ازدواج با دخترخاله
یک نت ـ مدتی هست با یک پسری آشنا شدم. علاقه زیادی هم به او دارم، او هم همین را میگوید؛ ولی چند وقت پیش به من گفت: نمیتوانیم ازدواج کنیم. ظاهراً ازخانوادههایی هستند که ازدواج فامیلی را قبول دارند و مادرش برای ازدواج، دخترخالهاش را برای او درنظر گرفته است. اشتباهِ من این بوده که به او گفتم خیلی دوستش دارم؛ ولی بعد ازاین حرفهای من، خیلی سرد شده و کمتر همدیگر را میبینیم.
خیلی وقتها تا من زنگ نزنم هیچی نمیگوید. فقط منتظر تماس من هست. ما در دانشگاه باهم هستیم. البته رشتههای ما فرق میکند. چه کار کنم که او را برگردانم؟ واقعاً دوستش دارم لطفاً مرا راهنمایی کنید.
جواب:
سلام /شما باید در ظاهر عقب بکشید خود این عقب نشینی اثر مثبت دارد؛ یعنی زنگ نزنید، اگر هم زنگ زد یک مقدار سرد برخورد کنید یا جواب مختصر بدهید که متوجه شود اتفاقی افتاده و اگر گفت: چه شده؟ به او بگویید که این طور ادامه دادن که معلوم نیست به جایی برسد چه فایدهای دارد؟ و اگر این طور باشد بهتر است روابط را تمامش کنیم، اگر قبول کرد تمام کنید نترسید و قبول کنید. اگر دلش پیش شما باشد، یقین بدانید که بر میگردد و دوباره تماس میگیرد. پس اگر تماس گرفت جوابش را بدهید؛ اما باز هم خیلی تحویلش نگیرید که بفهمد ناراحتی شما ادامه دارد.
این کار را آن قدر ادامه بدهید که او مطمئن شود که شما حاضر نیستید بدونِ ازدواج با او ادامه بدهید و وقتی که نظر او جلب شد، کاری کنید که به سمت خواستگاری از شما جلو بیاید.
در این مدت تدریجاً برخورد را بهتر کنید تا بیشتر جلب شود؛ اما طوری رفتار کنید که احساس کند برخورد شما عکس العمل اظهار محبت او است؛ به عبارت دیگر باید احساس کند، سرش منت میگذارید که به او محبت میکنید.
خلاصه کلام اینکه: باید مطلوب شوید و از طالب بودن در آیید تا او شما را خوب تحویل بگیرد.
این را هم بگویم، نکند دلتان به حالش بسوزد و از این کار ناراحت شوید؛ چون پسر از طالب بودن خوشش میآید، همان طور که دختر مطلوب بودن را دوست دارد.
منبع:welayatnet.com
افزودن دیدگاه جدید