چند ماهی میشه با خدا قهرم
یک نت ـ من در برابر زندگیم کم آوردم.فکر میکنم دیگه توان ادامه دادن ندارم.چند ماهی میشه با خدا قهرم.حتی اسمشو نمیارم.به همه گفتم خدا عدالت نداره.چیزای خوب مال پولداراست.پس ما چی؟
لطفا پاسخشون رو بفرمایید .
باعرض سلام و تشکر
کم آوردن در زندگی دلایل مختلفی داره اما اینکه پای خدا رو میکشی وسط منطقی نیست خداوند می فرمایید من همه امور را از سبب و علل مادی آن قرار داده ام و ما در رفتار امامان معصومین هم می بیینم که از روش حل منطقی برای حل مسایل دنیوی و مادیشان استفاده میکنند مثلا امامان معصوم که سزاوار ترین افراد روی کره زمین بودند چرا برای حل مشکل معشیتی خودشان سخت در زمین کشاورزی کار می کردند در حالی با یک دعا می توانستند بهترین رزق و روزی را برای خود و خانواده از خدا طلب کنن و مشغول عبادتشان باشند ؟ چرا اگر بیمار می شدند نزد طبیب می رفتند؟ در حالی با یک دعا می توانستند خوب شوند؟
پس خداوند هیچ جا نگفته من برای این شما را آفریده ام که مشکلاتتان را حل کنم اما گفته من شما خلق کردم فقط برای عبادت البته همه امور می تواند با یک نیت خاص و شرایط خاص عبادت باشد.
با توجه به مطالب فوق شما باید با توکل خدا اما با سعی و تلاش و از روش منطقی و عادی خود مشکلات خودتان را مرتفع کنید .
موفق باشید.
دیدگاهها
منم می خوام با خدا قهر کنم ولی نمی شه نا خوداگاه بازم میرم سمتش . ولی خیلی ازش دلخورم. خدایا من از خواستم گذشتم ولی...
منم دلم میخواد باهاش قهر کنم همه چیز که مادی نیست به من دل داده منم دوست دارم ازدواج کنم ولی هیچ مورد مناسبی نداشتم چه جوری تلاش کنم برم خواستگاری
منم با خدا قهرم ارزو میکردم کاش هرگزازدواج نمیکردم.
منم باهات قهرم خدا...دیگه هیچوقت رومو به سمتت برم نمی گردونم....محبتت ته کشیده از قلبم....
کاش خدای من بت بود....حداقل صفاتی که تو برای خودت گفتی رو نداره....از اینکه خلقم کردی و به خودت نیازمندم کردی، متنفرم. تو باش با حکمرانیت ....همه حرفت همینه....زورتو به منی نشون بدی که مخلوقتم! !!! باشه تو قوی، تو همه کاره، فقط بدون این مخلوق علاقه ای به خالقش نداره.خوش باشی
خااااااااااااااااااااااااااک بر سرم .. اینا چیه نوشتیییییییییییییییییییییییی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اگه تمام شب رو برای دیدن خورشید گریه کنی فایده نداره خورشید به موقع خودش طلوع میکنه فقط خودتو از دیدن ستاره ها محروم میکنی
ما کی هستیم که تو برنامه ریزی خدا دخالت کنیم وقتی استاد بگه این روز درس و این تاریخ امتحانه فقط باید بگی چشم
اگه میخوای خدا رو بخندونی از برنامه هات واسش بگو
من خودم مشکلات زیادی دارم ولی میخوام تحمل کنم اگه میخوای پخته بشی از کوره در نرو فقط صبر و شکیبایی
به خدا تکیه کردم فقط از خدا کمک خواستم تمام تلاشمم کردم و بیکار نشستم
اما خدا بر خلاف تمام حرفای خوبش توی قرآن پشتم و خالی کرد و اصلا کمکم نکرد و همه زندگیم و از دست دادم
حالا از اینکه به خدا تکیه کردم و به اون امیدوار بودم پشیمونم چون شاید اگر از یکی دیگه کمک میخواستم الان خوشبخت بودم
کلی نذر کردم و همه رو پیش پیش ادا کردم اما خدا پاسخی نداد
برای اینم پشیمونم دیگه هرگز هیچ نذری رو پیش پیش ادا نمیکنم چون سرم کلاه میره و باز دست خالی میمونم
چیز زیادی از خدا نخواستم بکی از اون چیزا حق الناسی بوده که گردن یکی از بنده هاش دارم که خیلی خوشبخته و از اون روزی که منو بیچاره کرده هر روز خوشبخت ترم میشه همه تلاشمم برای گرفتن حقم کردم اما دیگه کاری از دستم بر نمیاد بعد بخدا واگذارش کردم اما بازم خدا هیچکاری نکرد و مثل اینکه حق الناس و هم بر خلاف گفته های خودش بخشیده
بعضی وقتا میگم یعنی خدا هم دروغ میگه چون حرفاییکه توی قرآن میگه با کاراش متفاوته
مثلا مرا صدا بزن تا اجابتت کنم
خدایا ده سال صدا زدن کمه? یا همین حقم? الکی نگین ببخشم تاخدا هم ببخشه چون باور نمیکنم وحلالش نمیکنم و همه زندگیم و ازم گرفت وبیچارم کرده دیگه نه میتونم ازدواج کنم نه میتونم هیچوقت بچه دار شم و همه آرزوهام و ازم گرفت و در حالی که خودش الان به همه آرزوهاش رسیده پس کو این عدالت خدا
تقاص مگه نه اینکه جان در مقابل جان است
پس چرا تقاص نمیگیره من که خدا رو حاکم قرار دادم
چرا تنهایی درمقابل تنهایی نمیگیره
چرا اون به تمام چیزاییکه منو بخاطره خیانتی که بهم کرد خیلی راحت رسیدیعنی خدا طرفداره ظالماست
یعنی راسته هر چی ظالمه سالمه
من که با چشمای خودم این و دیدم پس چطوری باور نکنم
به خدا تکیه کردم فقط از خدا کمک خواستم تمام تلاشمم کردم و بیکار نشستم
اما خدا بر خلاف تمام حرفای خوبش توی قرآن پشتم و خالی کرد و اصلا کمکم نکرد و همه زندگیم و از دست دادم
حالا از اینکه به خدا تکیه کردم و به اون امیدوار بودم پشیمونم چون شاید اگر از یکی دیگه کمک میخواستم الان خوشبخت بودم
کلی نذر کردم و همه رو پیش پیش ادا کردم اما خدا پاسخی نداد
برای اینم پشیمونم دیگه هرگز هیچ نذری رو پیش پیش ادا نمیکنم چون سرم کلاه میره و باز دست خالی میمونم
چیز زیادی از خدا نخواستم بکی از اون چیزا حق الناسی بوده که گردن یکی از بنده هاش دارم که خیلی خوشبخته و از اون روزی که منو بیچاره کرده هر روز خوشبخت ترم میشه همه تلاشمم برای گرفتن حقم کردم اما دیگه کاری از دستم بر نمیاد بعد بخدا واگذارش کردم اما بازم خدا هیچکاری نکرد و مثل اینکه حق الناس و هم بر خلاف گفته های خودش بخشیده
بعضی وقتا میگم یعنی خدا هم دروغ میگه چون حرفاییکه توی قرآن میگه با کاراش متفاوته
مثلا مرا صدا بزن تا اجابتت کنم
خدایا ده سال صدا زدن کمه? یا همین حقم? الکی نگین ببخشم تاخدا هم ببخشه چون باور نمیکنم وحلالش نمیکنم و همه زندگیم و ازم گرفت وبیچارم کرده دیگه نه میتونم ازدواج کنم نه میتونم هیچوقت بچه دار شم و همه آرزوهام و ازم گرفت و در حالی که خودش الان به همه آرزوهاش رسیده پس کو این عدالت خدا
تقاص مگه نه اینکه جان در مقابل جان است
پس چرا تقاص نمیگیره من که خدا رو حاکم قرار دادم
چرا تنهایی درمقابل تنهایی نمیگیره
چرا اون به تمام چیزاییکه منو بخاطره خیانتی که بهم کرد خیلی راحت رسیدیعنی خدا طرفداره ظالماست
یعنی راسته هر چی ظالمه سالمه
من که با چشمای خودم این و دیدم پس چطوری باور نکنم
از اینکه خدا منو آفریده تا توی این دنیا رنج و عذاب بکشم به عدالت خدا شک کردم اصلا من دوست نداشتم منو خلق کنه و من اصلا وجود نداشته باشم و نه بهشت رو میخوام نه این همه بدبختی رو
خدایا چرا منو خلق کردی من نمیخوام بنده تو باشم چون تو اصلا هیچ وقت صدای منو نشنیدی و گذاشتی علارقم همه تلاشام حقم و بخورند و هوای ظالمان رو داشتی
اصلا میخوام منم بد باشم تا تو دوستم داشته باشی و صدام و بشنوی و دعاهایم و مستجاب کنی
منم با خدا برخلاف باور خودم قهر کردم،تو مکه و مدینه و کربلا و مشهد جایی که میگن ملایک حضور دارند و پیامتو با توسل به اءمه و رسول خدا بگوش خدا میرسانند،گفتم،خیلی خاستم ولی هیچچچچچییی،،،
ازش خاستم همسر خوب نصیبم کنه،کاش میکرد بد بود ،تا الان هرطور بدرو دیوار زدم،بعد 30 سال مجردم،اون وقت میگن گناه نکنی ،خلاف نکنی،،،جوانیمان هدر رفت و بدون اینکه بفهمیم چطور رفته،خدا اخه انصافه!باهات قهرم چون خیلی صدات کردم ولی ندایی نیامد ،دیوونه نیستم بگم وحی بهم بشه ،،میگمگگشایشی ازت ببینم،خسته اممممممممممم،
التماس دعا از همه،،،
منم پندماهی میشه باهاش قهرم من جوون بیکار بخدا هرروز فکرم مشغول کارو ازدواجو اینچیزاس اما هیچ چراغ سبزی بهم نشون نداده تا برم سمتش.
من آرزوم ازدواج کنم اما پدرمادرم اصلا پیشقدمی نمیکنند میگن بیکاری اول کار بعد ازدواج
بخدا از بس گناه ناخواسته کردم که دیگه از خودمم بدم میاد نمیدونم چیکار کنم...
خسته شدم از بس ازش خواستم اما جواب نشنیدم
کاش خدامون هم میومد مینشستیم با هم مذاکره کنیم...
دیگه دارم به وجودشم شک میکنم اما باز دلم شور میزنه ...
دار دیوونه میشم...
منم پندماهی میشه باهاش قهرم من جوون بیکار بخدا هرروز فکرم مشغول کارو ازدواجو اینچیزاس اما هیچ چراغ سبزی بهم نشون نداده تا برم سمتش.
من آرزوم ازدواج کنم اما پدرمادرم اصلا پیشقدمی نمیکنند میگن بیکاری اول کار بعد ازدواج
بخدا از بس گناه ناخواسته کردم که دیگه از خودمم بدم میاد نمیدونم چیکار کنم...
من خیلی ازش دلگیرم خیلی صبوری کردم،خیلی دعا و نذر کردم ولی نشد چرا باید دم عروسیم شوهرم بی گناه و با پاپوش ببرن زندان،حق من اینه؟من نه دل کسیو شکستم نه شوهرم بعد از این همه دردسر تازه زندگیم داشت رو روال می افتاد همه زندگیمونو دادیم بازی نشد که ثابت بشه الان شوهرم باید اعدام بشه این درسته؟پس خدا کجاست پس چرا به دادم نمیرسی؟دیگه نه نماز میخورم نه دعا میکنم اگر کارم درست نشه خودمو میکشم چون دیگه نمیتونم دیگه نمیشه...
منم با خدا قهرم
والا ما آد ما هیچ قدرتی نداریم تا با شرایط مقابله کنیم.اگه داشتیم اون موقع یه حرفی بود.اما حالا که فقط باید بشینی نگاه کنی این شعر رو آویزه گوشت میکنی:
عزیزم گر دلت از سختی دنیا غمی دارد
بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد
خدا من یک ساله باتو قهرم همیشه بالای صفحه به جای به نام خدا مینویسم به نام عدالت چون خواسته که بر صلاحمه ندادی خدا دوساله گریه میکنم ندادی شاید دل نداری نویسنده (تیردل)
دلخوری،کفر چرا؟
با خودش حلش کن
ایشالله که خدا مشکلات همه رو حل کنه
سلام منم باخدام قهرم من یک سال منتظر بودم که توبهداشت استخدام بشم هزار نظرونیاز کردم فقط از خداخاستم ولی خدافقط منو رسوا کرد لعنت به من
منم چند هفتس باهاش قهرم تمام دوران حاملگیمو نذر و نیاز کردم که بچم سالم باشه؛چهل روز با دعای توسل دوازده امامشو واسطه کردم که ب بچم سلامتی بده اما انگار نه انگار!بهش گفتم اگه بچم مریض باشه واسه همیشه دورتو خط میکشم اما اصلا براش مهم نبود و کار خودشو کرد خلاصه اون اصلا منو دوست نداره منم تصمیم گرفتم دیگه دوستش نداشته باشم.
منم چند هفتس باهاش قهرم تمام دوران حاملگیمو نذر و نیاز کردم که بچم سالم باشه؛چهل روز با دعای توسل دوازده امامشو واسطه کردم که ب بچم سلامتی بده اما انگار نه انگار!بهش گفتم اگه بچم مریض باشه واسه همیشه دورتو خط میکشم اما اصلا براش مهم نبود و کار خودشو کرد خلاصه اون اصلا منو دوست نداره منم تصمیم گرفتم دیگه دوستش نداشته باشم.
خدایا باهات قهرم
قهر واسه 10 سال رنج و عذابی که کشیدم و نفهمیدم جوون چطوری گذشت
واسه اون بابای نامرد کن ما رو ول کرد و رفت و حالا هر کی بیاد خواستگاری، حق داره بگه من بچه ی طلاق نمیخوام
واسه مادرم که به اندازه ی 100 سال پیر شده
واسه همه ی سال هایی که تحقیر شدم
واسه همه ی سال هایی که با نگاه های ترحم آمیز، شکستم و مردم
منم دلم میخوادباخداقهرباشم ولی نمیدونم چون اصلادوسم نداره
اونایی که باخدا قهرمیکنن، هیچ میدونن که خدا خیلی دوسشون داره ویه جورایی ازداشتن این بندها پیش ملائک خشنودمیشه واوناروبه صورت نشون کرده به فرشته هاش نشون میده ومیگه: من ازاین بنده هام دارم. فرشته هامیگن چرااذیتش میکنی؟ میگه چون اینطوری برام عزیزترن. فرشته هامیگن خوب یه جوری حالیش کن که دوسش داری؟ خدامیگه هیسسس اگه بشنوه چقددوسش دارم حتما میمیره...
فرشته هامیگن خوب دیگه باهات حرف نمیزنه که: خدامیگه اشکال نداره. من این نازبنده هامو دوس دارم. مثل مادری که میدونه بچش داره واسش نازمیکنه لذت میبرم. فرشته هامیگن بندت داره اذیت میشه این چه لذتیه؟ خدا میگه: اگه من عادل نبودم شما کلمه ای به نام عدل نمیشناختید.
به قول شاعر: هرکه دراین درگه مقرب تر است/ جام بلا، بیشترش میدهند...
کاش زرتشتی یا مسیحی بودم اونوقت خیلی ازخدام توقع نداشتم..الان به قدری شکست خوردم وحضور خدا را در زندگیم به وضوح حس میکنم و وقتی میبینم در برابر مشکلات تنها میمونم خیلی ناراحت میشم ولی خب..حرف نمیزنم دیگ بسمه..اگه این ازمون الهیه که من خودمو توش شکست خورده اعلام میکنم و میخوام تموم شع اگرم عذابه واسه کدوم گناه/
مثه کاغذ مچاله ای می موندم تا 6 ماه پیش
این کاغذ مچاله رو خوردش کردن الان یعنی ریز ریز
نمی تونم قهر کنم جز اون کسیو ندارم
یکی از القاب خدا شنوده شکاباته
میگن خدا گفته هر شکایتی دارید پیش خودم بگید چغولی نکنید
می گن... می گن ... می گن... فقط دارم دور خودم می چرخم به خاطر این می گن ها.
واقعا خدایااون دنیا ازت سوال دارم هدف از آفرینش من اینه عبرت دیگران بود؟؟؟
بعد 8 سال ندادی. دیگه بلا رو بلا چرا؟
فقط فقط مرگ می خوام. از هر چی خواسته بود گذشتم
همه چیمو از دس دادم، زیبایی، اعتماد به نفس، ارزو، اعتماد
افسردگی گرفتم
هیچی جز مرگ میخام اما اینم نمی شنوی
محکومم به زندگی
به نام خدای مهربان
همه مشکل دارن منم یکیش.از وقتی چشم باز کردم مصیبت پشت مصیبت دیدم.ولی بازم خداروشکر.همین که خدارو دارم کافیه.همین که کسی هس که دوسم داره کافیه.فقط خدارو قسم میدم به حرمت خون سیدالشهدا هوای بنده های داغ دارشو بیشتر داشته باشه.به حرمت اشکهای امام زمان عج به حرمت پهلوی شکسته فاطمه ی زهرا مشکل همتون رو حل کنه.مشکلات منم حل کنم.
من پیش خدا و پیش همه ی شما ها اقرار میکنم گناهکارم خطاکردم خدایا جلوی حکمتت دراومدم چوبشم خوردم تاوانشو هم به قیمت نابودی زندگییم دادم.خدایا دل داغدار مولامون علی رو واسطه میکنم تا منو ببخشی.
منم با خدا قهرم همین امروز باهاش قهر کردم هر چقدر منو ناراحت کردن هیچی نگفتم بس دیگه واقعا دیگه خسته شدم هر چقدر صدات کردم انگار صدامو نمیشنوی مگرمن چکارت کردم اینقدر من عذاب میدی باهات قهرم خدا جون دیگه باهات حرف نمیزنم....
خوب حالا نوبت منه كه بگم ، گويا واقعا بلا و مصيبت براي يه سري انسان خاص هست . نه اين كه بگم من خاص هستما ، كلا منظورم اينه كه بعضي ها براي بلا خلق شدن نميدونم حكمتش چيه!!!!منم هم نماز ميخوندم هم ماه رمضان يك روز روزه نشكستم ، نماز شبي ميخوندم ، عبادات و زياراتي داشتم اتفاقا همون موقع هم يه سري مشكل داشتم يعني از وقتي چشمم رو باز كردم مشكل بود ولي احساس ميكردم همه اين مشكلات براي اين هست كه من برتر هستم و خدا ميخواد من قوي تر باشم ولي از سال ٩٣بلايي به سرم اومده كه حقيقتش منم قهر شدم باهاش واقعا اگر هم امتحان بود خيلي سخت تر از حال من بود .
نميدونم حس خوبي ندارم از اين كه قهر هستم ولي واقعا محبتش از دلم رفته در واقع غير ارادي اون عشقي كه قبلا داشتم الان ديگه نيست.
امروز شنبه ٥ فروردين ساعت ٦/٠٥ ميخوام نماز صبح رو بخونم . ما كه سوختيم اينم روش .
تو انجيل هست كه وقتي ميخوان نقره رو خالص كنن بهش حرارت بسيار بالايي ميدن تا به دماي خاصي برسه ( مسي كه نقره ذوب ميكنه به صورت تجربي ميدونه كه كي بايد حرارت رو قطع كنه) اگر اون شخص شعله رو خاموش نكنه نقره خالص نميشه بلكه بخار ميشه .
من احساس ميكنم خدا خواست من رو بدون آلودگي و خالص ببينه ولي مارو سوزاند و بخار كرد .
به دوستان هم ميگم يك بار ديگه شروع كنيد شايد به هدف رسيديد.
ميگن بزرگي ميخواست قرآن رو حفظ كنه و نميتونست ٣٣ بار امتحان كرد و نشد كه نشد در حالي كه خيلي ناراحت و شاكي بود نگاهش به مورچه اي اقتاد كه داشت يه دانه رو از ديوار ميبرد بالا اتفاقا ٣٣ اون مورچه رفت بالا و افتاد پايين و دفعه ٣٤ تونست به لانه اش برسه ، شيخ اونجا بود كه تصميم گرفت يك بار ديگه امتحان كنه و حافظ قرآن بشه و شد.
آرزوي موفقيت و سلامتي براي همتون دارم. خدانگهدار
همه اش جوابای کلیشه ایی/صدتا پیجو باز کردم تا یه پاسخ قابل قبول پیدا کنم،اما همه اش یه پاسخ به دردنخور و کلیشه ایی میدیناینا که نشد راه حل.
از کجا میدونی تا حالا توکل نکردیم و تلاش نکردیم؟
هر چند من اعتقاد دارم اینجا کسی نمیتونه منطقی و عادی مشکلشو حل کنه.با پول با پارتی مشکلات حل میشن نه با توکل...
اینجا فقط مشکل به وجود میاد والا هیچ مشکلی حل نمیشه.
قلبهای ما دردهایی رو میکشن که واقعا از توانشون خارجه.
ماها همه مون واقعا مظلومیم.
در بسته نیست ما دست وپا بسته ایم
بیخودی نگید مشکلات و گرفتاری ها رو خدا به اون بنده هاش میده که دوسشون داره اتفاقا چون دوسمون نداره گرفتار شدیم چون مارو به حال خودش واگذار کرده.....
منم باهاش قهرم اصلا به من نگاهی نمیکنه نمیدونم اخه مگه من جیکارش کردم که اصلا یه بارم به خواسته های دل من گوش نمیده
منم باهاش قهرم اصلا به من نگاهی نمیکنه نمیدونم اخه مگه من جیکارش کردم که اصلا یه بارم به خواسته های دل من گوش نمیده
منم باهاش قهرم اصلا به من نگاهی نمیکنه نمیدونم اخه مگه من جیکارش کردم که اصلا یه بارم به خواسته های دل من گوش نمیده
درد و مشکل دارم خسته ام و افسرده مجرد و بیکار تنها و در فقرم هر شب گریه دارم انقدر خسته ام که دیگه حال ندارم نماز بخونم یک ماهه نمازم ترک کردم اما درد دل هر شبه با خدا ترک نکردم چون نتونستم هر شب گریه میکنم و با خدا حرف میزنم حرف میزنم چون میدونم جز خدا فریادرسی ندارم بچه ها من انقدر خسته ام که نمیتونم نماز بخونم ازتان میخوام اگر میتونید خدا رو ترک نکنید چون خدا مشکلات هم بده شک نکن برات خوبه فقط من یکی دیگه طاقت ندارم التماستان میکنم دعا کنید بمیرم خسته ام خیلی
من از خدا طلب کار نیستم.ناراحت هستم ولی طلبکار نه.من تا اونجا که می تونستم چه عملا و چه رفتارا و چه به صورت سخن از اسلام دفاع کردم نمی گم رفتم میدان جنگ ولی تا اونجا که می تونستم اگه دیدم یه کسی یه چیزی رو به اشتباه به اسلام نسبت میده سعی کردم بهش بفهمونم اینطور نیست.یا اگه اونم نشد لااقل کسایی دیگه با این منطق گمراه نشن.همیشه حرف حق رو می زدم کاری نداشتم به تفع کی و برعلیه کیه همیشه تا اونجا که تونستم به دیگران بی منت کمک کردم نمازم رو از قبل سن تکلیف شروع کردم شوق عجیبی داشتم تا اذان بگه تا بتونم نماز بخونم با اینکه کنکور داشتم تمام روزه هامو گرفتم ولی برام خعلی سخت بود و از یه اخوند که پرسیدم گفت شما احازه نداری روزه نگیری ولی خدا هم حتما کمکت میکنه چون با شرایطی سختی میگیری.همیشه امیدم به این بود که خدا حتما کمکم میکنه ولی هر روز و هر هفته اتفاقات کوچک و بزرگ مانع می شد حتی من به سمت هدفم تلاش کنم هیچ کس راهنمای نبود همش شکست می خوردم و ناکام بودم خعلی گریه کردم و از خدا خواستم که من هنوز هم همون بندتم که برای حرف زدن با تو شوق داشت همونم که از دین تو دفاع میکرد من همونم منو یادت رفته...تا این که به اون هدفی که می خواستم نرسیدم و الان دیگه هیچ شوق و میلی برای عبادتش ندارم.نه به خاطر یه ناکامی بلکه به خاطر اینهمه شکست و غم و توجه کمتر از یه سگ به من.
درسته هنوز دارم برای رسیدم به هدقم تلاش می کنم ولی اونطور که می خوام نمی تونم تلاش کنم و به طور کامل از خدا ناامیدم و فقط یه معجزه می تونه منو به خدا برگردونه که اونم بعید می دونم.در کل لاز زندگی در این دنیا خوشم نمیاد و اصلا خوشحال نیستم چون یک بار هم از ته دل خوشحال نشدم.و فقط زمانی خوشحال می شم که به هدفم برسم.من وقتی مدرسه می رفتم تا یک ساعت وای می ستادم و کمک مستخدم مدرسه میکردم تا اون زودتر برسه خونش و خوشحال تر بشه.منت نمی زارم ولی میگم حتی کارام یه پاداش کوچیک هم نداشت.این همه ناراحت بودم و افسرده شده بودم یه بار به من توجه نکرد.از تمام معصومین تک تک خواستم و اسمشونو اوردم ولی هیچکدومشون ادم حسابم نکردن...
هرچه مقرب تر سختیش بیشتر خدا خوب قانونایی داره که از تفکر ذهنی ما خارج خودش مصلحت ما رو بیشتر از ما میدونه با ذهن کوچکمان خدا را نسنجیم به هر که این دنیا داد اون دنیا کم میده وه به هرکس کم بده تو دنیای بعدی زیاد میده تو قیامت قومی از ولایت محمد ص هستند که خدا صداشون میکنه بعد از عذر خواهی از اون میگه تو دنیا ندادم تو این دنیا اونقدر بهتون میدم که راضی باشید اونوقت بنده ارزو میکنه که کهش تو دنیا هیچ چیز نداشت خدا کوچکترین ظلمی به بنده نمیکنه وسلام
هرچه مقرب تر سختیش بیشتر خدا خوب قانونایی داره که از تفکر ذهنی ما خارج خودش مصلحت ما رو بیشتر از ما میدونه با ذهن کوچکمان خدا را نسنجیم به هر که این دنیا داد اون دنیا کم میده وه به هرکس کم بده تو دنیای بعدی زیاد میده تو قیامت قومی از ولایت محمد ص هستند که خدا صداشون میکنه بعد از عذر خواهی از اون میگه تو دنیا ندادم تو این دنیا اونقدر بهتون میدم که راضی باشید اونوقت بنده ارزو میکنه که کهش تو دنیا هیچ چیز نداشت خدا کوچکترین ظلمی به بنده نمیکنه وسلام
خدا مشکل داشتم توکل کردم بهت شدم کسی که هرشب دست به دعا بردن.کاش حاجتمو میدادی ..به حاجتم نرسیدم هیچ همه چیمو ازم گرفتی اصلان این انصاف ه
من با خدا قهرم یهنی ی جورایی باهاش در حد سلام علیکم. تا الان که ۲۸ سالمه دنبتل هیچ دختری نرفتم از یکی خوشم اومد خیلی دختر خوبیه ولی به خاطر خدا بهم جواب رد داد. ی جا دید دارم تو جایی رو زمین بدون فرش نماز میخونم بدش اومد ازم. خشکه مذهب و ...
در صورتی که تعریف از خود نباشه از نظر ظاهر و چهره همه میخوان ی زیبا روی خوش تیپ رو مثال بزنن منو میگن. من با خدا هستم ولی به قول امروزیا یقه بسته نیستم ولی به خاطر این اعتقادم بهم جواب رد داد. از خدا دلم پره کسی رو که اینقدر دوس دارم به خاطرش باید از دست بدم ولی اون کلا رهام کرده و براش مهم نیستم
خدایا اخه چرا دست میزاری رو نقطه ضعف ما
اصلا کجایی بیا دو کلمه حرف حساب بزنیم
اخه زورمونم بهت نمیرسه
دستمونم بهت نمیرسه
از اون بالا نگاه میکنی حال میکنی دیگه
به خدا این پایین ما بیجاره شدیم
گاهی یه نگاهی
منم با خدا قهرم دیگه اسمشو نمیارم دنیا فقط مال اون افرادی هست ک ظلم میکنن و ازهمه خوشبخت تر زندگی میکنن ولی ما به دنیا اومدیم که بدبختی بکشیم همه چی دروغه
از کجا میدونین توکل نکردیم . زیاده از حد هم توکل کردیم . 34 سالمه و نزدیک 20 ساله که دارم به خدا التماس میکنم و دعا میخونم . با وجود این همه سختی ولی همه جوره هم تلاش کردم ولی چه فایده . وقتی خدا نمیبینه و فراموشت کرده هیچ فایده ای نداره.
چند ساله كه با خدا قهرم. سال 83 فهميدم ام اس دارم با خدا قهرم و به عدالتش شك دارم او ميدانست آينده من اين ميشود چرا آفريدم براي عذاب كشيدن . خدايا، آيا كسي تو را براي آفرينش من مجبور كرده بود؟
چرا حرفايي كه من نوشتم را چاپ نمي كنيد
گاهی اوقات قهر کردن با خدا حق یه انسانه. وقتی میبینه خدا هیچ جوری جوابشو نمیده و صداشو نمیشنوه. برای آدمی مثل من که ۳۵ سالمه و نزدیک ۲۰ ساله دارم بخدا التماس میکنم و خدا محل نمیزاره چه راه حل دیگه میمونه جز پشت کردن به خدا و فراموش کردنش. از اینکه یه عده بی محلی خدا رو به حکمت و قسمت ربط میدن بیشتر از خدا بدم میاد.
Pagination
افزودن دیدگاه جدید