رفتن به محتوای اصلی

اختصاصي/ درد و دل شنيدني یک هوادار تراکتور با سید مهدي صالحی بعد از بازی تراكتور و پرسپوليس

تاریخ انتشار:
یک نت ـ روز بعد بازی خواستم به آقا سید زنگ بزنم مخصوصا وقتی از رسانه ملی حرکات پس از گل این عزیز دوست داشتنی را میدیدم به تصمیمم مصمم تر میشدم، ولی حقیقتش کمی تا قسمتی ابری خجالت میکشیدم تا اینکه نتوانستم خودم را نگهدارم و روز جمعه به این عزیز بزرگوار پیام بسیار طولانی در چند قسمت فرستادم که تقریبا قسمتهایی از این پیام را خدمت شما میگذارم.
اختصاصي/ درد و دل شنيدني یک هوادار تراکتور با سید مهدي صالحی بعد از بازی تراكتور و پرسپوليس

سلام 

بنده یه هوادار دو آتیشه تراکتورسازی تبریز هستم. 

بعد از کش و قوس های فراوان و نقل و انتقالات و قرعه کشی لیگ، لیگ برتر شروع شد. 

از شانس بد یا خوب ما تراکتوریها تو قرعه کشی هم بازیهای اول به قرعه سختی افتاده بودیم. 

بازی اول تو استادیوم آزادی و با تیم پرسپولیس 

البته همانطور که کارنامه رویارویی بازیهای این دو تیم نشون میده مخصوصا پنج بازی قبل، کفه ترازو به نفع تراکتور سنگینی میکرد و بخاطر همین هم نمیشد گفت که بازی سختی باشه 

اما میگم سخت بخاطر نقل و انتقالات دو تیم بوده 

تیم تراکتور بازیکنهایی مثل علی آقای کریمی، محمد نصرتی، جواد کاظمیان، کریم انصاری فرد، میثم بائو، حامد لک و... که سابقه بازی با تیم تراکتور را داشتن در خدمت داشت 

در تیم مقابل هم تیم تهرانی بازیکنهایی مثل سیدصالحی(سید آقای گل)، قاسم دهنوی، و... حضور داشتند و حتی کادر فنی این تیم هم چهره های شناخته شده ای داشت که قبلا در خدمت تیم تراکتور بودند. 

به هر حال بخاطر این حساسیت ها ما هم هوس کردیم که به استادیوم بیایم(البته در اینجا لازم میدونم که به بعضی از مسایل حاشیه ای و مهمان نوازی تهرانیها؟؟؟!!! نپردازم و برم به اصل مطلب)

بعد از اینکه پرسپولیسی ها 12 نفره بازی میکردن و یار دوازدهم که در گرفتن پنالتی که همه اذعان داشتن واقعا کار بسیار بچه گانه ای بود و نادیده گرفتن بسیاری از خطاها و اخراج کاپیتان تراکتور که آنهم جای بحث و تامل داره، بسیار به تیم تهرانی کمک کرد، این تیم تهرانی به گل رسید آنهم توسط چه کسی ؟ 

سیدمهدی سیدصالحی که ملقب به سید آقای گل هست، سیدمهدی که بنده و نه تنها بنده بلکه خیلی از هوادارهای تراکتور عاشقش بودند 

اما بعد از گل سیدصالحی حرکات پس از گل سید به مذاق خیلی از هوادارهای تراکتور خوش نیامد و من خودم که کم بود از این رفتار سید اشکم در بیاد 

بازی تمام شد و هوادارهای تراکتور باز هم مثل قبل ایستادند و تیمشان را تشویق کردند و شعار همیشگی عیبی یوخ را سر دادن که به یقین میتونم بگم این اتفاقات در فوتبال و مخصوصا در ایران بسیار نادر می باشد.  

بعد از اون بحث هوادارها 2 چیز بود: یکی تصمیمات بهترین بازیکن میدان که یار دوازدهم تیم تهرانی بود به اسم محسن قهرمانی و دیگری حرکات پس از گل سیدآقای گل که واقعا بازیکن محبوبم در ایران بود. 

ولی من خودم با گزینه اول زیاد کاری نداشتم چون در فوتبال(ک....ف) ما به این کارها عادت کردیم، ولی حرکات سید منو در تعجب و بهت و حیرت برده بود. 

روز بعد بازی خواستم به آقا سید زنگ بزنم مخصوصا وقتی از رسانه ملی حرکات پس از گل این عزیز دوست داشتنی را میدیدم به تصمیمم مصمم تر میشدم، ولی حقیقتش کمی تا قسمتی ابری خجالت میکشیدم 

تا اینکه نتوانستم خودم را نگهدارم و روز جمعه به این عزیز بزرگوار پیام بسیار طولانی در چند قسمت فرستادم که تقریبا قسمتهایی از این پیام را خدمت شما میگذارم. 

 

سلام سید آقای گل 

در وهله اول میخوام گلزنیت را تبریک بگم و از خدا میخوام که انشاءالله امسال آقای گل بشی 

اما سید جان میخوام کمی باهات دردودل کنم. 

سیدجان من خودم شخصی بودم که واقعا عاشقت بودم و هستم.

سیدجان از زمانی که به تراکتور پیوستی از بس خوب بازی کردی که تو دلم نشستی و زمانی که تو شهر... از نزدیک دیدمت بخدا عاشقت شدم. 

هرجا بحث فوتبال میشد حرفم فقط این بود که بازیکن تو ایران فقط سید آقای گل و سید بامرام 

جوری شده بود که همیشه اسمت جایی گفته میشد میگفتن بازیکن محبوب تو 

اما سیدجان وقتی آخر فصل سال قبل شد و موقع نقل و انتقالات، وقتی شنیدم داری از تراکتور میری بغض گلوم را گرفت و اشک تو چشمام حلقه بست، ولی این طبیعی بود و شما حق انتخاب داشتید و باید جایی میرفتید که راحت بودید.    

حتی سیدجان زمانیکه قضیه مریضی همسر محترمتان را شنیدم به جان بچه ام بازم ناراحت شده و برای سلامتیشان دعا کردم. 

همه اینها گذشت و چهارشنبه روز بازی تراکتور و پرسپوليس رسید، سیدجان وقتی بازی شروع شد و دیدم که شما از همه بیشتر دوندگی دارید تعجب کردم، علاوه بر بنده خیلی از تماشاگرها هم این حس را داشتند و میگفتند که چقدر سید میل گلزنی داره، و وقتی گل زدید و شادی بیش از وصف شما وسجده شکر شما همه را مات و مبهوت کرد. 

سیدجان جوری شادی کردی که انگار به دشمن چندین سالت گل زدی، کاش اون موقع فکر میکردی که به چه تیمی گل زدی؟؟؟ 

سیدجان همان لحظه یاد کریست رونالدو افتادم که با پیراهن رئال وقتی به منچستر گل زد هیچ گونه عکس العمل نشون نداد و شادی نکرد. 

بعد از گل شما خیلی از هوادارها از شادی پس از گل شما ناراحت شدند و دلشان شکست .

به هر حال سیدجان این بازی تمام شد و از خداوند برات آرزوی موفقیت را دارم . 

 سیدجان ولی تو این تیمی که هستی مواظب حواشی زیادی باش که قبل تر از شما گریبان خیلی از بازیکن های بزرگتر شده 

سیدجان حرف پایانیم اینه که : عاشق خودت و مرامت و زیرپیراهن نقش بسته به نام مبارک حضرت فاطمه زهرا(س) هستم. 

دعاگوت و خاک پات ابوالفضل 

 

دوستان باور کنید نیم ساعت طول نکشید که خود آقا سید به من زنگ زد و باور کنید نزدیک نیم ساعت با فراق باز و صحه صدر و روی خوش با من صحبت کرد. 

باور کنید انقدر غافلگیر شده بودم. به هر حال من حالا میخوام خلاصه صحبت های سید عزیز را براتون بگذارم، ولی امیدوارم هر هوادار تراکتور که دلش از سید شکسته، یا ازش ناراحته بعد از خوندن این گفتگوی تلفنی تجدید نظر بکنه(قطع یقین که این طور هست)

خواهشا با حوصله تا آخر بخونید و بعد قضاوت بکنید.  

سیدصالحی فرمودند که بعد از خدا و مادرم حضرت زهرا (س) این مردم تبریز بودند که به من عزت دادن و این عزتی که مردم تبریز به من دادن را هیچ موقع فراموش نمیکنم با اینکه بعد از بازی، تو سایتها بعضی از هوادارها هر چی از دهنشون در اومد گفتند ولی بازم نارحت نشدم.  

رفتن من  از تبریز برخلاف میل وعلاقه باطنیم بود و مجبور به ترک تبریز و تراکتور شدم موقع رفتن هم به تلویزیون تبریز نامه دادم و نامه ام را در بخش ورزشی پخش کردن به رادیو ورزش استان نامه دادم و حتی مصاحبه کردم و در همه آنها و حتی چندتا از روزنامه های کثیرالانتشار ورزشی و بعضی سایتهای ورزشی نیز این نامه را پخش کردن که از مردم تبریز رخصت خواستم     

تا به حال تو تبریز نشده که بازیکنی از تبریز و تیم تراکتور جدا بشه و نامه بزنه و رخصت بگیره اما من این کار را کردم

من همه این کارها را بخاطر خودشیرینی و سیاه بازی و ریا بازی  انجام ندادم بلکه بخاطر احترام به مردم تبریز بود. بخاطر عشق به مردم تبریز بود.  

بخاطر محبتهای مردم تبریز بود که بدونند اگه من نمک خوردم حرمت نمک را نگه داشتم و تا آخر هم نگه خواهم داشت.  

 من هیچ وقت مردم تبریز و تیم تراکتور را به پول نفروختم بلکه این مشکلات بود که باعث جدائیم از تبریز و تراکتور و حتی از تیم ملی شد. 

 اما در مورد بازی پرسپولیس و تراکتور من از اول قصد خوشحالی نداشتم و البته این را هم خوشحالی نمیدانم و فقط قصدم تشکر از خداوند بود و با بالا زدن پیراهن تشکر از حضرت فاطمه زهرا (س) 

 حتی من قبل بازی هم تصمیم داشتم که اگه گل زدم حتی دوندگی هم نکنم، اما قبل بازی موقع گرم کردن که حدود 40 دقیقه طول کشید وقتی تماشاگرهای تبریزی را دیدم انتظار داشتم که لااقل اندازه 1 دقیقه هم که شده اسم منو صدا بزنن و تشویقم کنن ولی وقتی که تشویقم نکردن خیلی ناراحت شدم اصلا فکر نمیکردم که منو تشویق نکنن  

حداقل انتظار داشتم که هوادارای تبریزی منو جلوی هوادارای پرسپولیسی تشویق بکنن که نشون بدهند من براشون ارزش دارم و تماشاگرهای پرسپولیس بدونن که چقدر این بازیکن براشون زحمت کشیده

من خودم به این امید اومدم که گفتم هوادارها از من تقدیر میکنن ولی خودم هم بعدش تعجب کردم

با خودم این سوال را کردم که آیا سید را تشویق کردن بیشتر از 1 دقیقه وقت داشت ؟  

آیا سید ارزش 1 دقیقه تشویق از سوی هوادارهای تیم سابقش را نداشت؟     

ببینید تو اون لحظه حساس تو استادیوم آزادی انتظار داشتم مردم تبریز با تشویقشون به من احترام بگذارند ولی وقتی بی تفاوتی از هوادارهای تراکتور دیدم انتظار داشتید شکرخدا و حضرت زهرا(س) را بجا نیاورم؟   

قسم به مادرم حضرت زهرا(س) من اون لحظه نیت خوشحالی نداشتم.  

شرایط این بازی فرق میکرد تو این بازی خیلی ها نشسته بودند و جو بازی طوری بود که من اگر ضعیف بازی میکردم میگفتن دیدید فلان شد بیسار شد اله شد بیله شد  قبل بازی حرف و حدیثها و نامه هایی که به من نوشته بودند باعث شده بود که فشار روی من بسیار زیاد باشه، فشار اینجا با فشار تبریز فرق داره  

اون لحظه هم مردم بدونند که یکی دیگه از عوامل حرکات بعد از گل من بخاطر اون فشارها بود که در هفته های اخیر بی نهایت بر روی من زیاد شده بود نه بخاطر گل زدن به تراکتور یا ناراحت کردن مردم تبریز  

و بازم میگم در اون لحظه من خوشحالی نکردم فقط بالا را نشون دادم و پیراهن بالا زدم و سجده شکر کردم و لا غیر.  

و اینو هم بدونید که بنده هیچوقت در مورد مردم و شهر تبریز و تیم تراکتور بدی نمیگم چون عزتی که تو این فوتبال بعد از چند سال پیدا کردم تو تبریز بود و هیچ موقع زحمات مردم تبریز را از یاد نمیبرم واقعا برای من زحمت کشیدند و سنگ تمام گذاشتند و من جائی که نمک بخورم نمکدون را نمیشکنم و حرمت این نمک را نگه میدارم.

   خدا شاهده اون موقع من هیچ نیتی نداشتم و خدایی نکرده قصد این نداشتم که مردم تبریز را ناراحت بکنم ولی حق من سید این نبود.   حرف آخر سید:  در حیث مجموع بنده تراکتوری هستم و خودمو تراکتوری میدونم قلبم تراکتوری هست، باور کنید دوست داشتم در تراکتور بمونم، انشاءالله سالهای بعد باز هم بتونم به تراکتور برگردم و در خدمت تراکتور باشم.

 انشاءالله خدا عزتمون را از ما نگیره  

التماس دعا خداحافظ   حالا دوستان بعد از خواندن این تماس تلفنی خودتان تصمیم بگیرید. 

دوستدار و عاشق و دعاگوی هر چی هوادار تراکتوری هستم. 

التماس دعا

خاک پایتان ابوالفضل پ ت

 

دیدگاه‌ها

امیر پوررضا 1392/05/06 - 11:13

با خوندن این مصاحبه نظرم در مورد سید صاتحی عوض شد

ابوالفضل 1392/05/07 - 01:26

سلام آفرین امیر آقا
امیدوارم خیلی از هوادارها هم نظرشون مثل شما برگرده
چون متاسفانه شنیدم که این سوءتفاهمی که پیش اومده باعث شده تا خیلی از تراکتوری ها از سید ناراحت بشن

حسین عشق تراختور 1392/05/07 - 09:18

ولی به نظر من نوش دارو پس از مرگ سهراب دیگه هیچ فایده نداره
سید موقع گل زدن حرف دلشون را با عملش نشون داد
حالا که دید اشتباه بدی کرده داره الکی این توجیه ها را میاره چ

امیر پرسپولیسی تهران 1392/05/08 - 05:49

اذربایجانی های عزیز من تیم شما رو خیلی دوس دارم مخصوصا رنگ پیرهنتونو.پرسپولیس تیراختور

hsn 1392/05/08 - 06:43

آقای سیدصالحی سلام؛من هم به عنوان یه تراکتوری که استادیوم بودم انتظار داشتم که شما هم به عنوان بازیکن سابق تراکتور و هم به عنوان میزبانی که به میهماناش خوشآمد میگه اول میومدید سمت ما؛مثل جاسم کرار عراقی ؛والسلام

شیرین 1392/07/07 - 12:29

سلام دوستان
به نظر من خود آقا سید واقعیت ها را تو این تماس تلفنی به این دوست عزیز گفته
خواهشن کسی کاسه داغتر از آش نشه

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا