رفتن به محتوای اصلی

عاشق دختری 16 ساله شدم اما ...

تاریخ انتشار:
یک نت ـ سلام.... پسری 24ساله هستم دارای مدرک کارشناسی تا حالا هم با دختری دوست نبودم تا اینکه حدود دوماه هست که به صورت اتفاقی با دختری 16ساله که همشهری هم بودیم تو فضای مجازی آشنا شدم.البته تو سایتی باهاش آشنا شدم که بیشتر جنبه سرگرمی داشت.بهش پیشنهاد ملاقات دادم .چندبار پیشنهادم رو رد کرد ولی بالاخره بعد از یک هفته راضی شد همو ببینیم .تو جایی که مادرش کار میکرد همو دیدیم و ازهم خوشمون اومد.
عاشق دختری 16 ساله شدم اما ...

لطفا سوال من روهم تو سایت پست نمائید تا نظرات دوستان رو ببینم/ مرسی

سلام....پسری 24ساله هستم دارای مدرک کارشناسی تا حالا هم با دختری دوست نبودم تا اینکه حدود دوماه هست که به صورت اتفاقی با دختری 16ساله که همشهری هم بودیم تو فضای مجازی آشنا شدم.البته تو سایتی باهاش آشنا شدم که بیشتر جنبه سرگرمی داشت.بهش پیشنهاد ملاقات دادم .چندبار پیشنهادم رو رد کرد ولی بالاخره بعد از یک هفته راضی شد همو ببینیم .تو جایی که مادرش کار میکرد همو دیدیم و ازهم خوشمون اومد.

واقعا همون دختری بود که تو رویاهام تصور میکردم! دختری زیبا و خجالتی و بااخلاق..تو ملاقاتی که داشتیم باهم حرف نزدیم و فقط همو دیدیم.بعد از اون هرروز باهم در ارتباط بودیم به صورت تلفنی و چندبار هم به صورت کوتاه ملاقات حضوری داشتیم.بعد چند روز بهش پیشنهاد ازدواج دادم و گفتم هدف من دوستی نیست و پسری نیستم که بخوام دختری رو بازی بدم.

ایشون هم گفت که من هم وقتی تو رو دیدم ازت خوشم اومد و میخوام باهات باشم.با توجه به اینکه من الان سرباز هستم و هنوز شغل ثابت ندارم بهم گفت که فعلا به خانواده خودم چیزی نگم.

ضمن اینکه ایشون اصرار دارن چون محصل هستن تا سه سال قصد ازدواج ندارن میخوان اول دیپلم بگیرن بعد من خانوادم رو برای خواستگاری بفرستم..تو این دوماه که ارتباطمون ایجاد شد گاهی اوقات دختره بهم میگه چون هنوز زوده ازدواج کنیم با اینکه عاشقانه دوستم داره ارتباطمون موقتا قطع بشه تا هردو به زندگی خودمون برسیم ولی من قبول نمیکردم تا اینکه بهم یک روز گفت مادرش از ارتباطمون باخبر شده و دعواش کرده ولی به مادرش گفته پسری که باهاش آشنا شدم پسر خوبیه و قصدش خیره.

به همین خاطر گفت خط گوشی رو مادرش گرفته و دیگه نمیتونه ارتباط داشته باشیم و قرار هم نمیشه بیاد ولی چون دلش برام تنگ میشه هفته ای یک بار از خونشون بهم زنگ میزنه و خبر میگیره.منم با اینکه واقعا میخوامش پیشنهادش رو قبول کردم.. تو این مدت خیلی به هم عادت کردیم تاجایی که آخرین بار زنگ که زد بهم گفت از اینکه نمیتونم هرروز باهات درارتباط باشم متاسفم و منو ببخش.بعد دیدم داره گریه میکنه و بهش گفتم خودتو کنترل کن من صبر میکنم تا درست دوسال بعد تموم بشه.اگه بشه هم گاهی همو از دور میبینیم.

واقعا دوری از دختری که دوسش داری سخته ولی چاره ای ندارم..منم گاهی خیلی ناراحتم و اشک از چشام جاری میشه!

به نظر شما مشاور محترم و دوستان عزیز من الان چکار کنم؟اگه جای من بودین چه تصمیمی میگرفتین؟اگه به خانوادم بگم ممکنه بیان خواستگاریش و دختره با توجه به اینکه محصله ازم قول گرفت این کار رو فعلا انجام ندم تا دیپلم بگیره..

سپاس

دیدگاه‌ها

دریا 1395/04/14 - 12:52

به نظرعشق پاکی دارید چون قصد دوستی نداریدو هدفتون ازدواجه ولی بنا به شرایطی بایدصبرکنید...به نظرم این ارتباطی که الان دارید عالیه وازگناهای ارتباط بانامحرم هم دورتون میکنه...اگه ازعلاقه دخترخانوم مطمئنید نیازی به امتحان کردن نیست چون خیلی وقتا باعث سوء تفاهم میشه.فقط تلاش کنیدبابدست اوردن شغل خوب دراینده خوشبختش کنید

ساجده 1395/05/01 - 22:25

ما چیکار کنم مثلا؟

A.A 1395/06/04 - 09:11

فقط صبر كن شايد تحملش برات سخت باشه ولي خودم تجربه عشقي رو دارم كه بهش نرسيدم و دوست ندارم اين اتفاق براي كسي بيفته و دليلش هم تصميمات عجولانه بود
زمان همه چي رو مشخص ميكنه اگه شما براي هم ساخته شده باشيد و قسمت باشه حتما به هم ميرسيد

خدايا دل هيچ كس رو به چيزي كه قسمتش نيست عادت نده

یه پسر 1397/02/24 - 16:01

آغا دل نبند، رهگذره......منم الان 24 سالمه ...اما وقتی 18 سالم بود عاشق یه دختر 15 ساله شدم ...یه قرارایی داشتیم منم که رفتم سربازیو کارای دیگ تا اینکه22 سالم شد... فهمیدم نامزد کرده خودش زنگیدو پرو پرو معذرت میخواست .درست 3_4 سال عمرمو گرفت.حالا منظورم اینه که به همین راحتی دل نبند یا برو بگیرش یا ولش کن .تجربه شده آ ...یه وقت دیدی بهترشو پیدا کرد رفت...خلاصه مواظب باش از ما گفتن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا