میله های زندان پاداش فداکاری مادر 29 ساله +عکس
وقتی مادر باشی حاضری همه نوع فداکاری را انجام دهی تا خانواده ات در آرامش زندگی کنند، حتی حاضری تومور مغزی خودت را نادیده بگیری تا بتوانی هزینه درمان بیماری فرزندت تامین شود.
به گزارش خبرنگار مهر در شیراز، وقتی مادر باشی با تمام توان برای فرزندت که دوستش داری زحمت می کشی و فداکاری می کنی، همین است که مهر مادری را هیچ جایگزینی نیست جز مهر پروردگار.
مادر که باشی و دستت از دارایی های دنیا کوتاه، وقتی می گویند در سرت تومور داری، آن را نادیده می گیری تا اندک پول باقیمانده را خرج درمان دخترت کنی.
داستان زندگی مادر نازنین زهرا نیز اینگونه است، مادر شیرازی که برای درمان فرزند بیمارش همه نوع فداکاری می کند، پول قرض می کند، تومور مغزشی اش را فراموش می کند تا بتواند فقط گوشه ای از بیماری نازنین زهرا را درمان کند.
مادر 29 ساله نازنین زهرا داستان زندگی خودش را در گفتگو با خبرنگار مهر چنین شرح می دهد: هفت سال است كه ازدواج كرده و صاحب يك فرزند دختر سه ساله به نام نازنین زهرا هستم. چندی پیش متوجه بیماری دخترم شدیم، او از ناحيه غدد هيپوفيز مبتلا به بيماري بود.
مادر نازنین زهرا ادامه می دهد: وضع مالی خوبی نداشتیم به همین خاطر منزلمان را در یکی از شهرستانهای استان فارس فروختیم اما بازهم هزینه های درمان نازنین زهرا بیشتر از پول منزلمان میشد.
به هر دری که زدیم نتوانستیم مابقی هزینه های درمان را تامین کنیم به همین خاطر مجبور شدیم مبلغ مورد نیازمان را از شخصی قرض بگیریم.
با پولی که تامین کرده بودیم سال گذشته نازنین زهرا در یکی از مراکز درمانی تهران بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
اما این همه ماجرا نبود، پزشکان عمل را تا حدودی با موفقیت پشت سرگذاشتند اما متوجه بیماریهای دیگری از ناحیه حنجره و پای نازنین زهرا شدند.
اما دیگر پولی برای ادامه درمان برای این مادر نمانده بود، پدر خانواده هم که در یکی از موسسات نگهبان است با حقوق ماهیانه 450 هزار تومان توان تامین مخارج زندگی را ندارد چه رسد به هزینه های سرسام آور پزشکی.
مادر نازنین زهرا می گوید: برای بیماری غدد هيپوفيز، پزشکان تجویز کردند که با تزریق آمپولهای مختلفی باید روند درمان تکمیل شود اما از پس هزینه های آمپولها که ماهیانه به میلیون ها تومان می رسید نشدیم.
از طرفی باید سر موعد مقرر 35 میلیون تومان پولی را که برای درمان قرض کرده بودیم پس می دادیم اما از عهده آن هم بر نیامدم و چکهایم برگشت خورد و دادگاه نیز حکم به زندان من داد.
داستان به همین جا ختم نشد، مادر نازنین زهرا نیز در این بین به تومور مغزی دچار شد.
مادر نازنین زهرا می گوید: وقتی پزشکان متوجه شدند تومور مغزی دارم هیچ تلاشی برای درمان خودم نکردم ، اصلا تومور را فراموش کردم، نمی خواستم حتی یک ریال از پولها را برای درمان خودم خرج کنم، فقط می خواستم نازنین زهرا درمانش را کامل کند و در عین حال مشکلات دیگری که پزشکان تشخیص داده بودند را نیز باید درمان می کردم.مادر نازنین زهرا به معنای واقعی کلمه تمام زندگیش را وقف فرزندش کرد تا بتواند بازهم صدای خنده های نازنین زهرا را در خانه بشنود، حتی اگر خودش تومور داشته باشد و حتی اگر به خاطر چک برگشتی به زندان بیافتد.مسئولان زندان از حال و روز مادر نازنین زهرا اطلاع دارند و به او مرخصی می دهند تا از فرزندش نگهداری کند اما روزهای مرخصی از زندان نیز رو به پایان است و او مانده و روزهای مبهم پیش رو.
افزودن دیدگاه جدید