به استادی علاقهمند شدهام و توانستم از طریق راههای غیرمستقیم که انجام دادهام مجذوب همدیگر شویم، حدود یک سال و نیم از این قضیه میگذرد؛ اما در این مدت حرفی از علاقه به صورت کلامی به من نزده است؛
استاد دانشگاه
شوهرم استاد دانشگاهه زمانی که بیکار هست یا تنهاست فیلم سوپر میبینه خیلی هم علاقه مند به این چیزاست ی روز وقتی مشغول فیلم دیدن بود سر رسیدم و خلاصه دعوامون شد .
یک نت ـ من ی مدتیه ی مشکلی پیدا کردم و اعصابمو ریخته بهم و نمیدونم چیکار کنم گفتم پستش بکنم تا کسایی ک میتونن کمک کنن.. مشکل من یکی از همکلاسی های دختر هستش...قبلا استادمون ی پروژه بهمون دادن و من با یکی از دخترای ب شدت مغرور هم گروه شدم و مجبور بودم تحملش کنم...ب شدت مغرور بود و ناز نازو...خوبه دختر مغرور باشه ولی نه دیگه اینطوری...
یک نت ـ دختري 26 ساله هستم ميخوام با پسري ازدواج كنم كه پدرش هندوانه فروش است
بچه جنگ و جبهه و دفاع مقدس بود.. می گفت : جبهه ها و رزمنده های ما همه معادلات و فرضیات و حتی تجربیات دانشمندان و اهل علم را بر هم زده بودند...