22 سال سن دارم برای اینکه به گناه نیفتم میخوام ازدواج کنم
سلام22سال سن دارم. برای اینکه به گناه نیافتم میخواهم ازدواج کنم. من شعار نمیدهم! نمیخواهم به گناه بیفتم. مورد هم پیدا کردم؛ همکلاسیم. دانشگاه هر دوی ما تمام شده است. شش ماه از من بزرگتر است؛ ولی مشکل اینجاست که پدرم نمیگذارد!! میگوید از تو بزرگتر است و سربازی نرفتی!! یک مساله که شدیدا ازارم میدهد این است که وقتی طرف از من دور است و مسافرت میرود، اعصابم بهم میریزد!!! او هم اصلا تقصیر ندارد؛ من زیاد گیر میدهم!!! در ضمن خیلی دوستش دارم!!! از این طرف هم وقتی با او حرف نمیزنم داغون میشوم!! میخواهم کنارم باشد!!! راستش شدیدا به کمک نیاز دارم. آیا ازدواج کردن من درست است؟
ممنون از شما
جوابسلاماینکه برای حفظ شدن خودت از گناه، تصمیم به ازدواج گرفتی کار کاملا درستی است؛ چون خدا برای اینکه انسان خودش را از افتادن به گرداب گناه محافظت کند دو راه جلوی پایش گذاشته که یکیش ازدواج و دیگریش خویشتن داری است؛ و جالب است که بدانی به حکم دین و عقل، ازدواج بر خویشتن داری مقدم است؛ یعنی حتی اگر شما بتوانی خود را از گناه هم حفظ کنی باز هم ازدواج بهتر است.
دلیل بهتر بودن ازدواج از نظر دینی این است که در قران (سوره نور ایه 32 و 33) اول دستور ازدواج و بعد خویشتن داری ذکر شده؛ یعنی قران اول فرموده بی همسران را همسر بدهید و بعد فرموده که هر کسی که امکان ازدواج ندارد تا زمانی که خدا اسبابش را برای او فراهم کند خویشتن داری کند. پس از نظر دین ازدواج از خویشتن داری بهتر است و بر آن مقدم میباشد، بلکه در صورتی که فرد به حرام بیفتد حتی واجب هم میشود.
دلیل عقلی بر بهتر بودن ازدواج هم این است که اولا ازدواج شیرین و خویشتن داری تلخ است و هیچ عقلی کار تلخ را بر شیرین ترجیح نمیدهد و ثانیا: خویشتن داری کامل برای خیلیها ممکن نیست و بالاخره به گناه میافتند و ثالثا: ازدواج پیامدهای مثبت زیاد و خویشتن داری پیامدهای منفی غیر قابل انکار دارد؛ پس شکی نیست که اصل تصمیم شما برای ازدواج درست است. اما اینکه آیا ازدواج با این فرد خاص هم درست است یا نه باید بررسی شود.
مهمتر از همه این است که آیا شما برای هم مناسب هستید یا نه؟ - چون عشق به تنهایی برای ازدواج کافی نیست- و این هم تا شما خواستگاری نرفتید و دو خانواده بررسیهایشان را نکردند معلوم نمیشود. پس تا دیر نشده یک فکری به حال این موضوع کنید؛ چون اگر با بررسی آنها متوجه شوید که به درد هم نمیخورید یا آنها به هر دلیل مخالفت کنند، تمام عشق شما بر باد میرود و مدتها باید رنج بکشید که همدیگر را فراموش کنید.
در نتیجه هرچه زودتر باید بساط خواستگاری را - حد اقل برای اینکه تکلیف شما معلوم شود- راه بیندازید.
در مورد بزرگتر بودن دختر هم عرض میکنم 6 ماه آن قدر نیست که بخواهد مشکلساز شود.
میماند سربازی شما که آن هم به راحتی قابل حل است؛ یعنی میتوانید به خواستگاری بروید و اگر موافقت کردند عقد کنید و بعد سربازی عروسی کنید و اگر هم با عقد موافقت نکردند فقط صحبتهای اولیه را انجام میدهید و مراسمات مثل عقد و عروسی را به بعد سربازی موکول میکنید.
پس شما با گفتن مطالبی که عرض کردم پدرتان را برای خواستگاری راضی کنید تا ان شاء الله رضایتش را جلب کنید.
موفق باشید
دیدگاهها
به نظر من این دوست عزیز شهوت رو با عشق با هم میبینه...
که باید عشق جداگانه درباره اش فکر بشه و شهوت جداگانه...
اینکه ((باش حرف نزنم داغون میشم)) دلیل این حرف بنده بود.
البته این نظر منه نه حرف درست یا غلط...
در ضمن ازدواج راحته اگه خودمون بخوایم چون من یک پسر 21 ساله ام و متأهلم و تجربه شخصیم رو میگم...
در پناه حق باشید.
برای ازدواج عجله نکن که بعدا پشیمانی سودی ندارد.به نظرم شما فرد احساساتی هستی وسنی هم ندارید..........
افزودن دیدگاه جدید