و شخصیت امام نمیداند، بلکه حتی از تاریخ نیز چیزی نمیداند، (مگر این که به عمد تحریف کند)، حالا شما میخواهید با بیان یک یا چند حدیث، او را قانع کنید؟! مگر خودش به عمرش این احادیثی را که شما میخواهید ارائه دهید، نخوانده و نشنیده است؟!
پس آن چه ذیلاً ایفاد میگردد، در پاسخ معلمی نادان، معاند و لجوج نمیباشد، بلکه صرفاً جهت افزایش معلومات و اطلاعات شما نوجوان و جوانان عزیز میباشد.
حدیث:
*- ابتدا توجه داشته باشید که در مطالعه و تحقیق، الزاماً به دنبال یک کلمهی مشخصی مانند "قیام" نگردید، چرا که ممکن است از قیام تحت عنوان "خروج، جهاد، مقابله و ..." نیز یاد شود، چنان که در مورد امام زمان علیه السلام، هم به خروج حضرت مهدی عجّ الله تعالی فرجه، تصریح شده، هم به قیام ایشان، هم به فرج و ... .
*- سپس دقت کنیم که خود ایشان در مورد حرکتشان چه فرمودهاند؟ آیا فرمودهاند که من فرار میکنم، یا فرمودهاند: قیام و خروج و مقابله و مبارزه میکنم؟
دفاع از اسلام:
یک – هنگامی که مروان بن حکم، برای بیعت او با یزید اصرار ورزید، در پاسخ فرمود:
«اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَعَلَى الإسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ، وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صلي الله عليه و آلهيَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ اَبى سُفيانَ» (موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام 285، ح252)
ترجمه: (در اين صـورت بايد گفت): انا للّه و انا اليه راجعون - فاتحه اسلام را باید خواند هنگامی که امّت اسلام، رعیت چون یزیدی گردند؛ و من خودم از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: خلافت بر آل ابوسفيان حرام است.
امر به معروف و نهی از منکر:
دو – در وصیت خود به برادرش محمد حنیفه، هدف اصلی "خروج = قیام" را بیان نموده و نوشتند:
«وَ اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فِی اُمَّةِ جَدّی صلی الله علیه و آله اُریْدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اَسیْرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ اَبی عَلیّ بن ابی طالِبٍ عَلیه السَلام»
ترجمه: [بدانید] من برای سرکشی و خوشگذرانی و فساد و ستم خروج نکردم؛ بلکه فقط برای دنبال کردن اصلاح امّت جدّم خارج شدم [خروج کردم] و تصمیم گرفتهام که امر به معروف و نهی از منکر نمایم و سیره جدّم [رسول خدا صلی الله علیه و آله] و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام را دنبال نمایم.»
رهبری و هدایتی امتی که طالب امام شدند:
سه - ایشان پیش از خروج از مکه و نیز پیش از اعزام مسلم، نامهای در پاسخ درخواست مردم کوفه، به دست سعید و هانی فرستادند. در این نامه به درخواست مردم جهت برخورداری از امامی هادی تصریح شده است:
«بِسم اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مِنْ حُسَیْنِ بنِ عَلَیٍّ، اِلی الْمَلَأِ مِنَ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُسْلِمیْنَ، اَمّا بَعْدُ: فَاِنَّ هانِیاً وَ سَعیْداً قَدَما عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کانا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذی اقْتَصَصتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقالَةَ جُلِّکُمْ: اِنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنا اِمامٌ فَاقْبِلْ، لَعَلَّ اللّه ُ اَنْ یَجْمَعَنا بِکَ عَلی الهُدی وَ الْحَقِّ» ترجمه: بنام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن علی به سوی گروهی از مؤمنان و مسلمانان، پس از ستایش خدا، همانا هانی و سعید نامههای شما را آوردند و این دو نفر، آخرین فرستادههای شما بودند. من آنچه را که نوشته بودید و حکایت کردید درک کردم و سخن همه شما این بود که: امام و رهبر نداریم؛ به سوی ما بشتاب، شاید خداوند به وسیله تو ما را به هدایت و حق رهنمون سازد» .
هدایت، با دعوت به کتاب خدا و سنّت رسول خدا صلوات الله علیه و آله و مقابله با بیعتها:
چهار - در نامه به مردم بصره نوشتند:
«وَ قَدْ بَعَثْتُ اِلَیْکُمْ رَسُولی بِهذَا الْکِتابِ، وَ اَنَا اَدْعُوْکُمْ اِلی کِتاب اللّه ِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله ، فَاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اُمیْتَتْ وَ اِنَّ البِدْعَةَ قَدْ اُحْیِیَتْ وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا اَمْری اَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّه»
ترجمه: اکنون قاصدم را با این نامه به سوی شما فرستادم و من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله می خوانم. پس به راستی سنّت [پیامبر] مرده و بدعتها زنده شده است. پس اگر سخنان مرا بپذیرید و از امرم اطاعت کنید، شما را به راهی که رشد [و اصلاح شما در آن[ است هدایت میکنم. سلام و رحمت خدا بر شما باد.
جهاد در راه خدا:
پنج - ایشان در مسیر کوفه، با فَرَزدق ملاقات مینماید و در شرح مفاسد دستگاه حاکم، ضرورت قیام و جهاد علیه ظلم و فساد و اولی بودن خود نسبت به دیگران برای این جهاد و قیام [با ذکر واژهی قیام - مَنْ قامَ]، چنین میفرمایند:
«یا فَرَزْدَقُ إنَّ هوُلاءِ قومٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیطانِ، و تَرَکوُا طاعَةَ الرَّحْمانِ، و أظْهروُا الفسادَ فی الأرضِ، وَ أبْطِلُوا الحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الخُمُورَ، وَ اسْتَأثَروُا فی أموالِ الْفُقَراءِ و المَساکینَ، وَ أنَا أولی مَنْ قام بِنُصرَةِ دین الله، وَإعزازِ شَرعِهِ، و الجَهادِ فی سَبیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِی العُلیا؛»
ترجمه: ای فرزدق! اینان گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکارا ساختند، و حدود الهی را از میان بردند، و باده ها نوشیدند، و دارایی های فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند، و من از هر کس به یاری دین خدا و سربلندی دیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خدا پیروز و برتر باشد.»
نکته:
اگر چه فرار تاکتیکی برای تداوم مبارزه، هیچ اشکالی ندارد، اما در بیانات ایشان هیچ ذکری از "فرار" به میان نیامده است، بلکه همه خروج، قیام و جهاد است.
افزودن دیدگاه جدید