رفتن به محتوای اصلی

بررسی سرشکستن حضرت زینب

تاریخ انتشار:
یک نت ـ بی‌تردید، دیدن لب‌های خشکیده و جگرهای سوخته - بدن‌های مجروح و لِه شده زیر سمّ ستوران – دست‌های قطع شده و سرهای بریده ... و نیز رؤیت به اسارت کشیده شدن امام سجاد علیه السلام و بازماندگان، هیچ زیبایی و جمالی ندارد که بفرماید: «مَا رَأيتُ الاّ جَميلاً – جز زیبایی ندیدیم» پس چه می‌دیدند؟!
بررسی سرشکستن حضرت زینب

یک نت ـ شبهه: آیا سرشکستن حضرت زینب در منابع آمده یا نه؟ در مورد سندیت سرشکستن حضرت زینب باید خدمتتون عرض کنم که شیخ عباس قمی فرمودند که بعید است، یعنی نظره خودشان را اعلام کردند؛ علمای دیگری (که نام برده شد) نیز نظرات متفاوت دادند؟

پاسخ: وقتی خودتان تحقیقات به این مفصلی کردید، پس چرا سؤال می‌فرمایید و وقتی آن علمایی که نام بردید، نظر متفاوت دارند، یعنی در رد یا تأییدش سند محکمی نیافتند، یعنی اقوال متفاوت است. و البته هیچ امر بعیدی نیست که این کار را نکرده باشند و یا با دیدن آن صحنه‌ها، در کجاوه از حال رفته باشند و سرشان به چوبه خورده باشد و یا ... .

الف - حالا اگر چنین اتفاقی نیافتاده باشد، چه حقیقتی تغییر می‌کند؟ اهداف نهضت متغیر می‌گردد، یا ماهیت دشمن، دوست تبدیل می‌شود و یا جنایات‌شان تطهیر و توجیه می‌گردد؟!

ب – این که حضرت زینب علیهاالسلام، سرشان را به چوبه کجاوه زدند، یا نزدند – از حال رفتند و سرشان اصابت کرد، یا به هوش بودند؟ این اخبار تا چه حد مستند است و ...؟ چه نقشی در خداشناسی، معادشناسی، دوست و دشمن شناسی (تولا و تبرا)، یا اعتقادات و اصول و فروع دین ما دارد؟!

آیا اگر عالم و محققی بگوید: «من تحقیق کردم و به سند معتبری نرسیدم»، نشان از ضعف ایمان اوست و یا اگر بگوید: «خیر آقا، من تحقیق کردم به اسناد محکمی رسیدم»، نشان از علم و ایمان او دارد؟! و همین طور است راجع به مردم، که آیا اگر بگویند چنین شده یا نشده است، ظهوری از علم و ایمان و بصیرت آنهاست؟

ج - ما نقش حضرت زینب علیهاالسلام را رها کنیم و دنبال این باشیم که آیا سرشان به چوبه کجاوه خورد یا نه؟! آیا هدف از نهضت امام حسین علیه السلام، پیام کربلا و عاشورا و آن چه از ما در پیوستن به کشتی نجات (سفینة النجاة) امام حسین علیه السلام خواسته شده و انتظار می‌رود، این است؟!

آیا اگر از ما بپرسند: از کربلا و عاشورا چه فهمیدی و چه کردی؟ می‌خواهیم پاسخ دهیم که «ببخشید، معطل بودیم تا به صورت مستند بدانیم که آیا سرشکستن ایشان سند دارد یا ندارد؟!»

مَا رَأيتُ الاّ جَميلاً

بی‌تردید، دیدن لب‌های خشکیده و جگرهای سوخته - بدن‌های مجروح و لِه شده زیر سمّ ستوران – دست‌های قطع شده و سرهای بریده ... و نیز رؤیت به اسارت کشیده شدن امام سجاد علیه السلام و بازماندگان، هیچ زیبایی و جمالی ندارد که بفرماید: «مَا رَأيتُ الاّ جَميلاً – جز زیبایی ندیدیم».

پس، اگر کسی علاقمند به حضرت زینب علیهاالسلام شناسی است – اگر کسی به ایشان علاقه دارد – اگر کسی مترصد تأسی به ایشان در شئون متفاوت زندگی فردی و اجتماعی می‌باشد – اگر کسی می‌خواهد از ایشان در پویایی و تداوم نهضت حسینی در کربلا پیروی نماید – اگر کسی می‌خواهد یاد عاشورا و بعد از آن را زنده نگه‌دارد تا فریاد «هَیهات مِنّ الذّلة» همیشه زنده باشد و ...، باید برود دنبال این که حضرت زینب علیهاالسلام، در آن معرکه چه دید که در پاسخ استهزاء گونه‌ی "ابن زیاد"، با صلابت و قاطعیت و صدق فرمود: «مَا رَأيتُ الاّ جَميلاً – جز زیبایی ندیدیم»؛ - و قطعاً هر که کربلا و عاشورا را چنین نبیند، شناخت درستی به دست نیاورده است. چون، آن که از بالای دیده‌بانی «تلّ زینبیه»، دوست و دشمن را با چشم دنیوی و ملکوتی رصد می‌کرد، عقلانیت و جهالت – حبّ و بغض – عشق و نفرت – وفا و بی‌وفایی – اعتقاد و عمل ... را یک جا ‌دید و فرمود: «مَا رَأيتُ الاّ جَميلاً – جز زیبایی ندیدیم».

سوق به سطحی‌نگری و عوامی

حالا اگر دانشمندِ مورخ و یا حدیث‌شناسی، تمامی مستندات را جمع‌آوری کرده و اثبات کند که چنین اتفاقی افتاد است و همگان نیز قبول کنند، چه می‌شود؟ آیا یک عده می‌خواهند با سر توی دیوار روند و اگر کسی پرسید: «چرا چنین می‌کنی؟!» بگوید: حضرت زینب علیهاالسلام سرش را به چوبه کجاوه کوبید؟!

اگر ثابت شود که خیر، هیچ سندیت محکمی ندارد، چه می‌شود؟! یک عده افراطی خواهند گفت: «نه، شما نمی‌فهمید، حتماً چنین شده است، چون ما دوست داریم سرمان را به دیوار بکوییم»، و یک عده تفریطی نیز خواهند گفت: «اصلا عزاداری لازم نیست، باید برویم با پذیرایی چای و نسکافه از خود، بنشینیم در مورد اهداف و اندیشه‌های امام، فکر کنیم»؟!

ببینیم که اذهان عمومی را در گذشته و حال، چقدر درگیر مباحثی کردند که همه سوق به سطحی‌نگری، عوامی و بی‌بصیرتی می‌باشد؟ سؤالاتی چون:

●- آیا امام حسین علیه السلام برای طفل صغیرش آب خواست یا نخواست؟

●- آیا علی اصغر را در آغوش گرفته بودند، یا روی دست بلند کرده بودند؟

●- آیا حضرت رقیه علیهاالسلام دختر امام بودند، یا دختر یکی از خویشان و یا شهدا بودند؟

●- آیا زینب علیهاالسلام، سرش شکست یا نشکست؟

●- زمین کربلا، چند متری به آب می‌رسید؟

●- اگر عاشورا در مهر ماه بوده، دمای هوا چند درجه بود؟

●- ... .

اگر همه این موارد را جمع کنند و هر طوری که مایلند پاسخ دهند، نه معرفتی می‌افزاید و نه می‌کاهد – نه عشق و محبتی را تشدید می‌کند و نه تضعیف می‌کند – نه انگیزه‌ی بیداری و حرکت را قوت می‌بخشد و نه از قوتش می‌کاهد ...؛ بلکه فقط نگاه اذهان عمومی را عمق به سطح، از باطن به ظاهر و از ماهیت به صورت سوق می‌دهد.

زینب علیهاالسلام، "حلقه ربط" برای همگان در طول تاریخ بوده و هست:

ريط، همان بستن، پیوند دادن و استوار کردن متزلزل به محکم است. تعاریف، جمع‌ها، فصل‌ها، جهت‌ها، نجات‌ها و هلاکت‌ها، همه با «رَبط»، صورت می‌گیرد. اگر "رَبط" نباشد، انسان منفصل و نابود می‌گردد. خواه ربط اعضای بدن به یک دیگر و به سلسله اعصاب و مغز باشد – و خواه ربط روح و جسم - انسان و جامعه - عبد و معبود – ایمان و عمل - محبّ و محبوب و عاشق و معشوق به یک دیگر باشد. خواه ربط به حق باشد، یا ربط به باطل.

فرمود: قلوب جوانانِ اصحاب کهف را وقتی که قیام کردند، «ربط» دادیم، تا محکم شوند و متزلزل نگردند.

«وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا» (الکهف، 14)

ترجمه: و دل‏هاى آنان را استوار داشتيم آن گاه كه (در مقابل ديكتاتور وقت) قيام كرده گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمان‏ها و زمين است؛ ما هرگز جز او معبودى را نخواهيم خواند كه در آن صورت سخنى به تجاوز گفته‏ايم.

*- طوفان نوح، یک ظهور کلی بود از طوفان و سیل مُهلکی که همیشه برپا و ویرانگر است – کشتی نوح علیه السلام نیز یک نمود عینی و ملموسی بود، از کشتی نجاتی که هر چند به ظاهر در مقابل طوفان و سیل نابود کننده، کوچک به نظر می‌رسد، اما به حق مرتبط است، لذا نه تنها غرق نمی‌شود، بلکه مرتبطین را از میان همین سونامی‌ها، سالم به مقصد می‌رساند. چنان که اگر همگان نابود شوند، آنها باقی می‌مانند.

امام حسین علیه السلام، کشتی نجات [سَفینة النّجاة] بوده و هست، و اما «زینب علیهاالسلام»، که پیامبرآور و نتیجه بخش این نهضت بود، حلقه "ربط" به این کشتی می‌باشند.

بدن‌ها در کربلا، به خاک افتاد و همانجا ماند. اما زینب علیهاالسلام بود که به رهبری امام زمانش، حضرت سجاد علیه السلام، سکان کشتی را در دست گرفت و از کربلا به شام و قصر یزید برد تا سرنگون شود – از شام به کربلا، مدینه و دوباره به شام بازگرداند تا پیام عاشورایی امام حسین علیه السلام فراگیر شود و هر که می‌خواهد نجات یابد، لبیک گویان، به اصحاب این کشتی بپیوندد. ایشان حلقه "ربط" نجات بوده و هستند.

حال ما این عظمت، حقایق و واقعیت‌های مسئولیت‌آور را نبینیم، و فقط بنگریم که سر ایشان شکست یا نشکست؟!

http://www.x-shobhe.com/shobhe/6993.html

 

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا