رفتن به محتوای اصلی

بابک حمیدیان ستاره نخواهد شد؟!

تاریخ انتشار:
یک نت ـ با وجود یک سیمرغ و این همه نقش متفاوت امروز کمتر کسی است که حمیدیان را یک ستاره در سینمای ایران بداند. همه اینها باعث شد تا در پرونده ای سراغ این بازیگر برویم و با دو منتقد با دو موضع متفاوت این موضوع را بررسی کنیم که چرا بابک حمیدیان نمی درخشد؟
بابک حمیدیان ستاره نخواهد شد؟!

بابک حمیدیان در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر دو فیلم داشت که در هر دوی آنها نقش اصلی را ایفا نکرد و چندان دیده هم نشد. البته او می توانست «هیهات» را هم در بخش مسابقه داشته باشد که آن فیلم به جشنواره نرسید و فرصت رقابت را از دست داد اما نکته ای که باعث شد نگاه دقیق تری به پرونده کاری حمیدیان در سال های اخیر به خصوص در چهار پنج سال گذشته داشته باشیم این است که این بازیگر در سنوات اخیر در چند فیلم سفارشی و دولتی ایفای نقش کرده و البته به زعم بسیاری از منتقدان معمولا بازی های یکنواخت و خنثایی داشته.

 

 

عجیب تر اینکه او امسال در فرش قرمز هیچ کدام از فیلم هایش پا به برج میلاد نگذاشت و علاوه بر آن نه در مراسم افتتاحیه حاضر شد و نه در اختتامیه کسی او را دید. او در مراسم خاکسپاری مرحوم ایرج کریمی هم شرکت نکرد و در یادداشتی عنوان کرد که دوست دارد در تنهایی اش با یاد مرحوم کریمی صفا کند.

سال گذشته و پس از نامزد شدن او برای سیمرغ جشنواره به خاطر بازی در دو فیلم «چ» و «رستاخیز» اعتراضاتی صورت گرفته وعده ای این توجه را غیر هنری و فراسینمایی دانستند. در همان زمان چند رسانه اصولگرا هم از حمیدیان و بازی هایش حمایت کردند اما خودش در مصاحبه ای گفت: «من برای بازی در نقش مهمی چون شهید اصغر وصالی در فیلم زنگی شهید چمران و فیلم روایت روز عاشورای امام حسین (ع) سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل مرد را گرفته ام؛ به عبارتی نقش هایی که در فیلم های «چ» و «رستاخیز» بازی کردم آنقدر با هم متفاوت بود که هیچ بازیگری جرأت نمی کرد در این نقش ها بازی کند اما من این توانمندی و جرأت را در خود دیدم و به همین دلیل هم این کار را انجام دادم.»

اما با وجود یک سیمرغ و این همه نقش متفاوت امروز کمتر کسی است که حمیدیان را یک ستاره در سینمای ایران بداند. همه اینها باعث شد تا در پرونده ای سراغ این بازیگر برویم و با دو منتقد با دو موضع متفاوت این موضوع را بررسی کنیم که چرا بابک حمیدیان نمی درخشد؟ در ادامه، گفتگوی ما با احمد طالبی نژاد را می خوانید که در ضمیمه اش یادداشت شفاهی از بهزاد عشقی آمده است.

آیا یک بازیگر با نقش هایی که انتخاب می کند، کاراکتر شخصی اش را نشان می دهد؟- پاسخ به این سوال هم مثبت است و هم منفی. به یاد داشته باشید که این آقای جوان از فیلم های تبلیغاتی وارد عرصه بازیگری شد چون قبل از اینکه بازیگر سینما باشد در چند فیلم کالای تبلیغاتی بازی کرده بود. در واقع می توان اینطور گفت که احتمالا یک پشتوانه ای دارد و شاید کسی او را حمایت می کند. این را هم به یاد داشته باشید که در اتفاقات سال 88 ایشان از جمله کسانی بود که به همراه عده ای از هنرمندان زیر امضای آقای شمقدری و آقای سلحشور را امضا کرد؛ یعنی به هر حال به شکل تایید، این گرایش ها در کارهایش وجود دارد و از جایی حمایت می شود ولی اینها مهم نیست.

 

 

مهم این است که همیشه یک نقش را بازی می کند؛ نقش یک آدم عصبی، روان پریش و نامتعادل . در واقع من نقش متفاوت و خاصی از ایشان ندیده ام. چه در فیلم «چ» که یک فیلم جنگی بود و چه در فیلم های روانشناسانه مثل «هیس دخترها فریاد نمی زنند». ایشان تقریبا شبیه حامد بهداد است از این لحاظ که یک تیپ را دارد بازی می کند و شخصیت نیست.

می گویید همین انتخاب های بازیگر باعث شکل گیری ذهنیت مردم می شود؟- بله. حتما این اتفاق می افتد. به عنوان مثال تا می گویی حامد بهداد، مردم تصویر یک آدم عصبی، پرخاشگر و نامتعادل را تصور می کنند. در مورد بابک حمیدیان هم تقریبا چنین تصویری در ذهن ها نقش می بندد و این در ذهن می ماند. خصوصا اینکه در سال های اخیر ایشان تراشیدن سر را هم به تیپ خود اضافه کرده. در کل به نظرم تا به حال بازی شاخصی از ایشان دیده نشده. در فیلم «پنجاه قدم آخر» تا حدودی به یک شخصیت تبدیل شد اما متاسفانه بازی بد ایشان یا به تعبیری بازی خنثایش مانع شکل گیری این تصویر شد.

بالاخره بابک حمیدیان در نقش های متفاوتی بازی کرده اما توانسته توانایی هایش را نشان بدهد یا نه؟- او آدم بی استعدادی نیست و من از ایشان یک تئاتری در سال 88 به کارگردانی آتیلا پسیانی دیدم که می توانست در این تئاتر متفاوت تر باشد. واقعیت این است که آنقدر در فیلم های سفارشی و نقش های مشابه بازی کرده که اتفاق یا نقش خاصی از او در ذهن نیست. در مورد فیلم های ارزشی باید بگویم که ما آقای پرویز پرستویی را هم داریم که از اولین فیلمش که اتفاقا جایزه هم گرفت تا به الان نقش های نزدیک به هم بازی کرده ولی هم نقش های خوبی برای ایشان نوشته می شود و هم در نقش های مشابه، متفاوت بازی می کند. نوع بازی ایشان طوری است که این تفاوت را می توان قائل شد اما درباره بابک حمیدیان این تفاوت وجود ندارد.

با این وجود، شما به عنوان منتقد فکر می کنید دلیل این تعداد بالای حضور او در سینما و فیلم ها جیست؟- بابک حمیدیان آن ویژگی هایی را که بتواند بار یک فیلم را به تنهایی به دوش بکشد ندارد؛ در حالی که مسئله سرمایه هم در میان است. نقش اول می تواند ارزشی باشد و تهیه کننده ای که دنبال درآمد نباشد او را انتخاب کند ولی کمتر تهیه کننده ای است که این ریسک را بکند و برای نقش اول او را جلوی دوربین بگذارد. یعنی در سینمای ایران بعید است، چون حمیدیان جذابیت های لازم برای کشاندن انبوه تماشاگران را ندارد. او برای نقش های مکمل خوب است.

 

 

البته او برای بعضی از نقش هایش هم کاندیدا شده و حتی سیمرغ هم دریافت کرده است.- من جایزه ها را جدی نمی گیرم به این دلیل که روال جایزه دادن ها روی اصول نیست. نکته دیگری که وجود دارد این است که داورها ترجیح می دهند به دلیل نقش های مشابهی که بابک حمیدیان بازی کرده در نظر دادن او را به حساب نیاورند و کار خوبی هم می کنند. این می تواند به عنوان یک هشدار برای او تلقی شود و باید توجه کرد که مردم معیارهایی دارند که باید در نظر گرفته شود. به نظرم بابک حمیدیان به این معیارها توجهی نمی کند و در ورطه ای افتاده که می توان با اسم «گرایش های عقیدتی» از کارهای او نام برد.

به نظر شما او باید با فیلمسازان مطرح تر و در فیلم های متفاوت تر بازی کند؟- اصلا بحث فیلم های مطرح نیست، بحث کلیشه است. هر کس که در فیلمنامه اش یک شخصیت کلیشه ای با خصوصیات نامتعادل و روان پریش نیاز داشته باشد برای نقش اول بلافاصله سراغ حامد بهداد و برای نقش مکمل سراغ بابک حمیدیان می رود. این کلیشه ترین آفت برای پیشرفت یک بازیگر است. به عدم ریسک پذیری یک فیلمساز مربوط نیست و این بازیگر است که باید ویژگی های خاصی داشته باشد و مردم او را بپسندند.

الان نقش هایی که بابک حمیدیان بازی می کند، مورد پسند مردم نیست ضمن اینکه وقتی نقش اصلی بازی نکند حساب اقتصادی روی این بازیگر باز نمی کنند چرا که در سینمای ایران معیار مهم این است که اگر قرار بر کارکرد اقتصادی باشد باید بازیگر جذابیت های ظاهری هم داشته باشد که ایشان ندارند. در کل هم مهم نیست که در چه ژانری بازی می کند چون او نمی تواند بار اصلی فیلم را به دوش بکشد. ایشان همیشه باید وردست باشد!

 

 

او نمی تواند نقش اول باشدبهزاد عشقی: یک تناقض برای بازیگران حرفه ای وجود دارد و آن این است که برای تداوم موفقیت، بازیگر حرفه ای باید مدام دیده شود و برای دیده شدن ناچار است در هر فیلمی بازی کند و اگر در هر فیلمی بازی کند، اعتبار خودش را زیر سوال می برد. این تناقضی است که از دیرباز برای همه بازیگران حرفه ای وجود داشته و فقط در مورد بازیگران ایرانی هم نیست.

یک بازیگر باید بتواند با تیزهوشی این تناقض را حل کند که هم دیده شود و هم در شرایطی دیده نشود و بازی نکند. مثل وضعیتی که رضا عطاران الان در سینمای ایران دارد. ایشان بدون تردید یک یاز ستاره های سینمای ایران است که هر فیلمی به یمن نام او می فروشد ولی اگر بازی در فیلم های بی مایه برای یک بازیگر تداوم پیدا کند، دیگر فیلم هایش نمی فروشد و در مورد آقای حمیدیان این مسئله به خوبی دیده می شود.

البته بابک حمیدیان بازیگر خوبی است و گاهی جسارت هایی دارد که بسیار دلنشین است؛ مثل نقش کوتاهی که در «هیس دخترها فریاد نمی زنند» بازی کرد؛ نقشی که هر کسی جسارت ایفای آن را ندارد. نقشی بسیار منفی که ممکن است برای مخاطب دافعه پیدا کند ولی حمیدیان آنقدر آن نقش کوتاه را خوب بازی کرد و دیده شد که تاثیر منفی برایش نداشت.

او در فیلمی سفارشی مثل «چ» هم حضور خوبی داشت و توانست نقش اصلی را زیر سایه خودش قرار دهد. من در آن زمان یادداشتی درباره این فیلم نوشتم با عنوان «زیر سایه اصغر»، یعنی نقش چمران در زیر سایه اصغر له شده بود چون از زاویه نگاه فیلم آن شخصیت یک شخصیت پر عمل و دینامیکی بود و تماشاگر شخصیت های پرتحرک را بیشتر دوست دارد اما به نظر من تناقضی که در ابتدا گفتم درباره آقای حمیدیان به شدت وجود دارد و باید در انتخاب هایش این دقت را داشته باشد که فیلم های سفارشی اش فیلم های ملال آوری نباشند.

 

 

مشکل دیگری که در سینمای ایران وجود دارد این است که سینما روز به روز دولتی تر می شود و سفارش پذیرتر؛ منتها سفارش دهنده دولتی حتی به این فکر نمی کند که باید دیده شود. یعنی زمانی که پول خرج می شود تا باورهای شما ترویج داده شود باید فیلم قابلیت های دیده شدن را داشته باشد. در کارنامه حمیدیان اگر بنا به مقایسه فیلم های ارزشی با فیلم های اجتماعی باشد، به نظر من بابک حمیدیان در «چ» همانقدر درخشان است که در «هیس»!

اما آفتی که وجود دارد این است که خیلی ها فکر می کنند به سبب بازی در نقش های کوتاه تر وقت کمتری از آنها گرفته می شود و پول بیشتری عایدشان می شود. این مسئله شامل بابک حمیدیان هم می شود و به انگیزه زیاد بازی کردن با نگاه بازرگانی آنها برمی گردد. اینکه قنش کوتاهی در فیلم بیگ پروداکشن بازی کنیم و پول خوبی بگیریم به جای این که نقش اصلی یک فیلم آبرومند و مستقل باشیم.

بابک حمیدیان در معیارهای سینمای گیشه و تجاری ما به لحاظ فیزیکی و جنس بازی اش معیار ستاره شدن و نقش اول بازی کردن را ندارد و ناچار است در میان پیشنهادهای موجود انتخاب کند و فکر نمی کنم که اساسا در نظر کسی بابک حمیدیان به عنوان نقش اول باشد. مسلما کسی که بهرام رادان و شهاب حسینی را برای نقش اول انتخاب می کند هیچ گاه سراغ بابک حمیدیان نمی رود.

بحث دیگری که وجود دارد این است که هر بازیگری پرسوناژهای خاصی دارد و با همان پرسوناژ جلوی دوربین قرار می گیرد و دیگر نمی تواند خیلی متفاوت جلوی دوربین ظاهر شود. اساسا هر بازیگری در یک نوع نقش می تواند باورپذیرتر باشد و درباره بابک حمیدیان هم این اتفاق افتاده و برای همین است که در قالب برخی از نقش ها بیشتر او را می بینیم.

 

اخبار فرهنگی و هنری - هفته نامه تماشاگران امروز

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا