جاری محترم من !!!
یک نت ـ هشت ماه پیش عقد کردم.خانواده همسرم خانواده متدین و خوش برخوردی هستند. والدین همسرم بسیار انسانهای خوبی هستند و من آنها را دوست دارم. قبل از من عروس دیگری وارد این خانواده شده بود و او از جایگاه خاصی در این خانواده برخوردار بود.
ناگفته نماند که به لحاظ سنی جاری بنده از من کوچکتر هستند؛ چون برادر شوهرم زودتر از برادر بزرگترش که همسر من باشد ازدواج کرده است. الان چهار ماه است که ازدواج کردهایم و زندگی مشترکمان را آغاز نمودهایم. به لحاظ سطح مالی و تحصیلی بنده از جاریم بالاتر هستم(ایشان دیپلم دارند و بنده کارشناسی ارشد). البته باید بگویم این مسئله باعث نشده است خودم را بالاتر ببینم. همیشه برای آغاز ارتباط پیشدستی کردهام.
روز خواستگاری نحوه صحبت کردن ایشان اصلا مناسب نبود. در روز بله برون و عقد و جهاز و سایر مراسم هم بنده از انواع متلکهایی که نصیب خودم و خانوادهام میکردند بینصیب نمیموندم.این در حالی است که مادر شوهرم اصلا اهل این حرفها نیست. زن بسیار با ایمان و خوبی است. اما در برابر این رفتارها که باعث رنجش خاطر من میشود سکوت میکنند.
بعد از مدتی به این فکر افتادم که ممکن است من کاری کرده باشم که باعث میشود این رفتارها از طرف جاریم سر بزند.؛ بنابراین چون زندگی را کارزار جنگ نمیدیدم هر روز بیشتر رفتار افتادهتری از خودم نشان میدادم. چند باری دعوتشان کردم و سعیم بر این بود پذیرایی بینظیری از آنها داشته باشم. خودم را به آنها خصوصا جاریم که حس میکردم با من مشکلی دارد نزدیک میکردم و سر صحبت را با او باز میکردم. اما وقتی به منزل جاریم میرفتیم چیزی به جز بیاحترامی از او نمیدیدم. اصلا با من حرف نمیزد.چند باری هم جلوی خانوادهام به من بیاحترامی کرده بود. متلک گویی و....
سعی کردم علت کارش را جویا شوم. اوایل همسرم خیلی منطقی برخورد میکرد و به من میگفت بگذار به پای حسادتش. بعد از یک مدتی ایشان هم میگفت لابد یک دلیلی در خودت وجود دارد. لابد ایراد از تو است. لابد تو کاری میکنی که نمیتواند به تو نزدیک شود. بعد از شنیدن این حرفها دیگر در این خصوص با همسرم صحبت نکردم. در حالیکه از شدت ناراحتی شبها گریه میکردم.
بعد از گذشت مدتی تصمیم گرفتم مادر شوهرم را در جریان بگذارم بنابراین با مادر همسرم اینگونه صحبت را آغاز کردم که مادرجان اگر در من ایرادی هست که باعث این گونه رفتارها از جانب عروس اولتان میشود خوشحال میشوم به من بگوید تا خودم را اصلاح کنم. چرا که من خودم را لایق این برخوردها از جانب او نمیبینم و طاقت این برخوردها را ندارم... اما مادر شوهر هم گفت عزیزم بسپارش بخدا. از من نخواه که بین شما داوری کنم .اما این را بدان که تو مقصر نیستی.
بعد از این که دیدم اصلا رفتارهایش تغییر نمیکند و هرچه من بیشتر تواضع میکنم، او نیز مغرورتر میشود سعی کردم حالت خنثی داشته باشم. دیگر در مهمانیها سمت او نمیرفتم. اما بیحرمتی هم نمیکردم. فقط در حد یک سلام و علیک با او سخن میگفتم و او همچنان بیحرمتی هایش ادامه داشت...
خلاصه اینکه رفتارهایش به شدت آزارم میدهد و از رویارویی با او به شدت بیزار هستم.از اینکه مجبورم مهمانی بروم و تحقیر کردنهایش را تحمل کنم خیلی ناراحت هستم.
متاسفانه مشکلم را نمیتوانم به همسرم بگویم.الان حدود دو ماه است که اصلا راجع به این قضیه با همسرم صحبت نکردهام چون بیفایده است و منجر به اختلاف بزرگتری میان ما میشود. من هم دیدم ارزش ندارد رابطه با همسرم را به خاطر جاریم خراب کنم. الان سکوت کردهام اما دیگر تحمل این وضعیت برایم مشکل است. لطفا بنده را راهنمایی کنید که چه کنم...
قبل از اینکه بخواهم درباره مسئله نظر خودم را خدمتتان عرض کنم جا دارد که از بابت چند نکته که شما در رعایتش دقت به خرج دادید شما را تحسین کنم.
1.در عین حالی که موقعیت بالاتری داشتید سعی کردید تواضع خودتان را نسبت به جاریتان حفظ کنید.
2.تمام سعی خودتان را برای حل این مسئله و برقراری روابط مسالمت آمیز به کار بردید.
3. به دنبال علت این برخوردها گشتید و خودتان را هم از اول تبرئه نکردید و این احتمال را هم دادید که ایراد از خودتان بوده باشد.
4.استفاده از واسطه برای اصلاح رابطه دو طرف.
5. در صورت ناامید شدن از واسطه، بحث را ادامه ندادید که به غیبت و خدای ناکرده بدبینی دو طرف از هم منجر بشود.
همه اینها فاکتورهای خیلی خوبی است که رعایت کردید. به هر حال اگر در بدترین حالت ممکن شما تمام تلاش خودتان را بکنید ولی باز مسئله حل نشود باز شما چیزی را از دست ندادهاید مهم این است که شما وجدانتان آسوده است و سرتان را بالا میگیرید که هرچه از دستتان بر میآمده انجام دادهاید و دیگر راهی برای حل مسئله نبوده که نرفته باشد.
حالا پیشنهاد ما این است که مهمترین کاری که شما باید انجام بدهید این است که اول از هر اقدامی علت این برخوردها را پیدا کنید(حتی میتوانید علت را به صورت مستقیم از خود ایشان جویا بشوید البته شما نباید با قاطعیت به او بگویید شما فلان ایراد در برخوردتان با من وجود دارد بلکه بگوید من اینطور حس میکنم یا گمان میکنم تا در مقابل ایشان هم نظر خودش را راحت مطرح کند.)
برای شناخت علت باید گفت که علت از دو حال خارج نیست:
1.ممکن است ایرادی در شما باشد و یا حتی ویژگی خاصی که شما در ابراز آن ویژگی راحت هستید و مثلا همه جا درباره آن حرف میزنید (مثل تحصیلات که خودتان به آن اشاره کردید.)
2.سوء تفاهمی در ذهن ایشان نسبت به شما به وجود آمده باشد.
3. ممکن است ایراد هم از خود ایشان باشد که یا نسبت به شما حسادت دارد و سرد و بیاعتناست و یا به طور کل شخصیتشان این گونه است.
اگر علت به دو مورد اول بازگشت داشته باشد چون خود شما پیشقدم شدهاید کار بسیار آسان است و با رفع سوءتفاهم تفاهم و تغییر در ایرادات شخصیتان مشکل کاملا حل میشود..
اگر ایراد از جانب شما نباشد و از جانب جاری شما باشد.مهم این است که شما تکلیف خودتان را در وهله اول مشخص کنید که چگونه با بدی افراد بدخواه و حسود برخورد کنید.
1.توصیه قرآن کریم به نظر بهترین پیشنهاد برای شما است.قرآن کریم میفرماید:«وَ لا تَستَوِى الحَسنَةُ وَ لا السیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتى هِىَ أَحْسنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَك وَ بَیْنَهُ عَدَوَةٌ كَأَنَّهُ وَلىُّ حَمِیمٌ .(سوره فصلت/آیه 34 ) هرگز نیكى و بدى یكسان نیست ، بدى را با نیكى دفع كن ، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمى شوند.» پس هرگز به دنبال مقابله به مثل نباشید
2.از شر حسود و حسادتها به خدا پناه ببرید و ارتباط معنوی خود را با خدا محکمتر کنید چرا که تنها اوست که جبران کننده رنجها و رنجشهایی است که از جانب افراد بد طینت به انسان وارد میشود.سوره فلق شاهد بر مدعای ماست.
3.تا نیازی پیدا نکردهاید که از موفقیتهای خودتان در میان افراد سخنی به میان آورید، این کار را انجام ندهید؛ خصوصا آنجایی که شخص حسود حضور دارد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «إسْتَعینُوا عَلی اُمُورِکُمْ بِالْکِتْمانِ فَإنَّ کُلَّ ذِی نِعْمَةٍ مَحْسُودٌ؛[1] بر امور زندگی خود از کتمان یاری بجویید که هر صاحب نعمتی در معرض حسادت (افراد بد طینتِ تنگ نظر) است».
3.دعا برای اصلاح شخص حسود و طلب خیر برای او. در فرازی از دعای شریف مکارم الخلاق امام سجاد علیهالسلام میخوانیم:«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ، وَ اَبْدِلْنى مِنْ بِغْضَةِ اَهْلِ الشَّنَانِ الْمَحَبَّةَ، وَمِنْ حَسَدِ اَهْلِ الْبَغْىِ الْمَوَدَّةَ؛[2] بار خدايا بر محمد و آلش درود فرست، و برای من شدّت كينه كينه توزان را به محبت، و حسد اهل تجاوز را به مودت تبدیل فرما.» با این کار بعد از مدتی در درون خود نیرویی عظیم احساس میکنید که دیگر با اینگونه برخوردهای نادرست آرامشتان را از دستن میدهید و به هم نمیریزید.
با آرزوی موفقیت روزافزون...
------------------------------------------------------
پینوشت:
1.تحف العقول، ص 48، ابن شعبه حراني، قم، انتشارات اسلامی
2.دعای شماره20 صحیفه سجادیه
افزودن دیدگاه جدید