اشعار وفات حضرت زینب

اشعار وفات حضرت زینب,شعر مصیبت حضرت زینب,شعر حضرت زینب در کربلا,شعر مصائب حضرت زینب,شعر در مورد حضرت زینب و امام حسین,شعر مدح حضرت زینب,شعر حضرت زینب برقعی,شعر در مورد اسارت حضرت زینب,شعر در مورد حضرت زینب کودکانه,شهادت حضرت زینب,شعر حضرت زینب در کربلا,شعر مصیبت حضرت زینب,اشعار شهادت حضرت زینب لطیفیان,شعر مصائب حضرت زینب,شعر در وفات حضرت زینب,شعر وفات حضرت زینب,مدح و مرثیه حضرت زینب,متن نوحه قدیمی حضرت زینب
اشعار وفات حضرت زینب

یک نت ـ اشعار وفات حضرت زینب(علیها السلام)
 
زینبم یار آشنای توام
جای مانده ز کربلای توام

شعله سر می کشد ز ناله ی من
من عزادار نینوای توام

تشنه لب لحظه های آخر عمر
یاد سقای با وفای توام

بسترم زیر تابش خورشید
روضه خوان یاد بوریای توام

یاد گل های پرپر باغ و
بدن زیر دست و پای توام

وای از آن دم که حنجر تو شکست
یاد آن آخرین صدای توام

یاد راس تو روی نیزه و آن
پیکر بر زمین رهای توام

زخم خورده ز وقت وا شدن
پای دشمن به خیمه های توام

دم آخر بیا به بالینم
که دوباره رخ تو را بینم
شاعر:
رضا رسول زاده

اشعار وفات حضرت زینب(علیها السلام)

به سمت خلق نرو جلوه ی تو ربانیست..
نصیب قلب تو از زندگی پریشانیست..

سکوت گرچه نشان است بر نجابت زن
صدای خسته ی تو حجت مسلمانیست..

شکوه شمس به تابیدن پس از ابرست..
بتاب گرچه هوای دل تو بارانیست..

به ریزه خواری خوان کرامت تو خوشم..
که موری در تو برتر از سلیمانیست..

حریم قرب ندارد حساب فقر و غنا
دراین حریم اطاعت کمال سلطانیست..

مفسران پی تفسیر خطبه های تواند..
که جمله جمله ی آن آیه های قرآنیست

کسی ندید چهل روز بی قراری تو..
که اجر داغ به این غصه های پنهانیست

به پای فضل تو موسی به لکنت افتاده..
کمی زمدح تو بی یی مسیح درمانیست..

نظر بحال گدا کردن از کرامت توست..
نشسته بر سر این سفره در پی نانیست..

نم وضوی نمازت حیات آب بقا..
نوشتن از حسناتت بضاعت ما نیست..

پناه عالمیان در پناه چادر توست..
یقین زمین و زمان در پناه چادر توست..
شاعر:
سید پوریا هاشمی

اشعار وفات حضرت زینب(علیها السلام)

زینبم یار آشنای توام
جای مانده ز کربلای توام

شعله سر می کشد ز ناله ی من
من عزادار نینوای توام

تشنه لب لحظه های آخر عمر
یاد سقای با وفای توام

بسترم زیر تابش خورشید
روضه خوان یاد بوریای توام

یاد گل های پرپر باغ و
بدن زیر دست و پای توام

وای از آن دم که حنجر تو شکست
یاد آن آخرین صدای توام

یاد راس تو روی نیزه و آن
پیکر بر زمین رهای توام

زخم خورده ز وقت وا شدن
پای دشمن به خیمه های توام

دم آخر بیا به بالینم
که دوباره رخ تو را بینم
شاعر:
رضا رسول زاده

 اشعار وفات حضرت زینب(علیها السلام)

کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند

تمام شهر ز احوال من خبر دارند
قرار نیست دلی بشکند صدا نکند

به زنده ماندن شمع و عروج پروانه
که آشنای کسی ترک آشنا نکند

فراق بعد تو با هیچ عاشقی دیگر
چنانکه با دل من کرده است تا نکند

به روی شانه هر کس جنازه ای بردند
نشد که خواهر تو یاد بوریا نکند

قسم به دست امامت که خواهرت آن شب
محال بود برای تو جان فدا نکند

تو زنده بودی من هر چقدر ناله زدم
نشد که رأس تو را از بدن جدا نکند

به زیر تابش خورشید بستری دارم
چگونه یار به محبوب اقتدا نکند

به پشت گرمی پیراهن تو می میرم
کسی ز سینه ام این هدیه را جدا نکند
شاعر:
حسین رستمی

اشعار وفات حضرت زینب(علیها السلام)

این مدتی که می گذرد در عزای تو
روزی نبوده اشک نریزم بپای تو

با یاد آخرین شب پیش تو بودنم
یک شب نبوده روضه نگیرم برای تو

یکسال و نیم شمع شدم سوختم حسین
یک سال و نیم آب شدم در ازای تو

ای کاش لحظه ای که رسد جان من به لب
بودم کنار قبر تو در کربلای تو

ای کاش لحظه ای که می آیی به دیدنم
از تن سرم بریده شود پیش پای تو

جان می دهم به بستر مرگم در آفتاب
مثل تن به خاک بیابان رهای تو

بر روی سینه پیرهنت را گرفته ام
تا اینکه باز زنده شود ماجرای تو

گودال بود و ولوله ی نیزه دارها
گم بود بین هلهله هاشان صدای تو

گودال بود و پیرهن و نعل اسب ها
ای کاش بود خواهرت آنجا به جای تو

چیزی برای ما ز تو باقی نذاشتند
تقسیم شد عمامه و خود ردای تو

من بودم و نظاره ی تاراج خیمه ها
در دست باد روسری بچه های تو

عباس چون نبود به سیلی سپرده شد
بوسه زدن به دخترک بینوای تو

جز آن شبی که دور شدم از تو در سفر
تو روی نیزه بودی و من پا به پای تو

بر دامنم نیامدی آن شب دگر گذشت
اما حسین، کنج تنور است جای تو؟

یادم نرفته سنگ لب پشت بام بود
پاداش هر کسی که بپا کرد عزای تو

یادم نرفته وقت تلاوت نمودنت
شد خنده ها جواب صدای رسای تو

ما را مدام خارجی آنجا صدا زدند
ای غیرت خدا همه عالم فدای تو

تا رفع اتهام کنی از حریم خویش
با آیه های سرخ بر آمد ندای تو

اما یزید حرف تو را زود قطع کرد
با خیزران مقابل طشت طلای تو
شاعر:
علی صالحی

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده