رفتن به محتوای اصلی

متن مولودی ولادت امام سجاد

تاریخ انتشار:
میلاد امام سجاد, اشعار میلاد امام سجاد,شعر کوتاه ولادت امام سجاد,متن مولودی ولادت امام سجاد,اشعار ترکی میلاد امام سجاد,شعر میلاد امام سجاد,شعر ولادت امام سجاد سازگار,مدح ولادت امام سجاد,شعر کودکانه میلاد امام سجاد,شعر ولادت امام سجاد برقعی
متن مولودی ولادت امام سجاد

یک نت ـ متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

با عطر بهشت شستشو می گردددری ست گران که کو به کو می گردد

تا نور برای تابش خود گیردخورشید به دور چشم او می گردد

جان  لحظه ی گل کشیدنش می آیدهنگام عسل چشیدنش می آید

با دسته گلی که بوی عصمت داردجبریل برای دیدنش می آید

ای عشق ببین حسن تغزل ها رادر چهره ی او نقش تکامل ها را

ابرو  و  دو چشم او چه زیبا , انگارنقاش کشیده بهترین گل ها را

پیراهنی از مخمل آهت دادندخورشیدی و جذبه در نگاهت دادند

گفتند  ولی چه اشتباهی کردندآنها که تو را به گل شباهت دادند

سرچشمه ی نور ازلی آمده استخورشید امید  منجلی آمده است

گلعطر محمد آید از گلشن عشقمیلاد حسین بن علی آمده است

روشنگر آفتاب عباس آمدآیینه ی ماهتاب عباس آمد

خیزید و گل آورید و گل افشانیدزیرا گل بوتراب عباس آمد

از رویش کهکشان خبر آوردندبر گلشن آسمان ثمر آوردند

تا سوره ی  والشمس  شود کامل تریک آیه به نام  والقمر  آوردند

رفت از نظرم حریم سرو و شمشادتا باغ گل محمدی شد ایجاد

آمد ز پی ولادت ثاراللهمیلاد ابالفضل و امام سجاد

نوری ز فروغ سرمدی آمده استآیینه ی روی احمدی آمده است

یک لاله ز گلشن حسین بن علیبا عطر گل محمدی آمده است

بر روی نبی و آل احمد صلواتبر این همه جلوه های سرمد صلوات

ای آن که زدی به عشق , جان را پیوندبر آل پر از نور محمد صلوات

در دهر فروغ ازلی می شکفداین یاس , چو ماه , منجلی می شکفد

با عطر گل محمدی چون خورشیدفرزند حسین بن علی می شکفد

 محمود تاری “یاسرامام حسین علیه السلام

ببینید گیسوی پُر تابِ ما راببینید جوش می ناب ما را

ببینید ماه جهانتاب ما راببینید لبخند ارباب ما را

ندارد ظهورش در عالم نظیریامیری حسینُ و نعم الامیری

جنون چاک کرده گریبانِ ما راقیامت ندیده است طوفان ما را

چه می‌خواهد از جان ما , جان ما راببینید این عید قربان ما را

سر آورده ام تا سرم را بگیریامیری حسینُ و نعم الامیری

پُرم کرده‌ای با سبوی دو چشممکه شش‌گوشه شد آرزوی دو چشمم

به سوی شما میرود سوی دو چشممتو و جانِ من ای به روی دو چشمم

کنارت ندارم بجز سر به زیریامیری حسینُ و نعم الامیری

حضرت عباس علیه السلام

خدا با تو وا کرده درهای خود رابه گِردت دوانده قمرهای خود را

علی دیده جمع پسرهای خود راخدا رو نموده هنرهای خود را

چه نور عظیمی چه شاه و وزیریامیری حسینُ و نعم الامیری

زمانی که میدان نفس گیر می‌شدزمانی که لشگر سرازیر می‌شد

زمانی که دشمن کمی شیر می‌شدفقط ضربه‌های تو تکثیر می‌شد

تو سلطان میدان درآن زَمهریریامیری حسینُ و نعم الامیری

به میدان رسیدی و عالم به پا شدکه با تو خدایِ مجسم به پا شد

به پیش تو محشر دمادم به پا شدکه با ذوالفقارت جهنم به پا شد

تو مانند مولایی و در غدیریامیری حسینُ و نعم الامیری

اگر بار دیگر قدم را بکوبیبهم دستگاه ستم را بکوبی

سر کافران کاخ غم را بکوبیاگر زینبیه عَلَم را بکوبی

الا نور عینی و بدرالمُنیریامیری حسینُ و نعم الامیری

امام سجاد علیه السلامخدا آرزویِ علی را بر آورد

حسن بوسه زد از لبت شِکَّر آوردحسین امشب از خنده‌ات پَر در آورد

علی را برای علی‌اکبر آورد

تو حُسنِ قدیمی و خیر کثیریامیری حسین و نعم الامیری

اگر ما به یادت اگر یادِ ماییتو آرامش حیدرآباد مایی

تو و شهربانو تو سجاد ماییتو همشهریِ ما تو دامادِ مایی

تو ایرانی و قبله‌ی این مسیریامیری حسینُ و نعم الامیری

کشیدم برای تو کرببلاییشبیه نجف صحنِ ایوان طلایی

ضریحِ بلندی و دارالشفاییرواقی و طاقی و جمع گدایی

کشیدم خودم را فقیر فقیریامیری حسین و نعم الامیری

اگر عمه‌ات تکیه گاهت نمی‌شداگر بینِ آتش پناهت نمی‌شد

اگر مانع خون نگاهت نمی‌شداگر مرحم آه آهت نمی‌شد

تو جان داده بودی زمانِ اسیریامیری حسین و نعم الامیری

حسن لطفی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

ما که هستیم ؟ انتخابِ حسیناز دعاهایِ مستجابِ حسین

گَردِ راهی در آفتابِ حسینپرِ کاهی در التهابِ حسین

گِلی از خاکِ بوترابِ حسینما که هستیم ؟ یک صواب حسین

دورِ مَجنون گذشت , نوبتِ ماستقرنها می‌شود که صحبتِ ماست

چهارده قرن حرف حیرتِ ماستقصه‌یِ قِدمَتِ رفاقتِ ماست

عشق فرمود آنکه قیمتِ ماستنیست غیر از دلی خرابِ حسین

در میانِ دلم حرارتِ کیست؟شده‌ام عاشق , این عنایت کیست ؟

سوختم آتشِ محبت کیست ؟بویِ سیب است بویِ تربتِ کیست ؟

محشرِ کیست این , قیامتِ کیستکیست ارباب جُز جنابِ حسین

ای تمام شکوهت تمامِ علیپدر سه علی امام علی

نور ای نورِ مُستدامِ علیمی‌تَپد سینه‌ات به نامِ علی

چیست رویِ لبت سلام علیجز علی نیست در کتابِ حسین

رنگ سبزِ سیادت زهراعطر و بوی قداست زهرا

نورِ صبح عبادت زهراآفتابِ سعادت زهرا

جان حسین است عادت زهراخود زهراست بازتابِ حسین

کیست زینب جز انعکاسِ علیکیست زینب همه حواسِ علی

کیست خانوم ؟ انبعاث علیباغبانِ حسین یاسِ علی

کیست زینب علی شناسِ علیحضرت فاطمه به قابِ حسین

جلوه‌ی اعتبارت عباس استجذبه ذوالفقارت عباس است

سایه‌ی اقتدارت عباس استدر شب بعد کارَت عباس است

همه‌ی کارو بارت عباس استمستم از ساقیِ شرابِ حسین

سرِ سال است و این شبِ جمعهآمدم با یقین , شبِ جمعه

تا شَوَم خوشه چین شبِ جمعهحاجتم را همین شبِ جمعه

داد ام‌البنین شبِ جمعهمادری از بَنی کِلابِ حسین

ذکر ما کربلا امام رضاستلطف آقایِ ما امام رضاست

اثرِ ذکر یا امام رضاستدستِ ما نیست با امام رضاست

کَس و کارِ گدا امام رضاستگفته‌ام بارها رضا به حسین

از دعایِ نماز مادرهاحَرَمَت پُر شد از کبوترها

خوشبحال من و پیمبر هاسجده داریم رویِ مرمرها

ما که بُردیم صد برابرهاتاکه رفتیم در حسابِ حسین

از تو داریم سَروَری‌ها راآبروها و نوکری‌ها را

بینِ روضه برادری‌ها رابشمارید آخری‌ها را

نتکانید پادری‌ها راکُلُّ خیر است تا به باب حسین

جلوه‌ات تا نصیبِ غیر تو شدسائلی آمد و زُهیر تو شد

جُون شد عابِس و , بُرِیر تو شدوَهَبَت شد , حبیبِ دِیرِ تو شد

حُر شد و عاقبت بخیرِ تو شدهمه سر داده در رکابِ حسین

میکُشیَم سزایِ دل این استپشتِ در دستهایِ مسکین است

حاجتم گیرِ یک , دو آمین استپایِ شش گوشه گریه تسکین است

وایِ من نامِ تو چه شیرین استمی‌چکد از لبم گلابِ حسین

آه از شام هول آورِ قبرما و تنهایی مقدر قبر

در شب تنگی و مکدرِ قبربینِ تاریکی مکررِ قبر

در سوال نکیر و منکر قبرما چه داریم جز جوابِ حسین

منم و این سلام و این تسلیمتو و زلفی گشوده دستِ نسیم

منم و باز هم هوای قدیمگوشه‌ای در حرم کنارِ کریم

کاش می‌شد شبیه ابراهیممی‌شدم در شبی مُجابِ حسین

پایِ ایوانِ تو خلیل اُفتادپشتِ سر باز جبرئیل اُفتاد

پدری پیر آمد و عَلیل اُفتادمادری خسته با دخیل اُفتاد

در شفایش چه قال و قیل اُفتادچاییِ روضه است یا شرابِ حسین

تشنه بودی بگو که آبت داد؟آب گفتی کسی جوابت داد؟

آب بر کودکِ ربابت داد؟کمکی وقتِ اضطرابت داد؟

یا‌که با چکمه‌ای عذابت دادگریه‌ام هست از آب آبِ حسین

حسن لطفی

 متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

ساقی قدحی باز مرا جام نیاز استسر ریز کن این باده که تا صبح دراز است

امشب شب بزم و کَرَمِ شاهِ حجاز استمیلادِ دل افروزِ مسیحایِ نماز است

ز آن روست که دل مست خدای ازلی شددر بندِ علی ابن حسین ابن على شد

مهتابِ شگفت شب طاعات رسیدهخورشیدِ خداوندِ عبادات رسیده

سر حلقه ای از حلقه ی سادات رسیدهفصل ِمِی و مستی و مباهات رسیده

زین بعد چنین بزم مگر خواب ببینیدلبخندِ تماشائی ارباب ببینید

مجنون زده ی کوچه ی حیرانیم امشببر حلقه ی گیسوی غزلخوانیم امشب

از شوق به رقص آمده طوفانیم امشبخاک گل شهبانوی ایرانیم امشب

هرچند که از آب و گِلِ ایلِ حسینیمبا آمدنش ما همه فامیل حسینیم

ای باغ محبت گل محراب نیایشعیسى نفسان را نفسِ ناب نیایش

ای چشمه ی جوشنده ی سیراب نیایشای قبله ی تابنده ی ارباب نیایش

ای آینه ی حی جلی حضرت سجادای زِین حسین بن علی حضرت سجاد

خورشید ترین قبله ی خورشید تویی توآسوده ترین ساحلِ امید تویى تو

عیدانه ترین باده در این عید تویی توآن سوی سراپرده ی توحید تویی تو

از روزِ ازل بود که با چشم تو مستیمتا جام به دست تو بُوَد باده پرستیم

فانوس خیالیم همه بر سر راهتدنبال دل گمشده بر زلف سیاهت

تنها دل ما نیست به دنبال پناهتجبریل کبوتر شده در چتر نگاهت

خم را همه با نام تو سرمست شکستنددر عرش به عشق تو سر و دست شکستند

ای نام تو فواره ی زیبایی دنیاای آینه ی شیر خدا وقتِ تماشا

ای خون خدا را علیِ عالیِ اعلیٰسوگند به تو ای علی سوم زهرا

سبقت زِ همه می بری هنگام دلیریمانند ابوالفضل اگر تیغ بگیری

تا نور تو در بیت ولا جلوه گر آمدگویا که خدا بود که در هر نظر آمد

آغوش گشود و به کنارت پدر آمدبر طوف قُماطِ تو دو چشمان تر آمد

گفتا همه را این ثمر کوثر عشق استرزمنده ی راهِ من و پیغمبر عشق است

میلاد تو با اشک و تو همزاد سرشکیدر بغض شب غمزده فریاد سرشکی

غم خانه ی زخمی و غم آباد سرشکیسجاده ی غمهائی و سجاد سرشکی

رنگین شده این بزم از این اشک فشانیآه ای نمک سفره ی هر مرثیه خوانی

در هر نفست یاد فراق شهدا بودبر پیکرت آثارِ غم کرببلا بود

در دستِ تو زنجیر اسارت و جفا بودبر شانه ی تو نقشِ قدمهای بلا بود

مرثیه یِ سوزنده یِ احساس تو هستیراویِ عزاخانه یِ عباس تو هستی

حسن لطفی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

ماییم مست جام تو یا زین العابدینخانه خراب نام تو یا زین العابدین

هستیم مرغ بام تو یا زین العابدینمست علی الدوام تو یا زین العابدین

پس می دهم سلام تو یا زین العابدیندردم همینکه باتو دوا میشود بس است

ذکرم همینکه نام شما میشود بس استلطف تو دستگیر گدا می شود بس است

وقتیکه مستجاب دعا می شود بس استبا رحمت مدام تو یا زین العبادین

با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟آب دهان کیست چنین کیمیا گری

آورده ام برات اگر دیده تریفهمیده ام شکسته دلی خوب می خری

به به به این مرام تو یا زین العابدیننزدیک شمس مثل عطارد شدیم ما

سنگیم و از دعات زمرد شدیم ماکردی نگاه و مرد تهجد شدیم ما

فطرس که نه کنار تو هدهد شدیم مابا اشتیاق دام تو یا زین العابدین

مهر غلامی پدرت بر جبین ماستحب الحسین روز قیامت نگین ماست

شهبانوی مجلله شورآفرین ماستنامش شرافت همه سرزمین ماست

ایران فدای مام تو یا زین العابدینگرچه اسیر شد امه الله شد فقط

روشن ترین ستاره پس از ماه شد فقطآواره حسین دراین راه شد فقط

مهریه اش بهشت روی شاه شد فقطدلبست بر امام تو یا زین العابدین

نخل بهشت از رطبت بوسه میگرفتجبریل از نماز شبت بوسه میگرفت

سجاده نیز از لقبت بوسه میگرفتآنقدر حسین از دولبت بوسه میگرفت

جانم به این مقام تو یا زین العابدیننزدیک ذات, جای سجودت مشخص است

بالای ساق عرش عمودت مشخص استیکپارچه علیست وجودت , مشخص است

زهرا در این قیام و قعودت مشخص استحق کرده احترام تو یا زین العابدین

ذکر عروج حلقه رندان صحیفه اتشد روشنایی شب ایمان صحیفه ات

نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه اتشد خط به خط برادر قرآن صحیفه ات

دارد شکر کلام تو یا زین العابدینکیسه به دوش شب به شب مهربان شهر

آه ای یتیم دوست خرما و نان شهرآقای دوستان خدا ای امان شهر

ابری شده است بار دگر آسمان شهربا سجده غلام تو یا زین العابدین

مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب استازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است

یک اربعین تکیه گاه تو زینب است

وقتی علم به دوش سپاه تو زینب استشد استوار گام تو یا زین العابدین

کشتی عشق را تو به ساحل رسانده ایبا دستهای بسته اگر خطبه خوانده ای

ابن زیاد را سرجایش نشانده ایکاخ یزید را تو به خاری کشانده ای

احسنت بر قیام تو یا زین العابدینآویز دست مادر من نذر مرقدت

دو گوشوار دختر من نذر مرقدتفرشی که هست در بر من نذر مرقدت

چیزی نداشتم سر من نذر مرقدتقبر بدون بام تو یا زین العابدین

شاید دوباره صحن و سرایی درست شدبین مدینه نیز بنایی درست شد

یک گنبد امام رضایی درست شدآخر ضریح های طلایی درست شد

آنجا به احترام تو یا زین العابدینبا ما ز دردهای شب قافله بگو

از زخم گردن و اثر سلسله بگواز خار و پا و سوختن و آبله بگو

از طرز خنده های بد حرمله بگودور و بر خیام تو یا زین العابدین

با تو حدیث کرببلا ترجمه شد ودانه به دانهء شهدا ترجمه شد و

با یک حصیر مرثیه ها ترجمه شد وجسم مرمل بدما ترجمه شد و

با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین

محمد جواد پرچمی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

پر می کنیم از می گلوی باده ها راتا مست باشیم انتهای جاده ها را

بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندنددر رکعت سوم همان دلداده ها را

امشب به سمت خانه ی سجاد انداختدست ارادت های ما سجاده ها را

خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشبآنی بگیرد دست این افتاده ها را

بعد از پدر حالا پسر می آید از راهخدمت کنید آقا و آقازاده ها را

این دومین نوریست که تا منجلی شداو هم علی بن حسین بن علی شد

در آسمانم ماه را می بینم امشبگمراهم اما راه را می بینم امشب

چشم سرم را بستم و با دیده ی دللبخندهای شاه را می بینم امشب

ارباب خوشحال است و من در دست هایممال و منال و جاه را می بینم امشب

در چشم های این علی دارم علی رایا که رسول الله را می بینم امشب

می آید و با هر قدم در زیر پایشجان های خاطرخواه را می بینم امشب

حالا که آقای دعا دارد میایدما را خدا ای کاش قربانش نماید

فخر است امشب آسمان را بر زمینشمی خندد و افلاک حیران طنینش

دست حسین بن علی امشب رکاب وروی علی بن حسین آمد نگینش

بی تاب شد, لبخند زد, رویش گل انداختوقتی که لب های علی شد بوسه چینش

خالی ست جای فاطمه هرچند اماخوابیده با لالایی ام البنینش

در سوم شعبان رسید از راه, شاه ودر پنجمین روزش رسیده جانشینش

روح دعا, مرد خدا, جان حسین استاو وارث ملک سلیمان حسین است

با تیرهایی که روان از چشم جادوستصید غزال نرگس او هرچه آهوست

حافظ! بگو باد صبا تا باز آردعطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست

حالا که سجاد است و زین العابدین استمحراب ما طاق و رواق آن دو ابروست

محصول پیوند عرب ها و عجم هاستطفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست

چون همسری پادشاه کشور عشقاین افتخار مادری شهربانوست

این افتخار مردم این آسمان استاربابمان داماد ما ایرانیان است

با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کردهدر راه اثباتت حجر لب باز کرده

نه دوستانت که ید عقده گشایتاز دشمانت هم گره ها باز کرده

حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایتدر علم حرفی تازه را آغاز کرده

شاگردهایت را هم این اسلوب تدریسآموزگار آسمان! ممتاز کرده

هر کس فرازی از ابوحمزه شنیدهتا قاب قوسین خدا پرواز کرده

هروقت میخواهم که قلبم را بشویمباید “الهی لاتودبنی” بگویم

با دست لبریز از دعایی که تو داریما را ببر سمت خدایی که تو داری

حرفی بزن تا جام من لبریز گردداز باده های حرف هایی که تو داری

گرم مناجات است شب های ملائکبا لحن جانسوز صدایی که تو داری

پرواز خواهم کرد با بالی که خاکی ستیک روز تا صحن و سرایی که تو داری

ما را شبی مهمان خان روضه ات کندر خانه ات, در کربلایی که تو داری

هر جا که باشی کربلا آنجاست آقاانگار هر روز تو عاشوراست آقا

آزادی از بند اسارت در اسارتدست خدا بوده است یارت در اسارت

در مجلس حکام, بر منبر نشستیبر روی کرسی صدارت در اسارت

بر دشمنت هم باب بخشش باز کردییعنی شدی پیک بشارت در اسارت

با دست بسته باز دستی باز داریوقتی عطا گشته است کارت در اسارت

جسم شهیدان را که کفن و دفن کردیبا اشک می خواندی زیارت در اسارت

ای آسمان, شرمنده از باران چشمتدست مرا پر می کند احسان چشمت

باران چشمان تو را باران نداردای آسمان! که بارشت پایان ندارد

هر روز, یعقوبی! ز داغ یوسفی کهپیراهنی را هم از او کنعان ندارد

حد اقل آبی بنوش آقا که چشمتدیگر برای گریه کردن جان ندارد

هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردیبر حرمتی که قاری قرآن ندارد

گفتی مرا ای کاش که مادر نمی زادچه دیده ای که بدترش امکان ندارد؟

بعد از بلای شام, شامت را سحر نیستبعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست

محمدعلی بیابانی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

سویِ مجنون برسانید که لیلایی هستما شنیدیم در این شهر که آقائی هست

دورِ این خانه شلوغ است اگر جائی هستدردمندیم و دلی خوش که مداوائی هست

شبِ عید است بیائید حنا بگذاریمسر به خاکِ قدمِ مردِ دعا بگذاریم

تا پدر چشم به چشمانِ تو احیا داردپَرِ گَهواره یِ تو روحِ مسیحا دارد

وَ حسن خیره به چشمانِ تو نجوا داردنوه یِ حضرت زهراست تماشا دارد

جلوه یِ نام علی بر تو مبارکباداسومین نام علی بر تو مبارکبادا

فطرسی آمده و از تو پَری می خواهداز تو عیسیٰ نفسِ ناب تری می خواهد

یوسف از دستِ تو مژگانِ تری می خواهدکه غبارِ قدمت رفته گَری می خواهد

یا کریمیم و سرِ جاده یِ تو شیعه شدیمما کنارِ پرِ سجاده یِ تو شیعه شدیم

عشق وقتی به نهایت به نهایت برسدتازه شاید که سَرشَ بر کفِ پایت برسد

چشمِ جبریل اگر سویِ عبایت برسدنه محال است مقامش به گِدایَت برسد

نه فقط پهنه یِ افلاک نمک گیرِ تو اندتو از این کشور و این خاک نمک گیرِ تو اند

مثلِ پیراهنِ یوسف که به کنعان آمدمثلِ اَبری که سرِ خاکِ بیابان آمد

صاحبِ خانه یِ خود جانبِ ایران آمدخانه ی مادریَش شاهِ خراسان آمد

خاکِ ما خانه ی تو سایه مطلق داریحقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داری

عشقِ ایرانیِ ما کارِ بنایت با ماستحوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست

طاقِ گلدسته, رواق, آینه هایَت با ماستخادمیِ حرم و صحن و سرایت با ماست

طرحِ زیباتری از باغِ جنان می سازیموَ ضریحِ نویی با فرشچیان می سازیم

مصلحت بود اگر شیرِ خدا می گشتیتو علی هستی و شمشیرِ خدا می گشتی

مست از جلوه یِ تکبیرِ خدا می گشتیتکسوارِ عرب و تیرِ خدا می گشتی

بازوی هاشمیت تیغِ دو دَم گَر می داشتکربلا زیرِ قدم هات تَرَک بَر می داشت

رُخصَتَت بود اگر یک تنه لشگر بودیمیمنه, میسره بودی و مکرّر بودی

ای امام ابنِ امام از همه بهتر بودیرخصتت بود اگر حضرتِ حیدر بودی

کربلا دید پدر را نفست یاری کردوَه که با نامِ تو عباس علمداری کرد

واژه ات خطبه شد و تیغِ علی وار آوردخطبه ات شورِ علی در دلِ پیکار آورد

چه بلائی به سرِ کاخِ ستمکار آوردشیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد

با تو در شام عجب معرکه بر پا شده استکه دعا گوی شما زینبِ کبری شده است

حسن لطفی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشقدرس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق

کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشقعشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق

عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد استآری آری به خدا عشق همه”سجاد” است

مرد شبهای مناجات علی بن حسینای برآورده ی حاجات علی بن حسین

نوه ی مادر سادات علی بن حسینذکر ما در همه اوقات علی بن حسین

ای به قربان تو و سفره ی با اکرامتای علی بن حسین بی علی میخوامت

شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تواثر خوف خدا هست به پیشانی تو

و زمین تشنه لب گونه ی بارانی توعزت ماست همان یک رگ ایرانی تو

ای مسیحای همه هرم تبت راعشق استپسر بانوی ایران نسبت را عشق است

تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داریزینت سجده – به سجاده ارادت داری

به روی شانه ی خود شال سیادت داریگفتنی نیست چه اندازه رشادت داری

مصلحت بود که شمشیر نگیری آقاورنه اندازه ی عباس دلیری آقا

قسمتت بود پیام آور قرآن باشیدور ازمعرکه و ورطه ی میدان باشی

با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشیسال ها گریه کن داغ شهیدان باشی

کربلا بود ولی شام امانت را بردخنده های سر بازار دلت را آزرد

محمدحسن بیات لو

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

عشق گاهی میان شب بو هاستگاه در سینه ی پرستو هاست

عشق گاهی کنار برکه ی آبعشق گاهی نوازش قو هاست

عشق گاهی شقایق سرخ استگاه در چشم مستِ آهو هاست

عشق چتری برای باران استگاه گاهی اسیر گیسو هاست

عشق هرجا که هست قبله نماستردّی از خانه ای که آن سو هاست

عشق آری نشانه ی یار استرو به محراب طاق اَبرو هاست

دل ما شهر عشق آباد استعشق هم خانه زاد سجاد است

ما که هستیم از موالی تاناز ابوحمزه ی ثمالی تان

یاکریمیم روی این بامیملانه داریم در حوالی تان

خوش بحالِ حصیرِ خانه ی توکاش بودیم جایِ قالیِ تان

جان ما و جواب ینصرنیپاسخِ جمله ی سوالی تان

پنج نوبت نماز می خوانیمبه سویِ گنبدِ خیالی تان

کاش می شد بهشت هم باشیمباز همسایه ی شمالی تان

پُر شدیم از شرابتان داریممِنَتِ کوزه ی سفالی تان

همتی که فقیر عباسیمتا تو را از صحیفه بشناسیم

پَرِ قنداقه ات مسیحا شدیارِ گهواره ی تو موسیٰ شد

خوش به حالت که بر جمالِ حسیناولین بار چشمِ تو وا شد

عطرِ گیسوت تا بهشت آمدیوسف عاشق شد و زلیخا شد

جبرئیل از حضورِ تو سرمستبا اذانِ علیِ اعلا شد

لبت عباس با ادب بوسیدوَ حسن غرقِ در تماشا شد

گره ی کور داشتیم امابا دعایِ صحیفه ات وا شد

علیِ دیگرِ حسینی تودومین حیدرِ حسینی تو

با تو همسایه ی خدا هستیمسرِ سجاده ی دعا هستیم

بچه های محله ی عشقیمما همه اهلِ روستا هستیم

روستای شما بهشت است وما به بال فرشته ها هستیم

مادرِ توست مادرِ این خاکهمه ذریه ی شما هستیم

مادر این فلات پهناوراز شمائیم و کیمیا هستیم

شکر در سرزمینِ مادری اتسال ها زائرِ رضا هستیم

تا به سال هزار و سیصد و عشقهرکجا یاد توست پا هستیم

شکر ارباب از همین ایل ایمحضرت عشق , با تو فامیلیم

خاک ایران به سجده اُفتادشکه حسین است تازه دامادش

بُرد زهرا عروسی از این خاکتا شد ایران حسین آبادش

می رسد تا حضورِ مادرتانشجره نامه هایِ اولادَش

آمدی و تمامِ ایران راکرد زهرا به نامِ سجادَش

پس از این هم به گردنِ من و توستدر بقیع تا بسازیم آزادش

حرمی پنج بار بزرگتر ازصحن هایِ رضا و اجدادش

صحنی آنجا به نام مادرِ توآسمانی تر از گوهرشادَش

ما به پَرهای چادرش گیریمما برایِ حسین می میریم

مانده ای تا بخون خضاب کنیتا گلایه از آفتاب کنی

مانده ای تا به عقمه برویآب را باز هم جواب کُنی

مانده ای تا که راوی اش باشیسینه ها را پُر التهاب کُنی

مانده ای تا که نیزه ها بروندگریه بر محمل رُباب کُنی

خطبه خواندی کنارِ عمه ی خودخطبه خواندی که انقلاب کُنی

کلماتت شبیه آتش بودخواستی شام را عذاب کُنی

آبرویِ یزید را بِبَریکاخ را بَر سرش خراب کنی

عمه ات همرهت قدم برداشتاز روی خاکها علم برداشت

روزگاری رسید و جانت سوختروی این خاک آسمانت سوخت

روزگاری رسید در پیشتنصف یک روز دودمانت سوخت

تو زمین گیر و در دلِ آتشخیمه ات باغ آشیانت سوخت

چشم تو دید در دل گودالصحنه ای را که استخوانت سوخت

خواستی تا بخیزی اما حیفنشد و پای ناتوانت سوخت

خیمه ی شعله ور سرت اُفتادسر و دستار و گیسوانت سوخت

زنده ماندی میان آتش و دوداین هم از لطف های زینب بود

حسن لطفی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

ای انیسِ قدیمی دلهاآفتابِ بلندِ ناپیدا

تا خدا می بَرَد دلِ ما راپَرِ سجاده هایِ سبزِ شما

من کجا و غبارِ مقدمتانتو کجا, کوچه های این دنیا

من کی ام از قبیله یِ مجنونتو ولی از عشیره یِ لیلا

من کی ام بی زبان ترین مردمتو خدایِ بلاغتی اما

نفسی دِه که از تو دم بزنمبال در صحن این حرم بزنم

آسمان موج شد تلاطُم کردکه خدا جلوه بینِ مردم کرد

آسمان جای خود از این محشرعرش هم دست و پای خود گُم کرد

عرش هم جایِ خود , خدا خندیدلحظه ای که لبت تَبَسم کرد

آب با نیتِ دو رکعت عشقبا غبارِ شما تَیَمُم کرد

همه دیدند با دو چشمانتچشم های پدر تکلم کرد

خانه ات قبله یِ غریبان استپایتَختَت تمامِ ایران است

ای سراپایِ تو مثالِ حسیندومین مرتضایِ آلِ حسین

روی دوشِ تو گیسوان علیکُنجِ لب های توست خالِ حسین

با تماشای تو به سر می شدشب و روزِ تمامِ سالِ حسین

خنده ای کُن که در تو گُل کردههمه زیباییِ جمالِ حسین

سیر می دید چهره ات را عشقبه سرش بود اگر خیالِ حسین

شور آب آور حسین هستیدومین حیدر حسین هستی

سرخوش از بانگِ این طرب هستیممستِ شیرین ترین رطب هستیم

مثلِ موسیقی شگفت بهارنغمه هایی به روی لب هستیم

شجره نامه ای اگر داریمهمگی بر تو مُنتَسب هستیم

ما همه خانه زادِ تو یعنیهمه ی ما از این نَسَب هستیم

شکرِ حق ما زِ آستان تو ایمهمگی از نوادگانِ تو ایم

به علی رفته ای غدیری تونه فقط شیر, شیر گیری تو

هم رکابِ علیِ اکبرهاهم خروشِ سفیرِ تیری تو

شوره زاریم و خُشکسال اماچشمه یِ روشنِ کویری تو

رشته های قنات می جوشداز قنوتت که آبگیری تو

خوش به حالِ دو دستِ خالیِ مالحظه هایی که دستگیری تو

با حضورت غمِ پدر سر شدکربلا با تو کربلاتر شد

به دلت داغِ مادرت اُفتادشعله بر باغِ پرپرت اُفتاد

کربلا شد مدینه وقتی کهرَدِّ زنجیر بر پَرَت اُفتاد

بینِ خیمه تو بودی و بابااز سرِ زین برابرت اُفتاد

بینِ خیمه تو بودی اما آنشعله بر رویِ پیکرت اُفتاد

چقدر سنگ و خاک و خاکستراز سرِ بام بر سرت اُفتاد

ناله ات بینِ شام می پیچیدعمه آتش به معجرت اُفتاد

گر چه بالت اسیرِ سلسله بودقاتلت خنده های حرمله بود

حسن لطفی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

بنا نیست امروز افسرده باشیم

پس از چند شب باز پژمرده باشیم

مگر می شود نور را دیده باشیم؟

ولی دل به خورشید نسپرده باشیم

بنا بود ما را سر پا ببینند

اگر بارها هم زمین خورده باشیم

سه شب در به در بین کوچه نشستیم

که سهمی از این سفره ها برده باشیم

محال است ما را از آقا بگیرند

محال است حتی اگر مرده باشیم

اسیرم به گیسوی بالا نشینی

فدای گرفتاری این چنینی

تو شهر غریبی مسافر نداری

شب پنجم ماه, زائر نداری

در این چند شب بال ها کربلایند

بمیرم برایت مهاجر نداری

نبینم برای تو شعری نگفتند

مبادا بگویند شاعر نداری

تو چهارم مسیر به سمت خدایی

تو چهارم مسیری که عابر نداری

در این روزها که تو تنهاترینی

در این روزها که تو زائر نداری

مرا زائر بی قرار تو کردند

دلم را چراغ مزار تو کردند

بنا شد اگر سائلی نان بگیرد

چه خوب است که از کریمان بگیرد

بنا شد اگر شاه نوکر بگیرد

چه بهتر که از نسل سلمان بگیرد

علی خواست تا که برای حسینش

زنی در بلندای ایمان بگیرد

تمام زمین و زمان را که می گشت

بنا شد عروسی از ایران بگیرد

 اسیری شهبانوی ما می ارزد

که این خاک بوی «حسین جان» بگیرد

تو آقا ترینی و سجاد مایی

تو شاهی و فرزند داماد مایی

خدا باز تصویر مولا کشیده

برای حسینش, علی آفریده

تو از بس که غرق حضور خدایی

برای عبادت تو را برگزیده

هر آن کس که دیده تو را صبح یا شب

سر سفره های مناجات دیده

ترحم کن ای آسمان محبت!

به این قطره های چکیده چکیده

چه می خواهم از تو که داده نباشی

به اندازه کافی از تو رسیده

همین که گدای تو هستیم کافی ست

ابو حمزه های تو هستیم کافی ست

بخوان تا ابوحمزه ایمان بگیرد

بخوان آدمی بوی انسان بگیرد

بخوان: «ابکی – ابکی – لنفسی – لقبری…

دل مرده ی ما کمی جان بگیرد

…و یا غافر الذنبُ یا قابل التوب

الهی تصدق عَلَیَّ بعفوک

انا لا انسی ایادیک عندی

الهی تصدق علیّ بعفوک

الهی و ربی علیک رجائی

الهی تصدق علیّ بعفوک…)

لباس مناجت را هر که باید

شب پنجم ماه شعبان بگیرد

تو هستی دلیل مسلمانی ما

نجات پر و بال زندانی ما

به جز عالم سائلی عالمی نیست

به غیر از کریمی تو حاتمی نیست

بر این خشک ها تا که باران ببارد

بهغیر از غلام تو صاحب دمی نیست

خدا از سرم سایه ات را نگیرد

جز این هر چه را هم بگیرد غمی نیست

چهل سال بر سر در خانه ی تو

به جز پرچم کربلا پرچمی نیست

تو یعقوبی و پلک مجروح داری

چهل سال گریه, زمان کمی نیست

چهل سال گریه, چهل سال ناله

چهل سال گریه برای سه ساله

 علی اکبر لطیفیان

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

روزمیلادتان چه روزی بود

در مدینه هوا بهاری بود

برق می زد نگاهتان ازعشق

وقت یک عکس یادگاری بود

روزمیلادتان چه روزی بود

چشم عالمبه دست ِ آقا بود

سر تبریک گفتن ِ به حسین

بین خورشید و ماه عوا بود

روزمیلادتان خدا خندید

 فتبارک دوباره نازل شد

حضرت حق برای شیعه ی تو

امتیازات ویژه قائل شد

 روزمیلادتان زحل پا شد

غسل در آبحوض ِکوثر کرد

شادباش شبه آسمانی ها

گوش آل امیه را کر کرد

 روزمیلادتان نسیم آمد

غنچه هارا یکی یکی وا کرد

خنده هایت و بسکه شیرین بود

هوس شیرو شهد ِخرما کرد

ای کلیم مدینه ی نبوی

مرد شبزنده دار سجاده

همه ی عرش تحت سلطه ی توست

حضرت شهریار سجاده

آسمان هابه پات افتادند

هر زمانی به سجده افتادی

با زبورصحیفه ات آقا

درس دلداده گی به ما دادی

آمد ابلیس شکل یک افعی

نقشه ای شوم را رقم بزند

عددی نیستاین فرومایه

که نمازت و را به هم بزند

پوزه اشرا به خاک مالیدی

مرحبا,آفرین,چه پیکاری!

تا سلاح البکاء به دستت هست

چه نیازی که تیغ برداری

 خاک نعلین هایتان آقا

سرمه ی چشم حوریان بهشت

اشکهای زلال نافله ات

عسل ِچشمه ی روان بهشت

 بنده گیرا به من بیاموزید

نروم سمت لااُبالی ها

کاش می شد بخواهی و بشوم

ازابوحمزه ی ثمالی ها

سیدالساجدین دعایی کن

گره ی کورخورده در کارم

غیرازاینجا بگو کجا بروم!؟

با امید آمدم, گرفتارم

سیدالعابدین نگاهی کن

بی پناهم مرا تو یاری کن

نوکرتکربلا نرفته هنوز!

تا نمُردم زغصه کاری کن

کربلا گفتم و…دلت خون شد

یاد گودال و دشنه افتادی

جگرت سوخ تاز عطش آقا

یاد اطفال تشنه افتادی

خنده ی نحس حرمله؛ آقا

شده کابوس هر شبت ای وای

پیش چشم ترت به یغما رفت

چادر عمه زینبت ای وای

وحید قاسمی

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

ما را نوشته اند خمار نگارها

سوزانده اند بین شرار نگارها

عشاق یار میثم تمّار میشوند

خود را کشانده اند به دار نگارها

((آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند))

ماندند در شگفت عیار نگارها

جبریل نیز بال صعودش شکسته است

وقتی که تا خداست گذار نگارها

رو دست خاک کرب و بلای حسین نیست

اصلا مقدس است دیار نگارها

این هست تا قیام قیامت بدون شک

:این هست تا همیشه شعار نگارها

فأکثروا الدعا لظهور امام عشق

تا جلوه گر شود به قیامش تمام عشق

سجاده باز کردی و نوری بلند شد

زلفی تکان تو دادی و دل در کمند شد

این چه کرشمه ای است که میبارد از رخت

لبخندتان ملیح و چه بابا پسند شد

دیدیم وقت جود تو حاتم رسیده بود

او هم فقیر لطف تو و مستمند شد

نوکر شدن به کوی تو ارباب زادگی است

سر هر که ریخت پای شما سربلند شد

دیدیم در تلاوت آیات چشمتان

با غمزه ی تو یوسف مصری به بند شد

یک “یاحسین” هست و سپس هق هق و سرشک

اصلا حیات آینه بر این روند شد

از بر نموده ایم الفبای عشق را

با جان خریده ایم بلایای عشق را

ای پیر سالکان حقیقیّ تا خدا

بالم بده برای پریدن به نا کجا

لقمان که خویش مسأله آموز بوده,شد

پا منبریّ مکتب بوحمزه ی شما

باران نیامده تو بگو تا غلامتان

بهر دعا بلند کند دست خویش را

تا بیست و پنج مرتبه نایل شدی به حج

با زخمهای سلسله افتاده روی پا

گویا رگ بریده ز تو بوسه میگرفت

وقتی نشست روی لبت خاک کربلا

این چشمهاست منتظر روضه خوانی ات

ما را ببر به روز دهم بین خیمه ها

از هر طرف بلند شده آه و ناله ای

آتش گرفته دامن طفل سه ساله ای

توحید شالچیان ناظر

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

امشب قشنگترین شب لیلایی خداست

جشن تولد گل زهرایی خداست

باشدسرشت او ز تجلای نور حق

زیباترین تجسم زیبایی خداست

تقوا و زهد و معرفت او زبان زد است

او بهترین نمونه ی شیدایی خداست

وقتی تمام هستی سالار زینب است

معلوم میشود همه دارایی خداست

آئینه ی تمام نمای خدا شده

روح دعای ما سر سجاده ها شده

ای منتهای غایت ما بی کران تویی

محبوب قلب فاطمه ی مهربان تویی

روزی ما ز دست کریمانه ی شماست

روزی ده تمام زمین وزمان تویی

ای نور چشم حضرت آقای کربلا

بعد از حسین دلبر دیوانگان تویی

این افتخار ماست که فامیل تان شدیم

پس شاهزاده ی همه ایرانیان تویی

دلداه ایم و منتظر دلبری تان

یک روز هم بیا وطن مادری تان

رزق تمام عالمیان در دعای تو

ما زنده ایم به برکت یا ربنای تو

روح الامین گدای در خانه ی شماست

از آن زمان که گشته دلش آشنای تو

بر روی گونه ی تو ملک بوسه میزند

دل میبرد تبسمت از عمه های تو

آقا چقدر شبیه عموجان تان شدی

جان جهان فدای تو و بچه های تو

بعد از علی اکبر آقا تو ارشدی

ای دومین علی حسینی خوش آمدی

ای روضه خوان اول کرببلا بخوان

ای غصه دار حضرت خون خدا بخوان

از تشنگی و قحطی آب و عطش بگو

از شدت گرسنگی بچه ها بخوان

از آن غروب روز ده سال شصت و یک

اتش کشیدن حرم و خیمه ها بخوان

از داغ های داغ دل عمه جان مان

هجده سر سوارشده بر نیزه ها بخوان

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

ازپاره پاره پیکر و چند بوریا بخوان

ازهرکجابخوان ولی آقای روضه خوان

از کوچه ی یهودی شام بلا نخوان

 علیرضا خاکساری

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

اهـلزهـدی و  اهـل عرفانی

سیـد السـاجدیـن  سبحانی

توامـامـی ز  بعد بـابـایـت

روح کـل  نمـاز و  قـرآنی

مـادرت  را  تـوآبـرو  دادی

پسـر دخـت  شـاه ایـرانی

تو  عـزیـز حسیـنِ زهرایـی

بیـن گهـواره مـاه  تابـانی

مادرتگونه هات و می بوسـد

مثـلبابا تـو نیـز خنـدانی

غنچه اتتـا به روی من وا شد

مهر  تو  دردلـم شکوفـا شد

دلبه  لطف تو با  صفـا باشـد

بی ولای تـو بی بهـا باشـد

بَه که همنـام مرتضـی هستی

یا علی جـان من  فدا باشـد

گر شـدیجز  اهل بکایـیـن

سببـش  یـاد کربـلا باشـد

کاش امشببقیـع  گنبد داشت

کفتـران تـو را هـوا باشـد

قلب زوارتـو شده خون ,کاش

زائرت را حـرم سـرا باشـد

یک بقیع و  چهـار قبـر غریب

یک امام زمان و صبـر عجیب

سید محسن حبیب اله پور

متن مولودی ولادت امام سجاد علیه السلام

سلام عطر خوش دلپذیر سجاده

سلام دلبر سجده , امیر سجاده

سلام سفره پر نعمت دعا خوانی

سلام سفره مهمان پذیر سجاده

سلام تازه شعر و شعور و احساسم

سلام تازه مریدی به پیر سجاده

چقدر دست مرام من از تو خالی شد

شبی که دور شدم از مسیر سجاده

پیاده می شوم اینجا کنار اشکم تا

بیفتم از سر خجلت به زیر سجاده

و یطعمون علی حبه شما هستید

منم یتیم و فقیر و اسیر سجاده

منیم فقیر شما یک عطا به من بدهید

مرااسیر کنید و خدا به من بدهید

شبی که مثل همیشه خدا تو را میدید

و داشت عرش نمازت ستاره میبارید –

جقدر حجم حضورت وسیع و ناپیدا

که لحظه لحظه در آن جز خدا نمیگنجید

همان شب از نفس سجده های پرنورت

که داشت قامت ابلیس روح می لرزید

به شکل افعی خشمی در آمد و آمد

به گرد پای حضور تو داشت می چرخید

و نیش هم زد و تا از حضور درآیی

ولی چگونه شود نور منفک از خورشید

تو هم علی خدایی و محو محو خدا

که تیر و نیش ندارد به عشق توتردید

و ناگهان پس از آن اتفاق رویایی

عبای سبز خودش را خدا به توبخشید

چنان به رحمت خود موج زد به خاطرتو

که بر سواحل پیشانیت صدف پاشید

 و بعد روی صدفها به رنگ آبنوشت

از این به بعد شما زین العابدینهستید

از این به بعد نه , از قبل عالمذر بود

که سجده های تو در ساق عرش محشربود

بهشت قطعه ای از تربت زمینت بود

و عرش آینه ای از دل یقینت بود

فرات کوفی , ابوحمزه ثمالی ها

زیاد از این صلحا تویآستینت بود

صدای آیه ترتیل تو که می آمد

خدا هم عاشق اصوات دلنشینت بود

هزار رکعت هر شب نماز می خواندی

نماز یکسره مهمان شب نشینت بود

  انبیاء به پیشانی توبوسه زدند

چرا که نقش علی نقش بر جبینت بود

هزار دسته ملک در صف عبادت تو

گدای روز و شب زین العابدینت بود

همیشه خاطره عمه در دلت می سوخت

و عکس قافله در چشم نازنینت بود

در آن غروب که عمه اسیر اعدا شد

دل تو خون و شد و سجاده تو دریا شد

چقدر آیه بریزد خدا به نام شما

چقدر معرفت آرد همین سلام شما

مرورتان بخدا از همیشه تازه تراست

برای هر که بخواند به احترام شما

کنار جاده دنیا پیاده گردیدم

فقط برای عبودیت مقام شما

به احترام شما از خدا طلب کردم

مرا برد به بهشت پر از کلامشما  

کنار مادرتان هم غذا نمی خوردید

چقدر درس ادب دارد این مرام شما

اگر کرامت عالم به دستهای شماست

منم گدای شما و منم گدای شما

منم گدای شما و گدای مادرتان

منم شوم فدای شما و فدای مادرتان

رسیده اید از آن سوی باور ایمان

به روی دوش گرفتید سوره انسان

منم که سوره افتاده از نگاه توام

منم که دور شدم از نگاه الرحمان

چه می شود که نگاهی به ما کنیدآقا

که اسم ما بخورد بر کتیبه باران

که یک نفس بزنی تا دلم بهشت شود

که یک نفس بزنی تا دلم بگیرد جان

 صحیفه های دعا را به منبیاموزان

که از دل کلماتت در آورم قرآن

خداکه اسم تو را یاد دادبر آدم

منم صدات زدم , صدا زدم با آن –

دو اسم ناز و قشنگت یکی به نامعلی

یکی به نام حسین , یا بن سیدالعطشان

علی ترین پسر کربلا نگاهم کن

مرا ستاره ستاره اسیر ماهم کن

در آن غروب که مقتل پر از کبوتربود

پر از تهاجم تیر و سنان و خنجربود

در آن غروب که چادر زخیمه هاافتاد

و دشت پر شده از ناله های معجربود

در آن غروب که عمه کبود و نیلی شد

و دست و بازویش از تازیانه پرپرشد  

در آن غروب که مشکی به آسمان میرفت

و روی نیزه در آن سو نگاه اصغربود

در آن غروب که عمه تو را تسلی داد

و آتش دل او از تو نیز بدتر بود

در آن غروب که هر نیزه ای به سوییرفت

و روی نیزه که دعوا برای یک سربود

در آن غروب تو در کربلا شهید شدی

کنار عمه به شام بلا شهید شدی

 رحمان نوازنی

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا