با ادب ترین بچه های دنیا

پسر های امام علی(ع)

رد می شدند از لب رود

یک پیرمرد نزدیکشان

کنار آب نشسته بود

آن ها دیدند که پیرمرد

آب می پاشد به دست و رو

آب می ریزد بر روی پا

انگار بلد نبود وضو

هر دو تا گفتند: بابا جان

وضو می گیریم ما دو تا

ببین کدام درست تر است

شما بشو داور ما

وضویشان را دید و گفت:

چه عالی بود کار شما

چه قدر قشنگ یادم دادید

هزار ماشالا بچه ها

دو شاخه گل بر لب آب

دو شاخه گل هم توی آب

پروانه ها پر می زنند

شادی کنان به سوی آب