سلام بر تو که امّ المصائبت خوانند سید مجید بنی فاطمه
مولودی جدید حاج سید مجید بنی فاطمه و حاج حنیف طاهری 18 آذر 1400 میلاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها حسینیه ریحانة الحسین(س)
متن سلام بر تو که امّ المصائبت خوانند سید مجید بنی فاطمه
سلام بر تو که ماه جمادی الاول ز جلوه ی تو به رخ هاله ی مسرّت داشت
سلام بر تو که امّ المصائبت خوانند چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت
سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز به پاس پیروی ات از حجاب زینت داشت
تو از همان شجر پاک عصمت آمده ای که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت
تو دست پرور آن مادر گران قدریکه قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت
تو سر بر آینه ی سینه ای گذاشته ایکه بوسه گاه نبی بود و عطر جنت داشت
تو زیر سایه ی آن گلبُنی بزرگ شدیکه هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت
ندیده دیده ی تاریخ چون تو بانوییکه حق به گردن آزادی و عدالت داشت
چه بانویی که پس از دختر رسول اللهبه هر زنی که تصور کنی شرافت داشت
چه بانویی که ز فیض هدایت معصوممقام و منزلتی هم تراز عصمت داشت
چه بانویی که صبوری نمود چون زهراچه بانویی که به قدر علی شهامت داشت
چه بانویی که به حد کمال در همه حالاراده داشت، وفا داشت، عزم و همت داشت
چه بانویی که به هنگامه ی اسارت هموقار داشت، حیا داشت، شرم و عفت داشت
چه بانویی که همه عمر در نیایش شبهزار بار ز خود تا خدای هجرت داشت
چه بانویی که به همراه یک مدینه صفاگلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت
چه بانویی که به خورشید خون گرفته ی عشقبه قدر وسعت هفت آسمان محبت داشت
دل تو بود پر از التهاب شوق حسینکه لحظه لحظه ی عمرت از این حکایت داشت
حسین نیز به شایستگی نثار تو کردهر آن چه عاطفه و التفات و رأفت داشت
نبود حاجت بوسیدن گلوی حسینحسین با تو هزاران هزار حجت داشت
حسین از تو جدایی نداشت در هر حالمگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت
چراغ آخرتش باد شاعری که سرودسه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت
«نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشتنه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت
هوا ز جور مخالف چو نیلگون گردیدعزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاداگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد»
ستاره ی سحر تو که روی خاک افتادهزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت
من و مکارم اخلاق زینبی هیهاتکجا برابر خورشید ذره جرأت داشت
تو آن یگانه اسیری که در چهل منزلبه دوش خسته ی خود کوهی از رسالت داشت
تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستمستمگر از سخنت جا به خاک ذلت داشت
تو خطبه خواندی و در چهره ات تجسم یافتعلی که در سخنش آیت فصاحت داشت
پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساندصدای روح نوازت که رنگ محنت داشت
به هر بهانه به تفسیر انقلاب نشستکلام روح فزایت که رنج غربت داشت
هلال یک شبه ات جلوه کرد از سر نیکه با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت
پس از زیارت خون سر تو از محملشفق طلوع نمی کرد اگر مروت داشت
شفق مشهدی
بیشتر بشنوید:
افزودن دیدگاه جدید