2 سال با پسر همسايه دوستم و تصمیم ازدواج داریم
یک نت ـ دختری ۲۲ ساله هستم بیشتر از دوسال باپسری که همسایه ما بودن دوستم و تصمیم ازدواج داریم.تو این مدت هردو به هم علاقه مند شدیم و باشناخت از همدیگر به تازگی اقدام کردیم اما از اونجایی که خانواده من بسیار مذهبی و متعصب هستن بسیار سخت گیرانه عمل میکنن و مادرم به دلیل اینکه ما از قبل اشناشدیم و خانواده ها هم کفو نیستن مخالفت میکنه
پدرم تحقیقات کردن و متاسفانه به دلایلی جواب خوبی نگرفتن و ایشون هم معتقدند مناسب هم نیستیم.من هیچ وقت نمیتونم باایشون مسئله دوستیمون رو مطرح کنم اما ازشون خواستم بیشتر تحقیق کنن
این تحقیقات و اینکه خانوادشون مورد تایید اطرافیان و اهل محل نیستن شاید درست باشه(البته محل زندگی اونا یه محیط بسته هست که همه مذهبی هستن، چادری، مسجدرو، ماهواره غدقن.. اما خواهران این اقا مانتویی هستن و توخونه ماهواره دارن و به همین خاطر بقیه دیدخوبی نسبت بهشون ندارن)
اما نظرات من و این اقاپسر کاملا از لحاظ اعتقادی و اخلاقی همسو هست و مشکلی نداریم
نه من مثل خانوادم مذهبی هستم نه ایشون مثل خانوادشون راحت
الان مشکلم اینه که چطور باید راضیشون کنم و توضیح بدم که شخصیت این پسر مستقل از خانوادشه و واقعا بدور از احساسات پسر متهعد معتقد خوش اخلاق و کاری هستش
هیچکس رو ندارم که واسطه بشن تو این موضوع.امیدم فقط به خداست
واقعا به کمک احتیاج دارم.نمیخوام پسری رو که بهش علاقه مندم و کاملا بهش ایمان دارم و از دست بدم...
باعرض سلام و تشکر خدمت شما
ازدواج یک اتفاق بسیار مهمی است که نباید آن را ساده گرفت متاسفانه امروزه با آمار ازدواج هایی که با یک آشنایی ساده شروع شده و دو طرف به دلیل وابستگی و به قول معروف از همدیگر خوششان می آید و این وابستگی یک پیام غلط به افراد می دهد و اینکه ما همدیگر را شناخته ایم .
روبرو هستیم که درنهایت منجر به طلاق عاطفی یا حقوقی می شود.قطعا کسی که با اولین آشنایی به جای تحقیقات دقیق از وضعیت خانوادگی ، وضعیت دوستان ، محل کار و سایر موقعیت های گوناگونی که رفتار و شخصیت واقعی و طبیعی این فرد را معین و مشخص می کند با چند جلسه گفت وگو به این نتیجه می رسد که ایشان را شناخته است در واقع ایشان را نشناخته است بلکه به دلیل وابستگی احساس می کند که شناخته است چون شناخت بارابطه مستقیم به هیج وجه میسر نمی شود.
نکته دیگر اینکه گویا خودتان هم قبول دارید که خانواده ایشان از نظر فرهنگی با خانواده شما همخوانی ندارد و تفاهم فرهنگی یکی از مهمترین تفاهم ها و سرنوشت ساز ترین تفاهم های ازدواج است شما فرمودید که ایشان از خانواده اش جداست پس رفتار خانوادگی و وضعیت ناهمخوانی فرهنگی را قبول کردید اما آنجا که شما می فرمایید ایشان جداست باید بیشتر دقت کنید حداقل با 5 نفر صحبت کنید که آیا کسی که در یک خانواده زندگی می کند احتمال سرایت فرهنگ و آداب و رسوم و سبک تربیتی خانوادگی چند درصد است و احتمال عدم سرایت چند درصد است .
اصلا شما به خودتان و به رفتارهایتان فکر کنید چند درصد از آن شبیه به اعضا خانواده و والدین شماست . پس فرضیه اینکه کسی از فرهنگ و سبک زندگی خانواده اش جداست گول زدن خود است و فرد وابسته تمام این حقایق ها را انکار و نادیده و رد می کند تا به خواسته هایش برسد .
پس بهتر است فرد دیگری غیر از خودتان ازدواج شما را تأیید کند چون شما در وضعیتی هستید که فقط و فقط قسمت مثبت و شیرین موضوع را می بینید. بعد از تأیید این موضوع شما می توانید با مراجعه به مشاور و روان شناس از ایشان بخواهید که با پدر و مادرتان صحبت کنند قطعا هیچ پدر و مادری بد فرزند خود را نمی خواهد و از طرفی حمایت پدر و مادر گنج بی جایگزینی است که متأسفانه شما قدر آن را نمی دانید در نهایت اگر مشاور با خانواده شما را صحبت کرد به نتیجه مطلوب خواهید رسید و در غیر این صورت شما باید به تدریج با کمک خودتان این وابستگی را پایان دهید.
موفق باشید.
افزودن دیدگاه جدید