رفتن به محتوای اصلی

عروس و دامادی که در ماه عسل یکدیگر را کشتند

تاریخ انتشار:
یک نت ـ در این گزارش ماجرای 7 عروس و دامادی را می‌خوانید که در ماه عسل یکدیگر را کشتند.
عروس و دامادی که در ماه عسل یکدیگر را کشتند

یک نت ـ به گزارش گروه باشگاه جوانی خبرگزاری برنا؛ انتظار می‌رود ماه عسل یکی از شادترین لحظاتی باشد که تازه عروس و داماد تجربه می‌کنند. متاسفانه در مورد زوج‌های زیر، ماه عسل پایان رابطه شان بوده است. در این ازدواج ها، یکی از عروس و داماد به این نتیجه می‌رسند که تنهایی شادتر خواهند بود. البته می‌توانستند طلاق هم بگیرند، اما ظاهرا هنوز سرشار از احساسات گرم و عاشقانه بودند و تصمیم گرفتند همسرشان را به جای طلاق بکشند.

ساچین میشرا

ساچین میشرا مجبور شده بود همسر اول خود را طلاق دهد. او یک سال بعد تصمیم به ازدواج مجدد گرفت. با این حال نتوانسته بود همسر اول خود را فراموش کند. ساچین اغلب با او صحبت می‌کرد و برایش هدیه می‌خرید. این رابطه ازدواج جدیدش را تحت تاثیر قرار داده و باعث می‌شد مدام با هم بحث کنند.

ساچین بعد از دو ماه تصمیم گرفت همسر جدیدش، کاناک را به ماه عسل ببرد. او و کاناک یک شب قبل از اینکه به کوه بروند، در هتل ماندند. آن‌ها شروع به بحث درباره همسر اول ساچین کردند که ساچین به کاناک حمله کرد. او با یک سنگ تیز به سرش ضربه زد، یک چنگال در بدنش فرو کرد و او را از صخره پرت کرد. سپس به ایستگاه پلیس رفت و به آن‌ها گفت: همسرش هنگام شنا در رودخانه غرق شده است. پلیس غواصان خود را به رودخانه فرستاد که بعد از دو ساعت دست خالی بازگشتند. افسران ویدئوی ضبط شده این منطقه را دیدند، اما هیچ ردی از کاناک نیافتند. آن‌ها تصمیم گرفتند دوباره ساچین را بازجویی کنند که این بار او به قتل اعتراف کرد.

آرور مارتین

آرور مارتین و پیتر اشمیت در سال ۱۹۹۱ در کوهنوری با هم آشنا شدند. این زوج به سرعت از هم خوششان آمد و با هم بیشتر دیدار کردند. اما سال بعد اشمیت با اورسولا دیشامپ ازدواج کرد. این ازدواج به سرعت تلخ شد و اورسولا قبول کرد با پلیس درباره بیمه ای که شامل اشمیت هم می شد صحبت کند.

اشمیت همسرش را راضی کرد با هم به رانندگی بروند و سپس ماشین را به سمت کانال راند، ولی قبل از اینکه خودرو در آب بیفتد از آن بیرون پرید. اورسولا سعی کرد از خودرو بیرون بیاید، اما اشمیت سرش را زیر آب نگه داشت تا غرق شود. مسئولین به این ماجرا مظنون شدند، اما نتوانستند شواهد کافی پیدا کند. اشمیت تنها به سه سال آزادی مشروط محکوم شد. بعد‌ها مشخص شد که او ۵۰۰ هزار دلار از بیمه عمر دریافت کرده است.

چند سال بعد نامزد قدیمی اشمیت، آرور مارتین با مارک ون بیرز آشنا شد. آن‌ها ازدواج کردند و به ماه عسل رفتند. ون بیرز در حال رانندگی متوجه فردی در کنار جاده شد و کنار کشید. اشمیت و سه تن از دوستانش ون بیرز را تا حد مرگ زدند. آخرین گفته بیرز این بود: «لطفا به همسرم صدمه نزنید.» آنها ون بیرز را داخل ماشین انداختند و آن را از صخره پایین انداختند. آن‌ها مارتین را کنار جاده پیاده کردند و او با پلیس تماس گرفت. او به پلیس گفت: چند ثانیه قبل از سقوط خودرو از ماشین بیرون پریده است. خانواده ون بیرز از این حرف بسیار ناراحت شدند و وقتی آرور اصرار کرد که ون بیرز سوخته به او مشکوک شدند.

مارتین ۸۰۰۰۰۰ دلار از بیمه دریافت کرد. سپس با اشمیت به فلوریدا رفتند و به خوشگذرانی پرداختند. مارتین به دوستشان لی ماربرگر گفت که او و اشمیت مرتکب قتل شده اند. اشمیت روز بعد با ماربرگر تماس گرفت و او را تهدید کرد که به کسی چیزی نگوید. اما ماربرگر با پلیس تماس گرفت. پلیس هر دوی آن‌ها را دستگیر کرد. مارتین به ۱۵ سال و اشمیت به ۲۰ سال حبس محکوم شدند. مارتین بعد از شش سال و اشمیت بعد از هفت سال آزاد شدند و رابطه خود را از سر گرفتند.

ویدیالاکشمی

خانواده ویدیالاکشمی مانع ازدواج او با دوست دوران کودکیش، آناند بودند. در عوض او را تشویق می‌کردند با آنانتارامان، یکی از بستگان قدیمیشان ازدواج کند که بسیار ثروتمند بود. او حس کرد نمی‌تواند این ازدواج را رد کند و پیشنهادشان را پذیرفت. آناند از او خواست با هم فرار کنند. اما ویدیالاکشمی نگران بود مادرش سکته کند. آن‌ها تصمیم گرفتند آنانتارامان را بکشند تا بتوانند با هم باشند.

ویدیالاکشمی برنامه ماه عسلشان را با همه جزئیات ریخت و آن را در اختیار آناند گذاشت. آناند و دوستش آن‌ها را در ماه عسل تعقیب کردند. ویدیالاکشمی هر لحظه به آناند پیام می‌داد. آنانتارامان همسرش را برای قایق سواری روی دریاچه برد و سپس روی زمین دراز کشیدند تا عکس بگیرند. آناند و دوستش از پشت به آن‌ها نزدیک شدند و آنانتارامان را با بند دوربینش خفه کردند. ویدیالاکشمی که شاهد بی جان شدن شوهرش بود گردنبند سنگینش را به یکی از قاتلان داد. او منتظر ماند آن‌ها دور شوند و سپس جیغ زنان به سمت دیگر رفت و به روستاییان گفت که کسی گردنبندش را دزدیده و شوهرش را کشته است.

آناند و دوستش به سمت یک خودرو رفتند و از راننده خواستند آن‌ها را به هتل برساند. آن‌ها به زبان خارجی درباره قتل حرف می‌زدند که راننده آن را فهمید. راننده آن‌ها را تا اتاقشان تعقیب کرد و در اتاق را از پشت قفل کرد و با پلیس تماس گرفت. افسران از آن‌ها بازجویی کرده و به قتل اعتراف کردند. هر سه آن‌ها محکوم به حبس ابد شدند.

ارنست دامولین

ارنست دامولین با هلگا کونارد در تبلیغات قلب‌های تنها آشنا شد. آن‌ها بعد از دو هفته به اسکاتلند سفر کردند و باهم فرار کردند. در شب ازدواجشان دامولین پیشنهاد کرد با هم پیاده روی کنند. او می‌خواست چراغ‌های شهر را ببینند، با هم گپ بزنند و از همراهی یکدیگر لذت ببرند. وقتی به بالای صخره رسیدند او را بغل کرد و به پایین هل داد.

یک ملوان جسد کونارد را کشف کرد و دو افسر پلیس را پیدا کرد. ان‌ها نزد دامولین رفتند که اصرار می‌کرد همسرش تعادل خود را از دست داده و پایین افتاده است. پلیس او را برای بازجویی برد و اتاق آن‌ها را بازرسی کرد. آن‌ها متوجه بیمه نامه عمر ۴۱۲۳۶۸ پوندی هلگا یک روز قبل از مرگش شدند. دامولین سعی کرده بود این پول را یک روز بعد از مرگ همسرش از بیمه بگیرد. اما شرکت بیمه با توجه به شرایط مرگ کونارد این مبلغ را به او پرداخت نکرد. دامولین به جرم قتل همسرش به حبس ابد محکوم شد ولی بعد از ۱۶ سال آزاد شد.

سیمران پال سینگ بولار

سیمران پال سینگ بولار و سیمانژیت کور، چند هفته بعد از ازدواجشان به ماه عسل رفتند. آن‌ها بعد از ورود به هتل به گردش رفتند، ولی دعوایشان شد. بولار معتقد بود همسرش با یکی از اعضای خانواده رابطه نامشروع دارد. به همین دلیل عصبانی شد و همسرش را مورد ضرب و شتم قرار داد. او سیمانژیت را از صخره پایین انداخت و ۳۰ دقیقه منتظر ماند تا مطمئن شود مرده ست. پس از قتل شروع به فرار کرد. چند روز بعد خانواده هایشان گم شدن آن‌ها را گزارش کردند. پلیس توانست رد بولار را در خانه دوستش پیدا کند. او بعد از بازجویی به قتل اعتراف کرد و جسد همسرش هم پیدا شد. بولار محکوم به حبس ابد شد.

میشل اسکوتو

میشل اسکوتو که از اینکه بتواند سریع و راحت پول به دست آورد ناامید شده بود، نامزدش، وندی تراپاگا را متقاعد کرد یک بیمه عمر یک میلیون دلاری امضا کند. سپس به او فشار آورد با هم ازدواج کنند و او را متقاعد کرد به خانواده اش به دروغ بگوید که باردار است. اسکوتو با نامزد قبلی خود، یولاندا کریلو ملاقات کرد و از نقشه خود برای کشتن وندی به او گفت. او تصمیم داشت به وندی دارو دهد و غرقش کند. طوری که به نظر برسد از اوردوز مرده است.

اسکوتو و تراپاگا ازدواج کردند و اتاقی در یک هتل محلی رزرو کردند. اسکوتو همسرش را مسموم کرد. او هوشیاری خود را از دست داد و وقتی بیدار شد که اسکوتو در حال تلاش برای غرق کردن او در جکوزی بود. اسکوتو بعد از گذاشتن تراپاگا در ماشینش، به سمت خانه کریلو رفت. سپس با هم به یک منطقه بیابانی رفتند و تراپاگا را از ماشین بیرون انداختند و آنقدر زدند تا بمیرد. سپس جسدش را روی زمین انداختند و دور شدند.

جسد او خیلی زود کشف شد. اسکوتو به پلیس گفته بود که تراپاگا بعد از بحثشان هتل را ترک کرده و از آن زمان او را ندیده است. پلیس مشکوک شد، اما شواهد کافی نداشت. دو ماه بعد اسکوتو به دنبال پول بیمه عمر رفت. او در یک محاکمه مدنی، نسخه‌های متضادی از آنچه شب مرگ همسرش اتفاق افتاده بود ارائه داد و دستگیر شد. کریلو هم در قبال مصونیت علیه او شهادت داد و اسکوتو محکوم به حبس ابد بدون امکان عفو شد.

برایان آمفری

برایان آمفری سابقه کیفری طولانی داشته است: او برای جعل، سرقت، مسائل مربوط به موادمخدر و ... دستگیر شده است. هم چنین او به حداقل ۹ مورد تجاوز مظنون است. با این حال، کاساندرا پتری تصمیم گرفت گذشته اش را نادیده بگیرد و با او ازدواج کند. رابطه آن‌ها پر از مشکل بود. آمفری یک مرد شرور بود که یک بار آن قدر او را زد که بستری شد. پتری از او شکایت کرد. آمفری به خانه اش رفت و تهدید کرد که خانه اش را می‌سوزاند. او ماشین پتری را دزدید و حساب بانکی اش را خالی کرد.

در حالی که در زندان بود پتری از او طلاق گرفت. اما گاهی به ملاقاتش در زندان می‌رفت. وقتی آمفری آزاد شد نزد پتری برگشت. آن‌ها تصمیم گرفتند دوباره با هم ازدواج کنند و چند هفته بعد به ماه عسل رفتند. آمفری با چاقو به او حمله کرد و جسدش را در حمام شست و او را با ملحفه پوشاند. خانواده پتری که نگران شده بودند با پلیس تماس گرفتند. پلیس جسد او را با چندین زخم پیدا کرد. آمفری دستگیر شد و محکوم به قتل درجه دو و ۳۵ سال زندان شد.

کلودیوس جیمز گیسیک

ساموئل کوری توانست دوستش، کلودیوس را متقاعد کند با یک دختر برای پول بیمه ازدواج کند. کلودیوس پاتریکیا آن آلبانوسکی را انتخاب کرد و به او پیشنهاد ازدواج داد. آلبانوسکی شک داشت و کلودیوس از ساموئل خواست او را متقاعد کند. او موفق شد و آلبانوسکی پیشنهاد ازدواجش را پذیرفت. آن‌ها به سرعت ازدواج کردند و دو روز بعد کلودیوس بیمه عمری به ارزش ۳۵۰۰۰۰ دلار برای او خرید.

آن‌ها برای ماه عسل به نیواورلئان رفتند. کلودیوس عروس خود را در بیشتر مدت سفر تنها گذاشت. او مشغول برنامه ریزی قتل با ساموئل بود و یک شب دیروقت به اتاقشان برگشت و به آلبانوسکی گفت: می‌خواهد اردک‌ها را به او نشان دهد. آن‌ها در تاریکی به رودخانه رفتند و چند دقیقه قبل از اینکه به هتل برگردند کنار رودخانه ماندند.

ساموئل ماشین خودرو را پارک کرد و با چراغ به کلودیوس علامت داد که آماده است. کلودیوس هم با چراغ قوه خود سه بار به او علامت داد. سپس همسرش را به خیابان پرت کرد و ساموئل با ماشین از روی او عبور و سپس فرار کرد. آلبانوسکی به بیمارستان برده شد و چند ساعت بعد مرد.

مادرش نامه‌ای به پلیس نوشت و اشاره کرد که دخترش چند ساعت قبل از مرگ با خانه تماس گرفته و در مورد مبلغ زیادی که بیمه شده نگران است. پلیس از کلودیوس بازجویی کرد و او را قانع کرد علیه ساموئل شهادت دهد تا محکومیتش کم شود. کلودیوس به ۲۱ سال زندان محکوم شد، اما پس از ۱۲ سال آزاد شد. ساموئل محکوم به مرگ شد که بعد به حبس ابد کاهش یافت.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا