رفتن به محتوای اصلی

راز عجیب مهمان احسان علیخانی (عکس)

تاریخ انتشار:
هجدهمین قسمت از برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی در ماه مبارک رمضان با حضور محمد عرب در حالی روی آنتن رفت که شب خاصی را برای ماه عسل رقم زد.
راز عجیب مهمان احسان علیخانی (عکس)

یک نت ـ راز عجیب مسلمان شدن ''محمد عرب'' مهمان احسان علیخانی

 

محمد عرب و همسرش در ماه عسل

مهمانان روز هجدهم برنامه ماه عسل در ماه مبارک رمضان، محمد عرب و همسرش بودند . محمد عرب که 48 ساله بود شروع به صحبت و تعریف از ماجرای عجیب زندگی اش کرد . او گفت که وقتی 14ساله بوده ، همراه خواهرش به آمریکا سفر می کنند تا پیش عموی خود زندگی کنند. اما بعد از چند سال تصمیم می گیرد مستقل شود و به تنهایی در آنجا زندگی کند.

احسان علیخانی با همان لحن شوخ طبع همیشگی اش رو به مهمان کرد و گفت : دیدی شرایط هر کاری فراهم است پس با خودت گفتی بروم مجرد زندگی کنم ؟ که محمد با خنده پاسخ داد : همسر بنده اینجاست شما از من چیزهایی می خواهید که جلوی او نمی توانم بگویم.

محمد عرب در ادامه تعریف کرد که در کنار تحصیلاتش ، در آمریکا کار هم می کرده است ، تا اینکه توانست یک کمپانی تاسیس کند . و اوضاع مالی خود را سر و سامان دهد.

محمد در آن سن به هر نوع تفریحی می پرداخت و پارتی های شبانه ، کلاب رفتن ها ، نوشیدن مشروبات الکلی جز جدانشدنی زندگی اش شده بود .

احسان علیخانی به این صحبت ها واکنش نشان داد و گفت : یک جوری تعریف کن که همسرت ناراحت نشود . مهمان برنامه در پاسخ با حالت طنز گفت : خوب شد شما هستید که اگر من را شب به خانه راه نداد ، پیش شما بیایم . در این بین همسر محمد به حالت چپ چپ به او نگاه می کرد.

محمد در ادامه شروع کرد به تعریف از ریز تفریحاتش در مکان های ناسالم آمریکا که در این حین علیحانی از همسرش پرسید : شما اینها را می دانستید؟! که او کوتاه پاسخ داد : نه تا این حد .

محمد عرب که نشان داده بود خیلی شوخ طبع است گفت : آقای علیخانی من تعریف می کنم ولی شما مواظب همسرم باشید که چیزی به سمت من پرتاب نکند.

محمد گفت : بعد از آن همه تفریحات ، هنوز راضی نشده بودم و دلم چیز بزرگتری را می خواست تا اینکه قصد سفر به کارناوال برزیل را کردم. او تعریف کرد که وقتی عازم سفر شده بود ، خواهرش که از قبل در خانه سفره هفت سین کوچکی درست کرده بود ، قرآنی که بر سر آن سفره بود را برمی دارد و به محمد می گوید این را ببوس و از زیرش رد شو . محمد نیز به احترام خواهرش قبول می کند. محمد گفت که تا آن روز چیزی از مسلمانی و یا کتاب قرآن نمی دانسته و کسی هم در اطرافش نبوده که این را به او توضیح دهد .او حتی تا به آن روز به معنی نام خود "محمد" نیز توجهی نکرده بود و اصلا این مسائل برایش اهمیتی نداشت.

خواهر محمد قرآن را به او میدهد تا با خود به برزیل ببرد. زمانی که محمد به برزیل می رسد به هتلی می رود تا استراحت کوتاهی داشته باشد و بتواند خود را برای بزرگترین مراسم فساد در برزیل آماده کند .

او قبل از خواب ناخودآگاه کتاب قرآن را بر میدارد تا چند صفحه ای بخواند تا به خواب برود . اما به گفته خودش ناگهان پتکی بر قلبش زده می شود و دچار یک سرگشتگی می شود . او توضیح داد که وقتی چند آیه ی اول از قرآن را خوانده سوال برایش پیش آمده و پیش خودش گفته که چرا هیچکس نبوده که من را با این سخنان آشنا کند.

او دیگر به آن کارناوال در برزیل نمی رود و عازم جنگل های آمازون می شود و در آنجا به مدت یک ماه مشغول به خواندن قرآن می شود . پس از این مدت او به آمریکا برمی گردد و شروع می کند به نماز خواندن و روزه گرفتن ، دیگر به پارتی نمی رود و از تفریحات همیشگی اش فاصله می گیرد .

او سپس به حج سفر می کند و بعد از بازگشت ، در مجلسی در لس آنجلس با امام حسین (ع) آشنا می شود و کم کم راه خود را پیدا می کند . در همان جلسات با همسرش که مقیم آمریکا بوده و مسلمان نیز بوده آشنا می شود و ازدواج می کند.

محمد گفت که این اتفاق زمانی برایش رخ داده که دقیقا در ماه رمضان بوده ، همانگونه که در این ماه کتاب آسمانی به حضرت محمد نازل شده بود . و این تلاقی زمان ها برای خودش هم شگفت انگیز بود .

به این ترتیب محمد عرب ، بعد از آن همه خوش گذرانی ، که او را ارضا نمی کرده است ، با آشنایی با قرآن ، به معنای واقعی و با اکتشافات خودش مسلمان می شود .

دیدگاه‌ها

رها 1394/04/15 - 18:04

خداوند همه مارا هم مشمول لطف ورحمت الهیش قراربده

هستی 1394/04/16 - 22:28

ممنون ازاقای علیخانی به خاطر دعوت ازچنین فردی

m 1394/04/18 - 02:27

خوشا به سعادت این فرد که اسلام را با گوشتو پوست خود قبول کرده است

شیوا 1394/04/18 - 14:27

چه زن وشوهر خوبی بودن,خوشبخت بشن الهی ,خوش به حالشون

سادات 1394/04/20 - 04:10

آقای علیخانی دست مریضاد واقعا موضوع جالبی بود....

هادی 1394/04/21 - 06:39

چشمهای همه بسته هست واعلا لذت خواندن قرآن رامی چشیدن

یه پسر 1394/05/12 - 16:41

بیا با هم ازدواج کنیم من و تو و خوشبخت شیم چطوره شیوا جون؟

مهسا 1395/05/27 - 04:44

واقعا خیلی ممنون به خاطر دعوت همچین فردی چون من دقیقا از همون روز مسیر زندگیم عوض شد

مهسا 1395/05/27 - 04:46

واقعا خیلی ممنون به خاطر دعوت همچین فردی چون من دقیقا از همون روز مسیر زندگیم عوض شد و از اون روز به بعد شدم یه ادم دیگه

مهسا 1395/05/27 - 04:54

خیلی ممنون به خاطر دعوت همچین فردی من از روزی که این برنامه را دیدم مسیر زندگیم عوض شد و شدم یه ادم دیگه

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا