رفتن به محتوای اصلی

عاشق يك پسر شدم

تاریخ انتشار:
همه چیز منطقی به نظر میومد .قرار و مدار عروسی رو هم گذاشته بودیم و انگشتر توی دستم بود دیگه دلیلی برای ترس نبود .اما درست در ماههای آخر همه چیز به هم ریخت
عاشق يك پسر شدم

سلام .خیلی وقت بود که میومدم چیزی بنویسم و بعد بی خیال می شدم .چون اغلب کسایی که میان اینجا از قشر مذهبی هستن و مطمئن بودم با چه نظراتی مواجه میشم واما نمیدونم چرا امروز جرئت کردم که  حرفامو بزنم .

من یه دختر مذهبی بودم،یعنی بهتره بگم از خانواده مذهبی که مذهبی بودن اونها رو انتخاب کرده بودم .تا زمانی که عاشق شدم و یه رابطه به قصد ازدواج با اطلاع خانواده ها شروع شد و چند سال طول کشید والبته هیچ کی از میزان صمیمتی که بعد از چند سال بین ما به وجود اومده بود خبر نداشت و من با اینکه اون قراره شوهرم بشه خودمو توجیح کردم و این مدت واقعا از نظر روحی تحت فشار بودم . اون به اندازه ی من مذهبی نبود .مثلا به محرمیت عقیده ای نداشت اون موقع از این مدل  فکرش خیلی ناراحت می شدم ا ما چون می خواسم از من راضی باشه موافقت می کردم . البته هیچ وقت به رابطه نمیرسید و من اجازه نمیدادم ولی بلاخره چیزهایی بود

 همه چیز منطقی به نظر میومد .قرار و مدار عروسی رو هم گذاشته بودیم و انگشتر توی دستم بود دیگه دلیلی برای ترس نبود .اما درست در ماههای آخر همه چیز به هم ریخت توضیحش خیلی مفصله !. ولی دیگه ازدواج به هم خورد . و من خودم رو دیدم که  چند سال با کسی بودم که هیچ نسبتی با من نداشته و فقط یه نامحرم بوده تمام عقاید و دین و ایمانم نابود شده بود.بعد از اون دیگه گناه برام معنی خاصی نداشت . احساس پشیمانی هم نمی کردم ! توبه برام بی معنی ترین کار دنیا بود از بس که توی این سال ها توبه کرده بودم و باز مجبور شده بودم خودمو متقاعد کنم که این مرد شوهره منه و خواهد بود. اکثر آدمایی که دور و برم بودن به خدا  ایمان نداشتن چه برسه به دین و من بعد از این خلا در زندگیم و شوکی که بهم وارد شده بود حتی به وجود خدا هم شک کردم

.شده بودم ادمی که دیگه به هیچ چی ایمان نداره .شوک بزرگی بود برای من توی زندگیم و از طرفی بودن با اون پسر عقایدم رو به تدریج به کل عوض کرده بود و دوستایی که دین نداشتن کار رو تموم کرده بودن . یعنی دیگه حتی نمی تونستم وجود خدا رو اثبات کنم !

سعی کردم خلا رو با آدم های مجازی پر کنم . نه توی چت روم که از محیط اونجا خیلی بدم میاد ..توی سایتی که دوس ندارم اسمشو بیارم و به تدریج تعداد آدم های زندگیم به مرور زیاد تر میشد  ولی هیچ وقت حاضر به دیدن آدمی از نزدیک نمیشدم . فقط حرف میزدم و سعی می کردم تنهاییمو پر کنم ولی با یکی دو نفری صمیمیت بیشتری به وجود اومد و حتی به طور مجازی هم می دیدمشون! و روزها همین طور می گذشت و هر روز بیشتر تغییر می کردم و از اون دختر قبلی فاصله می گرفتم .

با گذشت زمان من کمی از شوک بیرون اومدم و سعی کردم به تعادل نسبی برسم .سعی کردم باز به خدا ایمان بیارم و دیدم که دیگه نمی تونم  مثل قبل ایمان بیارم فقط برای رسیدن به آرامش سعی  کردم که دوباره نمازهامو بخونم و دوباره سعی کنم آدم قبل شم .ولی دیدم نمازخوندن هام فقط به خاطر عذاب وجدانه . دیدم که از اون دختر گذشته خیلی کم باقی مونده و خیلی عوض شدم .

مخصوصا بعد از رفتن اون پسر ،صمیمیتم با آدما ی مجازی زندگیم ، باعث شده بود که نتونم بگم توی زندگیه من فقط یه نفر بوده ! و از بعد اون اتفاق ، و آدم های مجازی بعدش  که اکثرا به چیزی ایمان نداشتن  و اعتقادات عوض شده ام ، دیگه فکر می کنم  هیچ آدم مذهبی نمیتونه دختری مثل من رو قبول کنه .گرچه من ظاهر خیلی ساده و رفتار مقبولی دارم و شاید هیچ کدوم از حرفایی که زدم از ظاهر و حرفای روزمره ام قابل تشخیص نباشه ولی دوس ندارم منتظر یه خواستگار مذهبی باشم و بعد براش نقش بازی کنم و بشم کسی که نیست و میدونم قبول کردن خیلی مسائل برای آدم های مذهبی سخته مخصوصا که خودم هم دیگه مثل قبل مذهبی نیستم و فعلا واقعا توی دنیای سرگردونی سر می کنم !!.

اگه یه آدم مذهبی نباشم و یه خواستگار مذهبی نخوام ،پس باید ریسک آشنایی با آدم های جدید رو بپذیرم  و خودم انتخاب کنم  و اگه چنین انتخابی کنم باز هم بیشتر از قبل از یه دختر مذهبی بودن دور می شم .!  و شاید دیگه راه برگشتی نداشته باشم .چون به تازگی در دنیای واقعی با کسی آشنا شدم که فکر می کنم می تونه تنهایی مو پر کنه ولی مطمئن نیستم همونی باشه که واقعا می خوام .چی بگم . کمک میخوام ! سرگردونم .دوس ندارم قضاوت بشنوم . چون اگه توی زندگیم به یه چی ایمان داشته باشم اینه که هر وقت هر کی رو قضاوت کنی

همون اتفاق برای خودت می افته و من توی زندگیم دارم تاوان قضاوت های کرده ام رو پس می دم ...

 

منبع : moshaver41.ir

دیدگاه‌ها

زهرا 1393/12/02 - 09:13

منم با این قضیه مواجه شدم خیلی سخته !ولی از اشتباه قبلت عبرت بگیر و به کسی اعتماد نکن چون پسرهای این زمونه دروغ میگن و فقط میخان ما دخترها رو فریب بدن‏!‏ با دائم صلوات فرستادن و توبه و نماز خوندن بازهم میتونی همونی که بودی بشی

ناشناس 1394/11/09 - 21:10

من مثل شما دچار چنین مشکلی بودم ولی الحمد اللّه با یه توبه ی محکم و نسو درست شد،،، اگر با فردی بی دین و.... ازدواج کردی قید نه تنها آخرت که قید دنیاتو هم بزن که تو منجلاب روحی، روحت غرق میشه و اگه رفتی تو بیرون اومدنش و بهبودی شرایط روحیت خیلی خیلی سخت میشه

ناشناس 1394/11/09 - 21:11

من مثل شما دچار چنین مشکلی بودم ولی الحمد اللّه با یه توبه ی محکم و نسو درست شد،،، اگر با فردی بی دین و.... ازدواج کردی قید نه تنها آخرت که قید دنیاتو هم بزن که تو منجلاب روحی، روحت غرق میشه و اگه رفتی تو بیرون اومدنش و بهبودی شرایط روحیت خیلی خیلی سخت میشه

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا