رفتن به محتوای اصلی

اين گروه در آذربايجان به امام زمان عج مي پيوندند

تاریخ انتشار:
یک نت ـ آیا نام و منطقه آذربایجان در زمان پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) بوده که در روایات مربوط به اتفاقات آذربایجان هنگام ظهور امام مهدی(عج) از آن نام برده شده است؟
اين گروه در آذربايجان به امام زمان عج مي پيوندند

آیا نام و منطقه آذربایجان در زمان پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) بوده که در روایات مربوط به اتفاقات آذربایجان هنگام ظهور امام مهدی(عج) از آن نام برده شده است؟

امام جعفر صادق(ع) فرموده است: در زمان ظهور امام مهدی(عج)، یک گروهی در آذربایجان خواهند بود که به آنها لباس سیاه‌ها و پرچم ‌سیاه‌ها گویند. آنها بعد از این‌که امام رضا(ع) را زیارت می‌کنند، در مکه به گروه امام مهدی(عج) می‌پیوندند. همچنین از آن‌حضرت این‌گونه نقل شده است که؛ آذربایجان برایمان ضروری است؛ چون که هیچ چیز در مقابلش نمی‌تواند مقاومت نماید. وقتی انقلابچی ما قیام می‌کند، حتی اگر در روی برف با شکم هم لیز ‌خورده باشید، به طرفش عجله کنید. حضرت محمد(ص) فرموده است: آذربایجان جنت کره زمین است. آیا احادیثی مثل این، منابعشان، راویانشان و متن‌هایشان می‌تواند صحیح باشد، در حالی‌که آن وقت نام آذربایجان نبود؟

نام و منطقه آذربایجان در آن موقع بوده؛ و این‌گونه نیست که تنها در این دسته از روایات آمده باشد، بلکه در روایات دیگر در موضوعات مختلف به تناسب نام «آذربیجان» آمده است. اگر به منابع تاریخی و جغرافیای جهان مراجعه شود، دانسته می‌شود که این نام، نامی تاریخی است که بر منطقه آذربایجان ایران اطلاق می‌شده است. و حتی درباره اردبیل که یکی از مناطق آذربایجان است، گفته‌اند اردبیل مشهورترین شهر آذربايجان و پيش از اسلام مركز آن بود.

 با تحقيق و جست‌وجويی كه در کتاب «الغیبة» ابن أبی زينب محمد بن ابراهيم ‏نعمانی(متوفّی 360ق) و ديگر منابع حدیثی صورت گرفت روایت اول و دوم آن‌گونه نیست که در پرسش آمده است، بلکه روایاتی كه درباره اتفاقات آذربایجان هنگام ظهور امام مهدی(عج) نقل شده، از این قراراند:

1. امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارش می‌فرماید: «به ناچار در آذربايجان آتشى روشن شود كه هيچ چيز در مقابلش توان مقاومت ندارد، وقتی چنين شود، خانه‌نشين باشيد و تا ما در خانه نشسته‌ايم شما نيز بنشينيد (یعنی آرام باشید و اظهار مخالفت یا موافقت نکنید) و وقتی كسى از طرف ما حركت ‌كرد و فعّاليت خود را آغاز نمود به سوى او بشتابيد (به هر نحو ممكن) اگر چه بر دست و زانو. به خدا سوگند! گویى هم‌اكنون به او می‌نگرم كه ميان ركن و مقام به فرمانى جديد از مردم بيعت می‌گيرد، فرمانى كه بر عرب سخت گران است‏. واى بر حال ستمگران عرب از شرّى كه نزديک شده است».[1]

2. همچنین عبد اللَّه بن ضمرة از كعب الأحبار نقل كرده كه او گفت‏: «... جنگی میان فرزندان عبّاس با جوانان ارمنستان و آذربايجان رخ خواهد داد چنان جنگى كه هزاران و هزاران نفر در آن كشته می‌شوند، هر جنگجو شمشيرى زيور يافته به دست می‌گيرد، پرچم‌هاى سياه بر آن به اهتزاز در می‌آيد، آن جنگى است كه به مرگ سرخ و طاعون بسيار خطرناک آميخته است».[2]‏

صرف نظر از صحت اسناد این احادیث،[3] درباره متن آنها باید به چند نکته توجه داشت:

یک. نام و منطقه آذربایجان در آن موقع بوده؛ و این‌گونه نیست که تنها در این دسته از روایات آمده باشد، بلکه در روایات دیگر در موضوعات مختلف به تناسب نام «آذربیجان» آمده است. همچنین اگر به منابع تاریخی و جغرافیای جهان مراجعه شود، دانسته می‌شود که این نام، نامی تاریخی است که بر منطقه آذربایجان ایران اطلاق می‌شده است.[4] و حتی درباره اردبیل که یکی از مناطق آذربایجان است، گفته‌اند: «نام‌بردارترين شهر آذربايجان است. پيش از اسلام مركز آن بخش بود».[5]

ابن فقیه همدانی گوید: «آذربايجان [به نام] آذرباد بن ايران بن اسود بن سام بن نوح [ناميده شده] است و گويند: آذرباد بن بيوراسب. آنجا را مغيرة بن شعبه، در سال 22ق با كارزار گشود و بر آن خراج نهاد. واقد مرا خبر داد كه چون عرب به آذربايجان شدند، عشاير آنان نيز از مصر و شام به سوى ايشان آمدند. و هر قوم، بر هر چه توانستند دست يافتند بدين گونه مردم آذربايجان به مزارعه براى آنان به كار پرداختند ... حد آذربايجان از مرز برذعه (بردع) تا مرز زنجان است و از شهرهاى آن است: بر كرى، سلماس، موقان، خوى، ورثان، بيلقان، مراغه، نيريز، و تبريز».[6]  

اما منطقه‌ای که اکنون کشور جمهوری آذربایجان یا آذربایجان قفقاز نام دارد، در گذشته، أرّان[7] یا آران[8] نامیده می‌شد. حدود آران، در دوره‌های مختلف تا اندازه‌ای متغیر بوده است. درباره محدوده اران نظریه‌های متفاوتی وجود دارد. با این وصف، محدوده کنونی جمهوری آذربایجان را در بر می‌گرفته ‌است. البته منطقه آذربایجان قدیم که همه در کشور ایران بود، شامل برخی از مناطق جمهوری آذربایجان کنونی بوده است؛ و بعداً از ایران جدا شدند.

دو. در روایت اول؛ می‌توان از: «به ناچار در آذربايجان آتشى روشن شود كه هيچ چيز در مقابلش توان مقاومت ندارد»، چنين استفاده کرد که آن جنبشی است هدايت‌گر که در آذربايجان و يا از ناحيه اهالی آن سامان به وجود آمده که لازم است بعد از آن، انتظار و درنگ نموده، تا نشانه‌های نزديک آن آغاز گردد.

به دیگر سخن؛ اين روايت به طور کلی به شیعيان دستور می‌دهد که بردبار و خوددار باشند و در انتظار فرج باشند و نسبت به امر خداوند و تدبیر او شتابزدگى نکنند.[9]

سه. اصل روایت سوم این‌گونه است؛ رسول خدا(ص) فرمود: هر كس آيه «فَسُبْحانَ اللَّهِ‏ حِينَ تُمْسُونَ...»[10] را تا «...وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ»[11] بخواند، به شماره هر دانه برف كه بر كوه سبلان است حسنه برايش نوشته شود، گفته شد يا رسول اللَّه! سبلان چيست؟ فرمود: «زمينى در ارمنيه و آذربايجان كه يک چشمه از بهشت دارد و قبرى از پيغمبران».[12]

علامه مجلسی نقل می‌کند: «ابو حامد اندلسى گوید: بر سر اين كوه چشمه بزرگى است با اين‌كه بسيار بلند است و آبش از برف سردتر و چون عسل است در خوش‌گوارى، و از درون همين كوه آب گرمى در آيد كه تخم مرغ را بپزد و مردم براى مصالح خود بدان رو آورند و در ته اين كوه درخت و چراگاه بسيار است...».[13]

در حال حاضر، با توجه به منابع تاریخی و جغرافیا،[14] این کوه سبلان و چشمه(آب گرم سرعین) در اردبیل وجود دارد. [1]. «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ الْجُعْفِيُّ أَبُو الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّهُ قَالَ لِي أَبِي(ع) لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِيجَانَ لَا يَقُومُ لَهَا شَيْ‏ءٌ وَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَكُونُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا فَإِذَا تَحَرَّكَ مُتَحَرِّكُنَا فَاسْعَوْا إِلَيْهِ وَ لَوْ حَبْواً وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يُبَايِعُ النَّاسَ عَلَى كِتَابٍ جَدِيدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِيدٌ وَ قَالَ وَيْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ»؛ ابن أبی زینب (نعمانی)، محمد بن ابراهیم، الغیبة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 194، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، 1397ق.

[2]. «أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدِّينَوَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثْتَنَا عَمِيرَةُ بِنْتُ أَوْسٍ قَالَتْ حَدَّثَنِي ‏ جَدِّي الْحُصَيْنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ ضَمْرَةَ عَنْ كَعْبِ الْأَحْبَارِ أَنَّهُ قَال‏... وَ حَرْبِ وُلْدِ الْعَبَّاسِ مَعَ فِتْيَانٍ أَرْمِينِيَّةٍ وَ آذَرْبِيجَانَ تِلْكَ حَرْبٌ يُقْتَلُ فِيهَا أُلُوفٌ وَ أُلُوفٌ كُلٌّ يَقْبِضُ عَلَى سَيْفٍ مُحَلَّى تَخْفِقُ عَلَيْهِ رَايَاتٌ سُودٌ تِلْكَ حَرْبٌ يَشُوبُهَا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ وَ الطَّاعُونُ الْأَغْبَرُ»؛ الغیبة، ص 145 - 147.   

[3]. چون برخی از راویان این احادیث یا ضعیف‌اند؛ مانند کعب الاحبار در روایت دوم، یا یا مجهول‌اند؛ مانند احمد بن يوسف بن يعقوب جُعفی در روایت اول.[4]. ر.ک: يعقوبى، احمد بن اسحاق، البلدان، محقق و مصحح: ضناوى، محمد امين‏، ص 78 – 81، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1422ق؛ ابن فقيه، اح

مد بن محمد، البلدان، محقق و مصحح: الهادى، يوسف‏، ص 581 – 582، عالم الكتب، بيروت، چاپ اول، 1416ق.[5]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج ‏1، ص 145، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، 1995م.[6]. ابن فقيه، احمد بن محمد، البلدان، ص 581 – 582؛ ترجمه مختصر البلدان، حکیمی، محمد رضا، ص 126 و 128، بنياد فرهنگ ايران‏، تهران، چاپ اول، 1379ش.[7]. معجم البلدان، ج ‏1، ص 136؛ قزوینى، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، ص 493، دار صادر، بیروت، چاپ اول، 1998م.[8]. كسروى، احمد، تاريخ هيجده ساله آذربايجان: بازمانده تاريخ مشروطه ايران، ص 873، انتشارات اميركبير، تهران، چاپ سيزدهم، 1384ش.[9]. نعمانی این روایت را در بابی با عنوان آورده است: «ما روي فيما أمر به الشيعة من الصبر و الكف و الانتظار للفرج و ترك الاستعجال بأمر الله و تدبيره‏»؛ الغیبة، ص 194.[10]. روم، 17.[11]. روم، 19.[12]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏57، ص 122، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. البته در نسخه بحار الأنوار بجای «سبلان»، «سیلان» نوشته شده است که ظاهراً اشتباه باشد؛ چون توضیح و شرح خود علامه مجلسی در ذیل این روایت، مطابقت با کوه سبلان دارد؛ به علاوه؛ در خود روایت نیز نام آذربایجان آمده است که کوه سبلان در آن قرار دارد.[13]. همان.[14]. يعقوبى، احمد بن اسحاق، البلدان، ص 78 – 79؛ ابن حوقل نصیبی، ابو القاسم محمد بن حوقل، صورة الارض، ج ‏2، ص 333، دار صادر، افست ليدن، بيروت، 1938م؛ بكرى اندلسی، عبد الله بن عبد العزيز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج ‏1، ص 137، عالم الكتب، بیروت، چاپ سوم، 1403ق؛ قباديانى مروزی، ناصر خسرو، سفر نامه ناصر خسرو، ص 193، انتشارات زوار، تهران، چاپ هفتم، 1381ش.

 

منبع :اسلام كوئيست

دیدگاه‌ها

Behnam 1392/09/17 - 10:45

یاشاسین
خیلی ممنون خیلی جالب بود واقعا
خسته نباشین

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا