متاسفانه براثر بيماری نتونستم ازدواج کنم
یک نت ـ سلام من يه دختر30ساله هستم متاسفانه براثر بيماري که دارم نتونستم ازدواج کنم ولي سه خواهرم زوددرسن پايين ازدواج کردن من ازنظربابام يه دخترمردود هستم با وجودي که الان درحوزه تحصيل ميکنم ولي مدام موردسرزنش ميشم ديگرخيلي خسته شدم باکوچکترين چيزحوزه روزيرسوال ميبره دعوام ميکنه موندن خونه پدر رو سرم ميکوبه خيلي سعي ميکنم احترامش نگه دارم ولي بالاخره تحمل حدي داره شايدازده مورد يکبارجوابشوميدم نميدونم کارم ازنظرشرعي چطوره ؟
عذاب وجدان گرفتم بايدچکارکرد ازدواج نکردنم دست خودم نيست اين بيماري مادرزادي ولي خيلي دارم تلاش ميکنم تا بتونم دستم جاي بندکنم که هزينه که مخارجم خودم بدم ولي موفق نشدم ازمحيط کاربا نامحرم جدا خودداري ميکنم نميتونم وارداين محيط ها بشم کمکم کني چه بايدکرددرمورد بي حسابي هاي پدر ايا بازهم اسلام ميگه بايدسکوت کنم؟ايا حرفي بزنم ازحقم دفاع کنم بازمورد عتاب خداوندي هستم؟
پاسخ:رنج زیادی را متحمل شدید. گاهی در شرایطی قرار میگیریم که گزینههای محدودی داریم و باید بین آنها بهترین را انتخاب کنیم. اینکه تلاش میکنید در مقابل بداخلاقیهای پدرتان صبر کنید و پاسخ ندهید خیلی خوب است. سعی کنید که از حوزه و مسائل مذهبی در جلوی پدرتان صحبت نکنید، بلکه بیشتر از خاطرات خوش گذشته، محبتهایی که به شما و خانواده داشته است تعریف کنید. پدرتان از چه چیزهایی و از چه کارهایی خوشحال میشود، آن کارها را انجام دهید.
به میزانی که بر بداخلاقی پدرتان صبر کنید،ثواب میبرید و اگر باعث رنجش و ناراحتی ایشان شوید، از ثواب و اجر صبرتان کاسته میشود. هنگامی که اشتباهی میکنید، توبه کنید و سعی کنید دوبرابر آن به پدرتان محبت کنید، آن آسیب برطرف میشود.
اینکه به دنبال کار هستید خیلی خوب است، این چند سال اخیر مشکلات اقتصادی زیاد بوده است، انشالله بزودی مشکلات کمتر میشود. مناسب است در مسیری که انتخاب کردید، ثبات قدم داشته باشید تا مراتب بالای قرب خداوند دست یابید.
منبع:کانال رسمی مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
افزودن دیدگاه جدید