شب و کابوس از چشم من کم سو نمی افتد محمود کریمی
مداحی جدید حاج محمود کریمی هیات رایة العباس(ع) فاطمیه اول 24 آذر 1400
متن مداحی شب و كابوس، از چَشمِ منِ كم سو نمی افتد محمود کریمی
شب و كابوس، از چَشمِ منِ كم سو نمی افتد تـبِ من كم شده، امّـا تبِ بانـو نمی افتد غرورم را شكسته خنده ی نا مَحرمی یا ربّ چه دردی دارد آن كوچه، كه با دارو نمی افتد جماعت داشت می آمد، دلم لرزید می گفتم كه بیخود راهِ نامردی به ما اینسو نمی افتدكشیدم قَدّ به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدمكه حتی ردِّ بادِ سیلی اش، بر گونه می افتدنشد حائل كند دستش، گرفته بود چادر راكه وقتی دست حائل شد، كسی با رو نمی افتدبه رویِ شانه ام دستی و دستی داشت بر دیواربه خود گفتم خیالت تخت باشد، او نمی افتدسیاهی رفت چشمانش، سیاهی رفت چشمانمو گر نه اینقدر در كوچه، با زانو نمی افتدمیانِ خاك می گردیم و می گویم چه ضربی داشت!خدایا گوشواره اینقدر آنسو نمی افتد!دو ماهی هست كابوس است خوابِ هر شبم، گیرمتبِ من خوب شد، امّا تبِ بانو نمی افتد
شاعر : حسن لطفی
بیشتر بشنوید:
افزودن دیدگاه جدید