رفتن به محتوای اصلی

زنانی که تا ابد مَرد ماندند +عکس

تاریخ انتشار:
یک نت ـ زنانی که تا ابد مَرد ماندند +عکس
 زنانی که تا ابد مَرد ماندند +عکس

آنها طی سال های زندگی شان خود را به عنوان یک مرد به همه معرفی کردند و با همه دشواری هایش سعی کردند که مثل یک مرد رفتار کنند. برخی از آنها نتوانستند تا هنگام مرگ این راز را مخفی نگه دارند و سرانجام رازشان فاش شد. این زنان بعدها درباره انگیزه شان از این کار گفتهاند که مجبور بوده اند برای رسیدن به هدفشان در زندگی، هویت واقعی خود را پنهان کنند اما راز برخی از آنها تا هنگام مرگشان سر به مهر باقی ماند و تنها بعد از مرگ آنها بود که دیگران متوجه این حقیقت شدند.

Hana Esnel

زنی در نیروی دریایی انگلیس

«هانا اسنل» در سال 1723 در انگلیس متولد شد. او با وجود اینکه دختر بود در کودکی به جای بازی با عروسک ها، همیشه نقش یک سرباز را با دوستانش بازی می کرد. سال 1744 اسنل با مردی به نام «جیمز سامز» ازدواج کرد و دو سال بعد صاحب فرزند دختری شد اما زمان زیادی نگذشت که او دخترش را از دست داد و شوهرش نیز ناگهان وی را ترک کرد. اسنل که هیچ خبری از همسرش نداشت، تصمیم گرفت به دنبال او برود، به همین دلیل لباس مردانه ای تهیه کرد و با نام مستعار «جیمز گری» سفر خود را برای یافتن همسرش آغاز کرد. او در این سفر متوجه شد که همسرش را به جرم ارتکاب قتل، اعدام کرده اند.

وی پس از آگاهی از سرنوشت شوهرش، به نیروی دریایی سلطنتی انگلیس ملحق شد و این در حالی بود که همه تصور می کردند اسنل یک مرد است. وی پس از پیوستن به نیروی دریایی، دو بار به خط مقدم جنگ فرستاده شد که در طول این نبردها یازده بار زخمی شد.

سال 1750، گردانی که اسنل درآن خدمت می کرد به انگلیس برگشت و در آنجا بود که او هویت اصلی خود را فاش کرد. او ماجرای خود را برای روزنامه ها تعریف کرد و مورد توجه عموم قرار گرفت. وی با مقرری که از ارتش می گرفت رستوران کوچکی به نام «زنان جنگجو» باز کرد. اسنل پس از بازگشت به خانه، ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. او سال  1792 از دنیا رفت.

Billy Typtvn

بیلی پیانیست

«بیلی تیپتون» با نام «دوروتی لوئیس تیپتون» در سال 1914 متولد شد. این هنرمند آمریکایی در نواختن جاز، ساکسیفون و پیانو مهارت داشت. سال 1933 وی کار خود را در رستوران های محلی آغاز کرد و با گذشت زمان همه تیپتون را با نام پدرش بیلی شناختند و او نیز به فکر افتاد تا خود را به عنوان یک مرد معرفی کند.

 

در ابتدا او فقط در اجراهایش به شکل یک مرد ظاهر می شد اما در سال 1940 او به طور کامل زندگی به سبک مردانه را در پیش گرفت. او به عنوان یک موسیقیدان به موفقیت بالایی دست یافت و آلبوم های مشهور زیادی را ضبط کرد. او سال 1989 در سن 74 سالگی از دنیا رفت و در آن زمان بود که راز وی فاش شد.

Dorothy Lawrence

خبرنگاری در میدان جنگ

«دوروتی لاورنس» یک خبرنگار انگلیسی بود که برای حضور در میدان جنگ جهانی اول، خود را به عنوان یک مرد به نام «دنیس اسمیت» معرفی کرد. دوروتی 19 ساله در پاریس زندگی می کرد و دوست داشت خبرنگار جنگ شود اما در آن زمان، زن ها نمی توانستند چنین شغلی داشته باشند و حتی این شغل در خط مقدم برای مردان نیز بسیار سخت بود.

اما سرانجام او با زحمت فراوان با کمک دو نفر از دوستانش توانست اونیفورم نظامی تهیه کند. بعد از آن موهایش را کوتاه کردو با واکس مبلمان، رنگ پوست صورتش را به رنگ برنزه درآورد تا کمتر جلب توجه کند. او با کارت شناسایی جعلی و با نام «دنیس اسمیت» به خطوط مقدم رفت.

پس از 10 روز، دوروتی نگران شد که اگر هویتش فاش شود همه افرادی که به او کمک کرده اند گرفتار شوند، بنابراین از این رو خود را معرفی کرد و دستگیر شد. در ابتدا مسئولان نظامی با او مانند یک جاسوس رفتار کردند، او را مورد بازجویی قرار داده و زندانی اش کردند اما وقتی مشخص شد که او جاسوس نیست، موضوع دیگری مسئولان نظامی را به وحشت انداخت. آنها نگران بودند که اگر داستان این زن به رسانه ها راه پیدا کند، زنان دیگر نیز سعی خواهند کرد وارد ارتش شوند، بنابراین از دوروتی تعهدنامه ای گرفته شد که براساس آن او نباید به هیچ عنوان درباره کاری که انجام داده بود با کسی صحبت کند. پس از پایان جنگ، او ماجرای خود را نوشت اما تا سال ها بعد، نوشته های دوروتی چاپ نشد.

James Barry

پزشک میدان نبرد

«جیمز باری» در سال 1792 متولد شد. او به عنوان یک جراح در ارتش انگلیس خدمت می کرد و در پایان دوره خدمتش به مقام ژنرال ناظر در بیمارستان های نظامی رسیده بود. او در آفریقای جنوبی و هندوستان نیز خدمت کرد. 

یکی از موفقیت هایی که باری در طول فعالیتش به عنوان پزشک به دست آورد سزارین کردن یک زن باردار اهل آفریقا بود که در این جراحی، مادر و فرزند هر دو زنده ماندند. نام «جیمز باری» در حقیقت «مارگارت آن بالکی» بود و گفته می شود اولین زن انگلیسی است که صلاحیت او به عنوان پزشک تایید شد.

بسیاری معتقدند که مارگارت برای اینکه به آرزوی پزشک شدن خود برسد هویت خود را تغییر داد و به عنوان یک مرد همه جا خود را معرفی می کرد. مارگارت تمام عمر خود را با هویت جعلی زندگی کرد تا اینکه در اواخر عمر بیمار شد. زنی که از او پرستاری می کرد متوجه شد که او مرد نیست و پس از مراسم خاکسپاری، این حقیقت را فاش کرد.

Marinos

مارینوس وفادار

«مارینوس» با نام واقعی مارینا در قرن ششم متولد شد. پدر او دوست داشت که فرزندش به صومعه بپیوندد و از این رو به دخترش، لباس پسرانه پوشاند و او را به عنوان یک پسر با خود به صومعه برد. هر دوی آنها به عنوان راهب در صومعه پذیرفته شدند و تا سال ها در آنجا زندگی کردند تا اینکه سرانجام زمان آن رسید که پدر و دخترش سفری را آغاز کنند.

آنها در مسیر سفر به کلبه ای رسیدند و از صاحب آن خواستند تا مدتی را در آنجا سپری کنند. مدت زیادی نگذشته بود که دختر صاحبخانه ادعا کرد که مارینوس به او نظر بدی دارد؛ مارینوس به این اتهام محاکمه شد اما به اصرار پدرش هویت واقعی اش را فاش نکرد و به همین دلیل او را از صومعه بیرون انداختند اما هیچ کس تا زمان مرگش متوجه نشد که وی یک زن بوده است.

Jennie Hodgers

راز یک فراموشکار

«جنی ایرین هاگرز» سال 1843 در آمریکا متولد شد. هاگرز با نام مستعار «آلبرت کشیر» داوطلبانه در پیاده نظام ارتش ثبت نام کرد و در 40 نبرد نیز شرکت داشت. هاگرز برای افشا نشدن رازش از همه فاصله می گرفت و سربازهای هم دسته او نیز تصور می کردند که وی ترجیح می دهد تنها باشد و برای همین مزاحم او نمی شدند. هاگرز یک بار اسیر شد اما توانست خود را نجات دهد و تا سال 1865 در دسته پیاده نظام  خدمت کرد. 

پس از پایان جنگ، او همچنان به عنوان یک مرد به زندگی اش ادامه داد. هاگرز به مدت 40 سال شغل های مردانه مختلفی از جمله سرایداری کلیسا، گورکنی ومسئولیت روشن کردن لام های خیابان را برعهده داشت. او که خود را به عنوان یک مرد جا زده بود از ارتش درخواست مقرری کرد و حقوق می گرفت تا اینکه در سال 1910 وقتی او تصادف کرد و به بیمارستان منتقل شد، پزشک معالجش به راز هاگرز پی برد اما به او قول داد که با هیچ کس در این باره حرفی نزند. یک سال بعد هاگرز به خانه سربازان بازنشسته نقل مکان کرد. او رفته رفته دچار فراموشی شد و در همین زمان بود که هویت اصلی او فاش شد. هاگرز در سال 1915 از دنیا رفت و در گورستان نظامی ها به خاک سپرده شد.

Charles Dtvn

شوالیه فرانسوی

«چارلز دتون» در سال 1728 در فرانسه متولد شد. در حقیقت او یک زن بود اما نیمی از عمر خود را به عنوان یک مرد زندگی کرد. دتون در زندگینامه خود نوشته است که از کودکی با او مثل پسرها رفتار می شد زیرا خانواده اش از شوالیه های بالارتبه بودند و پدرش در صورتی که یک پسر داشت می توانست از ارثیه خانوادگی بهره مند شود. سال 1756، دتون به گروه جاسوس های شاه لوئیس پانزدهم پیوست و در یک ماموریت مخفی به روسیه سفر کرد.

سال 1761 دتون به فرانسه بازگشت اما او یک سال بعد، به نبردی فرستاده شد که در آن زخمی شد و در این زمان بود که به او دستور داده شد تا در لندن بماند. دتون قصد بازگشت به فرانسه را داشت و از شاه لوییس خواست تا به او اجازه بازگشت دهد اما شاه لوییس که در این زمان از راز او مطلع شده بود به او گفت که اگر قصد بازگشت دارد، می بایست بقیه عمر خود را به عنوان یک زن زندگی کند و دتون نیز با کمال میل این پیشنهاد را پذیرفت.

Malinda Blalvk

سرباز جنگ داخلی آمریکا 

«مالیندا بلالوک» یک سرباز زن بود که در طول جنگ داخلی آمریکا به شهرت رسید. وقتی جنگ آغاز شد او که به تازگی از همسرش کیت جدا شده بود، تصمیم گرفت خود را به شکل یک مرد دربیاورد و به ارتش بپیوندد. نام او در ماه مارس 1862 به عنوان «ساموئل بلالوک» به طور رسمی در ارتش آمریا به ثبت رسید. این نام، نام برادر بزرگتر همسر سابقش بود. مالیندا سرباز بسیار خوبی بود و هویت او تا زمان مرگش فاش نشد.

Peter Hagbrg

سربازی در میدان جنگ

«پیتر هاگبرگ» با نام واقعی «بریتا نیلز داتر» در سال 1756 در سوئد متولد شد. او در سال 1785با مردی به نام «آندرس پیتر هاگبرگ» که یک نیروی امنیتی بود ازدواج کرد. مدت کوتاهی پس از این ازدواج، شوهر بریتا برای شرکت در نبرد سوئد – روسیه که از سال 1788 تا 1790 طول کشید فرا خوانده شد. بریتا که نمی توانست دوری همسرش را تحمل کند، لباس مردانه ای پوشید و داوطلبانه با نام «پیتر هاگبرک» به عنوان یک مرد به میدان جنگ رفت تا شوهرش را پیدا کند.

بریتا حتی به عنوان یکی از سربازان نیروی دریایی در چندین نبرد شرکت کرد. در یکی از نبردها، فرمانده گردان، نام هاگبرگ را صدا زد و همزمان بریتا و شوهرش یک قدم جلوتر آمدند و در آنجا بود که وی توانست همسرش را پیدا کند.

شوهر بریتا وقتی متوجه حضور همسرش در میدان نبرد شد به هیچ عنوان در مورد این راز بزرگ با کسی صحبت نکرد تا اینکه در یکی از نبردها، بریتا به شدت زخمی شد و او را به بیمارستان صحرایی منتقل کردند و در آنجا بود که راز بریتا فاش شد اما با این وجود، وی همچنان به عنوان یک سرباز باقی ماند. مدتی بعد به خاطر رشادت هایش به او مدال افتخار داده شدو پس از مرگش مراسم خاکسپاری اش را به صورت نظامی برگزار کردند.

منبع:همشهری سرنخ/برترینها

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا