آیا زیارت ضریح نوعی بت پرستی نبود؟
یک نت ـ
باید به تفاوت «پرستش = بندگی» و «زیارت» توجه شود.
اگر مردم برای پرستش کسی یا چیزی به زیارت روند، بتپرستی و شرک است، حتی اگر زیارت شخص رسول اعظم، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و اله باشد، چه رسد به زیارت حرم یا ضریح.
اما در میان مسلمانان [اعم از شیعه و سنّی]، هیچ زیارتی به قصد پرستش صورت نمیگیرد، حتی زیارت خانهی خدا؛ چه رسد به زیارت اولیاء الله یا قبور آنها یا ضریح و ... ، بلکه همه به قصد «قربة الی الله» انجام میپذیرد.
الف - حتی در حج که به طواف کعبه میپردازیم یا در نماز که رو به قبله میایستیم، جهت بدن و اعمال ما به سوی قبله است، اما نه جهت روحمان کعبه است و نه هدف از عبادتمان کعبه و قبله است. لذا در وقت حج به دعوت الهی لبیک میگوییم [اللهم لبیک] نه به کعبه؛ و در وقت نماز نیز رو به قبله میایستیم و نیت میکنیم «قربة الی الله»، نه «قربة الی الکعبه».
زیارت اولیاءالله، زیارت برادران دینی، صله ارحام، زیارت علما، زیارت قبور و حرمها نیز چنین است.
ب – اما در خصوص زیارت ضریح دقت شود که حتی در زیارت ضریحی که نصب شده نیز چیزی نیست، مگر به قصد و نیت عبادت الهی (قربة الی الله)، که به واسطهی توجه و موّدت، به اولیای الهی محقق میگردد. چنان چه خداوند سبحان خود بدان تأکید نمود، تا جایی که این مودّت را اجر یا همان نتیجه و تأثیر مفید رسالت قلمداد نمود و فرمود: این مودت، همان بشارت الهی به اجر عبادت است:
«ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» (الشّوری، 23)
ترجمه: اين همان [پاداشى] است كه خدا بندگان خود را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند [بدان] مژده داده است بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم مگر دوستى در باره خويشاوندان و هر كس نيكى به جاى آورد [و طاعتى اندوزد] براى او در ثواب آن خواهيم افزود قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.
*- بدیهی است که حتی در زیارت شخص حضرت رسول اکرم و اهل بیت او علیهم الصلوة و السلام نیز اگر قصد عبادت خداوند متعال، قربت و نزدیکی به او، معرفت و محبت و مودت و تبعیت آنها نباشد نیز چیزی نیست و فایدهای هم ندارد و چه بسا ممکن است ضرر هم داشته باشد، چنان چه بسیاری از اشخاصی که آن ذوات مقدسه را دیدند، یک راست راهی جهنم شدند.
زیارت حرم و ضریح:
در میان حکما و عرفا اصطلاحی است که میگویند: «حبّ ذات، حبّ آثار ذات را به دنبال دارد». یعنی انسان اگر کسی یا چیزی را دوست داشته باشد، حتماً هر چه اثر اوست یا متعلق به اوست یا منصوب به او میباشد را نیز دوست دارد. لذا کسی که کشورش را دوست دارد، هم دشت سرسبز آن را دوست دارد، هم بیابان خشک آن را دوست دارد، هم نامش را دوست دارد و هم نقشهاش را دوست دارد.
همین طور است اگر کسی شخصی (مثل: مادر، پدر، همسر، فرزند، رفیق، معلم، نویسنده، هنرمند و ...) را دوست داشته باشد، هر چه متعلق به اوست را نیز دوست دارد، اگر چه اسم، نامه، عکس و یا حتی ذکر و یاد او باشد.
از این رو، بدیهی است کسی که خدا را دوست دارد، بندگان خدا (از ملائک گرفته تا طبیعت و انسانها) را نیز دوست دارد و در میان آنان، کسانی که نزدیکتر به محبوب هستند را بیشتر دوست دارد و البته هر چه متعلق به آنان باشد را نیز دوست دارد.
شیعیان (و البته بسیاری از اهل سنّت)، نه تنها «مودّت» اهل بیت علیهمالسلام را در دل دارند، بلکه عاشق آنها هستند. لذا هر چه متعلق به آنان باشد را نیز دوست دارند. هم حرم و ضریح آنان را دوست دارند و هم روی زائر را میبوسند و هم اسم، عکس، ضریح نصب نشده یا هر چه یاد آنان را زنده کند و بویی از یار داشته باشند را دوست دارند.
این قانون عشق است و وقتی «قربة الی الله» شد، عین عبادت است.
این معنا در میان شیعیان و به ویژه ایرانیها که از فرهنگ لطیفتری برخوردار هستند، بیشتر تجلی یافته است، چنان در شعر و ادب آنها نیز بسیار نمود دارد:
ای نامه که میروی به سویش
از جانب من ببوس رویش
لعل دل من ضمیمهی توست
برگیر و در آویز به مویش
زیارت ضریح نصب نشده، دقیقاً مصداق همین ابیات بود.
شرک و فلسفه شرک خواندن هر گونه محبت و اتصالی:
شرک یعنی «شریک گرفتن با خدا در بندگی و عبادت»، که در اشکال مختلفی بروز و ظهور دارد. لذا نه زیارت شرک است، نه توسل شرک است، نه اعتقاد به شفاعت شرک است و نه هر گونه مودّت و محبتی شرک است، مگر آن که «قربة الی الله» نباشد.
این که میبینید «وهابیت – نه اهل سنّت» هر گونه اعتقاد به دعا، توسل، شفاعت، زیارت و ... را از جانب خود «شرک» میخواند، اولاً خودش شرک است که به جای خدا تعریف شرک نموده و مصادیق آن را خود تعیین میکند و ثانیاً برای قطع هر گونه ارتباط و نزدیکی با اولیای خداست.
آنها خود مشرک هستند، برای خدا جسمیت قائلند و در دین خدا نیز بدعتگزاری میکنند. بنیانگذارشان فراماسون انگلیس است و خود دائماً زایر و متوسل به اربابان صهیونیست خود هستند، اما زیارت یا توسل به اهل عصمت علیهمالسلام را شرک میخوانند. لذا خروجی آنها نیز مفتیهای وهابی با فتاوای فراماسونی (به ویژه در جایز شمردن قتل عام و نیز روابط جنسی) میشود و مریدان و پیروانی چون: القاعده، طالبان، سلفی و تکفیری پیدا میکنند که بزرگترین عبادتشان نیز قتل عام شیعه و سنی میباشد.
منبع : X-shobhe
افزودن دیدگاه جدید