شوهرم دست بزن داره با كمربند ميفته به جوونم و كلي كتكم ميزنه
یک نت ـ من شوهرم دست بزن داره نه یه سیلی نه با اینکه لاغره از لحاظ جسه ولی چنان قدرت دستی داره که نمیتونید تصور کنید کاش فقط دست بزن بود با کمربند هم میزنه سر موضوعاتی که خیلی پیش پا افتادست
به خدا زنی که محکوم به خیانت هست هم اینطور نمیزنن دو باری که منو با کمربند زد تمام پشت بازوهای کبود شد شاید گفتنش جایز نباشه ولی درهر دو زمان کمربند باسن من به طور مستقیم برخورد میکرد به هیچ کس نمیتونم بگم هر کی که پرسید گفتم تصادف کردم
چنان با لغت به پاهایم میکوبه که سیاه کبود میشه 'اینارو گفتم که به اینجا برسم کجای قران کجای اسلام به مرد اجازه اینکاره میده 'شوهر من به خدا خیلی اعتقاد داره تو خونه ما اول خدا بعد نون سفره بعدم خود سفره خیلی منزلت داره اگه احیانا موقع پهن کردن سفره به طور تصادفی پای من گوشه ای از سفره رو لمس کنه این جمله رو میشنوم)بیشعور احمق پاتو از رو برکت خدا بردار
(به نظر شما من به عنوان یه موجود زنده به عنوان یه زن برکت یه خونه هستم یا یه شیع به اسم سفره 'منم به حرمت نون سفره اعتقاعد دارم 'چرا هرچی تو رسانه و شبکه های اجتماعی میگن فقط به زن هاست ?چرا حرمت یه زن رو به مرد یادآوری نمیکنن؟
چرا مردها متوجه نیستن که برکتی که بعد از ازدواج به زندگیشان وارد میشه به خاطر وجود زناشون ؟
من انقدر خدا رو صدا کردم انقدر دست به دامنش شدم چرا جواب نمیده چرا رفتار شوهرم بهتر نمیشه ؟
چرا خدا شوهر منو میبینه ولی کاری نمیکنه؟
بعضی وقتا کفر میگم اخه این چه خدایی هست که شوهر من بهش اعتقاد داره ولی با بندش چنین رفتاری داره به چه گناهی من باید این زجر تو زندگیم تحمل کنم اگه خودکشی گناه نبود مطمئن باشید که این کارو میکردم 'ته این همه کتک زدن بد دهنی بهم میگه تو تمام داشته من تو زندگی هستی !!!!!
چرا اینو میدونه که حضرت محمد فرموده زن به مردش باید خدمت کنه ولی از سفارشات ان حضرت به مردان در مورد زنان چیزی نشنیده ؟
چرا خدا فقط خدای مرداست؟
چرا به شوهر من نمیفهمونه با نشونه ای چیزی ؟
بعضی وقتا با خدا قهر میکنم فکر میکنم خدای شوهرم با من فرق میکنه حسابی همه اعتقادات و افکارش به هم ریخته واقعا نمیدونم چیکار کنم
دیدگاهها
علی آقا لطف کن دهن تو ببند و دیگه نیا تو این جا ب شما ربطی نداره زندگی ما ها و صحبت هامون احمق هم خودتی گوسفندی مثل تو رو تربیت کرده
اقاعلی الان احمق هااااااا شما با کی بودین خجالتم خوب چیزیه براتون متاسفم......انقد.....نداری که نباید بیای اینجا تاپیک ما رو بخونی
حنانه جون ممممممممممممممممممممححححححححححححکککککککککککککککککممممممممممممممم بزن دردش میاد
باشه عاطفه جون اخه یه بار امتحان کردم چیزیش نشد ولیییییی یه بار دیگه زد منم میزنمش خخ
لاریسا...حنانه...عاطفه معذرت میخوام ک مجبور شدم کلمات زشت ب کار ببرم آخه این آقای علی آقا از شعور و شخصیت بویی نبرده و با هرکسی باید مثل خودش برخورد کرد
عسل خانم شما از همون اول به من گفتی اسگول روانی من چیزی نگفتم حالا هم که دارم از خودم دفاع میکنم داری به خانوادم فوش میدی گوسفند خودتی من یه چیز گفتم بعد پشیمون شدم ولی شما از اول گفتم خدا تورو شفا بده بعد گفتی بعضی ها مریضی دارن اینجا نظر مینویسن در ضمن هر وقت عشقم بکشه میام اینجا به تو و این های که دارن نظر میزارن هیچ ربطی نداره یعنی خفه شو
بازم میگم گوسفند خودتیو
حنانه خانم من پشیمون شدم ولی عسل خانم گفت به من روانی اسگول من از شما عذر می خواهم ببخشید
خانوما عزيزان خوب نظرشو ميگه شما چرا عصبانى ميشين حالا اون بگه شما بايد هميشه كتك بخورين مگه ما به حرف اون كتك ميخوريم ما نبايد مثل اون حرف بزنيم كه :)
علی آقا شما حق نداری هرچی ک دلت میخواد بگی و بعد بگی پشیمون شدم اگه اونجوریه همه ب شخصیت هم توهین کنن آخرشم با ی پشیمون شدم خودشونو راحت کنن؟!بازم میگم شما اصلا حق نداشتی ب جنس زن بی احترامی کنی بازم اینکارو کنی باز جوابشو میگیری فهمیدی؟؟؟هر کسی ام واسه شخصیت خودش ارزش قائل باشه جواب تو میده ....
در ضمن گوسفند کسیه ک بین چند نفر ک دارن مشکلاتشونو میگن بیاد حرف الکی و مفت بزنه حالا خودت در نظر بگیر توی این گفت گو ها کی گوسفند بود
لاریسا عشقم تو نظراشو بخون واقعا بهت بر نمیخوره .....من واسه خودم ارزش قائلم کسی حق نداره ب من توهین کنه ب ما میگه احمق ب عاطفه میگه مثل کاغذ .......میدم این یعنی چی یعنی خیلی بی ادبه منم جوابشو دادم فکرنکنه چ خبره....زن و مرد یکی هستن حالا زن عقل و شعورش بیشتره این آقا نباید حسودی کنه و حرف بی ربط بزنه .....
لاریسا میدونی چیشده....شاهین ی پولی قرار بود دستش بیاد بعد گغتیم این پولو دست نزنیم بهش نگه داریم واسه خونه گرفتنمون بعد حالا اون پوله رسیده دستش واسه اینکه دست نزنه چون خیلی ولخرجه ریخته تو حساب مامانش تا اون نگه داره واسمون منم کفری شدم گفتم باید میریختی تو حساب من....بعد میگه عسل مگه رفتیم زیر ی سقف ک اینجوری میگی..میگه زشته الان مامانم میگه شاهین مارو ول کرده رفته ریخته حسابه نامزدش منم گفتم درستشم همینه باید بریزی ب حسابه من خلاصه دعوام شد باهاش
خوب یکی بهتون میگه چراااا جمع میبندید چرا میگین احمق ها
ممنون لاریسا خانم در ضمن عسل خانم شما هم از شخصیت اصلا بویی نبردی
من بازم میگم عذر میخواهم که فحاشی کردم شرمنده
عجب نظری هم گفتن والااااا
چرا تاپیک های من گذاشته نشده؟؟!!
عسل عزيزم خيلى اروم برو به شاهين بگو پولى كه واسه خريد خونمونه يا تو حساب من بايد باشه يا تو حالا چون تو زود خرجش ميكنى برو بريز تو حساب من بگو بچه كه نيستيم كه پولامونو بديم به اينو اون واسمون نگه دارن و مثل بچه ها منتظر باشيم واسمون تصميم بگيرن ،غصه نخور عزيزم همچى درست ميشه
خوب من یه چی گفتم اسمون که به زمین نیومد سه بار عذر خواهی کردم ول کنید دیگه منم نظر نمیزارم ولی اینجا سر میزنم اگه چرت و پرت گفته بشه جواب میدم بای
علی آقا شما میفهمی شخصیت یعنی چی اصلا؟؟ ک ب من میگی از شخصیت بویی نبردی هههههه...شخصیت یعنی نذاری کسی بهت توهین کنه یعنی انقدر غرور داشته باشی ک بهت بربخوره ....اینکه یه نفر دهن شو باز کنه و هرچی بگه و ما در جوابش چیزی نگیم یعنی بی غیرتی نسبت ب خودمون....من ی زن آبانی ام یعنی غرور و جذابیت و با همه فرق داشتن یعنی کارگردان همون فیلمی ک تو بازی میکنی آره جناب این جوابای من ب شما باعث میشه بفهمی حق نداری ب هرکسی توهین کنی و ببری زیر رادیکال
واااو حالا اینجا دعوا شده بس کنید باو
واى عسل جون خسته شدم از بس با فرهاد جر و بحث كردم مامانم زنگ زده گفت لاريسا من نميتونم باز بيام ايران گفت واسه خريدت دارم ميرم دبى تو با فرهادم بيايد فرهادم پاشو كرده تو يه كفش كه نه ميريم نه مامانت چيزى ميخره خودم اينجا همچى ميخرم ديروز اينقد بحث كرديم كه نگو ولى گوش نميده حرف حرف خودشه :((((
ببخشیدا اقا علی ولی کسی چرت و پرت نگفت خودت اول اومدی چرت گفتیا ازحرف زدنتم معلومه خیلی بچه ای........
لاریساجون بهش بگو دست من نیست ک بگو ب من ربطی نداره مامانم دلش میخواد آرزوشه واسم خرید کنه....بهش بگو تو برو خرید کن ولی منطقیش اینه ک مامانم بخره ...وای لاریسا حرصم در اومد ب جای تو چرا شوهرت داره زور میگه
عسل اسم شوهرت چیه
عسل چيكارش كنم هزار بار گفتم مامانم دوست داره بخره ميگه خوب بخره ولى شما حق ندارى برى بعد ميگه به مامانت بگو خودمون اينجا همچى ميخريم لازم نكرده كسى چيزى بخره :(
وقتى گوش نميده من ديگه چي بهش بگم
خب ولش کن گلم اهمیت نده بذار بگیره چیکار داری اصلا
عزیزم اسم شوهرم تو شناسنامه سجاد ولی از وقتی ازدواج کردیم بهش میگم شاهین
اهان اوکی
عاطفه تو وقتی شوهرتو میزنی دردش میاد ایا
چطورمگه لیلا جان واسه چی پرسیدی؟
لاریسا ما میخوایم بریم کرمانشاه چون خونه مامان بزرگم اونجاس ب شوهرم میگم بریم میگه ن خودمون دوتایی بریم مشهد...
منم درگیرم.دلمونم واسه مامان بزرگم تنگ شده اونم تنهاس پدربزرگم فوت کرده
اره داشت التماس میکرد ولش کنم
عجباااا
هیچی کنجکاو شدم بپرسم خخخ
خوشبحالتون اون اوايل يه جا هايى از ايران رفتيم ولى حالا جز شمال جاى ديگه نميريم بهش ميگم فرهاد بريم مشهد اخه تلويزيون خيلى تبليغ ميكنه دوست دارم مشهد و ببينم ميگه وقت داشتم چشم ولى باز ميريم شمال :( خيلى از جاهاى ايران و نديدم كرمانشاهم دوست دارم ببينم بايد قشنگ باشه
سلام دوستان گلم
باورتون نميشه از دو ساعت پيش تا اين لحظه داشتم نظرات رو از اول ميخوندم
با اينكه فردا كلاس دارمو بايد ميخوابيدم
دستام داره ميلرزه
از ترس
اخه من هميشه از دست بزن بودن مرد ميترسيدم
چون خودم تو سن ازدواجم ولي از ازدواج وحشت دارم
يه نفر سرم داد بزنه زهر ترك ميشم چه برسه خداي نكرده دست
روم بلند شه .
وحشتمو از ازدواج بيشتر كردين
آهان باشه عزیزم کنجکاو شدی بازم بپرس خخخخخخخ
شیرین جون همه مردا هم دست بزن ندارن که تازه اگه رو مخش نری نمیزنتت:)
خخخ چشم بازم میپرسم شمام کنجکاو شدین در خدمتممممم
شیرین جان شوهره من اگه نبود من نمیتونستم ی لحظه ام زندگی کنم اون دنیای منه ....ولی خب زندگی مشکلات هم داره دیگه عزیزم
لاریسا جان زودتر برو بگرد چون تا نی نی کوچولوت نیومد ه راحت تر میتونی بگردی..آره کرمانشاه قشنگه
لاریسا عزیزم خواهر برادر نداری ؟اونا کجا هستن؟ من دوتا داداش دارم یکیش ازدواج کرده ی دختره 11ماهه داره یکیشم مجرده
چرا عسل جون دارم ٢ تا خواهر يه برادر من بچه اخرم همشون ازدواج كردن خواهرم دبى اما اونيكى خواهرم با برادرم با مامانمينا نيويورك هستن منم ايران :(
سنم هم كم نيس كه فكر كنين شايد سنم كمه ميترسم
الان ٢٤سالمه
ولي هميشه از هشونت ميترسيدم.
بابام يكم سر مامانم داد ميكشيد حالم بد ميشد از ترس و اضطراب.
مثلا درگيري خيابوني ببينم نزديك به غش كردن ميفتم
عسل جونم من اينجا خيلى تنهام فرهادم از اين موضوع استفاده ميكنه شرايط خانوادگى من با فرهاد خيلى فرق داشت از لحاظ مالى نه واسه همين با اوردن من و نبود كسى هر جورى خواست منو سعى كرد عوض كنه تا حدوديم تو خيلى از مسائلا تونست ولى دور كردن من از خونوادمو ديگه نميدونم چرا؟ هر وقت كسى خواست بياد ايران فرهاد ميترسه؟
عزیزم از اول نباید قبول میکردی از خانوادت جدا بشی باید شوهرتو میکشیدی سمت خودتون
بیست و چهار سالته بعد اونجا گفتی میخام برم مدرسه پ من پونزده سالمه ازدواج کردم ک من نمیترسم
عسل جونم فكر نميكردم كه فرهاد اينقدر سخت گيره اوايل كه اينجورى نبود
Pagination
افزودن دیدگاه جدید