حکایت
بنیاد ظلم از اندک شروع شود
یک نت ـ روایت کرده اند: برای انوشیروان عادل در شکارگاهی، گوشت شکاری را کباب کردند، نمک در آنجا نبود، یکی از غلامان به…
داستان خر در گل مانده
یک نت ـ مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون كشیدن آن خسته شده بود. برای كمك كردن دُم خر را گرفت و زور…
نهایت خساست
یک نت ـ بزرگی كه در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل فرا رسيد و اميد زندگاني قطع كرد. جگرگوشگان خود را حاضر كرد. گفت: اي…
حکایات خواندنی عشق لیلی و مجنون
یک نت ـ در این مطلب با داستان بسیار زیبا و خواندنی عشق لیلی و مجنون و مختصری از حکایت عاشقانه لیلی و مجنون آشنا خواهید…
خشم بی حد و لطف بی وقت
یک نت ـ خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد. نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر…
حکایت شنیدنی در ضعف و پیری
یک نت ـ پیرمردی حکایت کند که دختری خواسته بود و حجره به گل آراسته و به خلوت با او نشسته و دیده و دل در او بسته و شبهای…
حکایت شنیدنی در عشق و جوانی
یک نت ـ یکی را از ملوک عرب حدیث مجنون لیلی و شورش حال او بگفتند که با کمال فضل و بلاغت سر در بیابان نهاده است و زمام…
خنده حلال
یک نت ـ روزی داروغه بغداد در اجتماعی که بهلول در آن حضور داشت، گفت: تاکنون هیچ کس نتوانسته است مرا گول بزند. بهلول گفت…
فواید سکوت
یک نت ـ یکی را از حکما شنیدم که میگفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است، مگر آن کس که، چون دیگری در سخن باشد،…
نیکی به مادر
یک نت ـ وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست و گریان همیگفت: مگر خردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟
علم بی عمل
یک نت ـ دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.
تأثیر تربیت
یک نت - پادشاهی پسر رابه ادیبی داد و گفت: این فرزند تو است، تربیتش همان گونه کن که یکی از فرزندان خویش. ادیب خدمت کرد…
حکایت خواندنی مرد زاهد و ریا کاری
حکایت, حکایت آموزنده, حکایت جالب, داستان و حکایت, داستانک, داستانهای کوتاه, سرگرمی, سایت سرگرمی, نماز خواندن, نماز
حکایتی زیبا از مولانا و شمس
شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب…
حكایت صبر و تحمل در برابر نا اهلان
حکایت,داستان,حکایت خواندنی,داستان خواندنی,حکایات آموزنده,داستان عاشقانه,داستان های عاشقانه,حكایت صبر و تحمل در برابر…
حکایت خواندنی: خدا چه می خورد؟!
بگو خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد ، و چه کار می کند و اگر تا فردا جوابم نگویی عزل می گردی.