زیرکی؛ استراتژی جنگی در خندق و صفین

برخی با استناد به جمله‌ای از کتاب تفسیر قمی، نبرد حضرت علی علیه‌السلام با عمرو بن عبدود را نابرابر و پیروزی امام بر عمرو را برخلاف قوانین جنگی، غیر اخلاقی و مبتنی بر " نیرنگ " شمرده‌اند.

آن‌چه از این شبهه به ذهن متبادر می‌شود این است که آیا استفاده از نیرنگ و فریب در جنگ جایز است چنان‌که حضرت علی علیه‌السلام از این پدافند غیرعامل استفاده نمود؟ آیا نیرنگ و فریب زدن به دشمن برخلاف مبانی اسلامی و ارزش های اخلاقی نیست؟

در پاسخ به این شبهه می‌گوییم:

1. نبرد بین امام علی علیه‌السلام با عمرو بن عبدود و کشته شدن وی توسط آن حضرت، با اندکی اختلاف محتوایی در گزارش‌های تاریخی و روایی زیادی آمده است.[1]

تنها در گزارش قمی جمله‌ای وجود دارد که در دیگر منابع تاریخی و روایی نیامده و نشان می‌دهد در این نبرد، امام برای زمین‌گیر نمودن دشمن از یک شیوه عملیاتی و پدافند غیرعامل به نام فریب استفاده نمود و همین عامل زمینه‌ای برای پیروزی سپاه اسلام شد.

هرچند استفاده امام از این عامل، در دیگر نقل‌های تاریخی نیامده اما به کارگیری این ترفند جنگی منافاتی با مبانی دینی و اسلامی ندارد و مؤیدات زیادی برای آن وجود دارد؛ چنان‌که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ماهیت جنگ را فریب شمرده و می‌فرمایند: «الْحَرْبُ خَدْعَةٌ؛[2]جنگ، یعنی فریب».

یا در روایتی دیگر از ابن عباس آمده که پیامبر به یکی از اصحاب خود مأموریت داد تا فردی یهودی را که موانع و فتنه‌های زیادی علیه اسلام انجام داده بود، از سر راه بردارد و در این راه، اجازه استفاده از نیرنگ را به عنوان یک راهبرد جنگی تجویز نمودند و فرمودند: «إنَّما الحَربُ خُدْعَةٌ، فاصْنَعْ مـا تُريدُ؛[3] جنگ نیرنگ است، پس هركار مى‌خواهى بكن.»

اصل این واقعه از زبان مرحوم قمی، پس از بیان اصل ماجرا و سخنانی که بین امام و عمرو عبدود رد و بدل شد، چنین آمده است: «... (خواسته سوم امام از عمرو این بود که)، فرود آی، تا با تو بجنگم؛ چرا که تو سواره‌اى و من پیاده، عمرو از اسبش پایین آمد و آن‌را پى کرد و گفت: این، خصلتى است که گمان نمی‌کردم یکى از عرب‌ها مرا بدان وادار نماید.

آن‌گاه جنگ را شروع کرد و با شمشیر بر سرِ حضرت على‌علیه‌السلام زد. امیرمؤمنان، خود را در پناه سپرش گرفت؛ اما شمشیر سپر را بُرید و بر سرش نشست. امام به او گفت: اى عمرو! آیا همین که من با تو کارزار می‌کنم و تو جنگاور عرب هستى، تو را بس نیست براى مبارزه با من، از یاور کمک گرفتى؟ عمرو به پشت سرش نگاه کرد. امیرمؤمنان (از این فرصت استفاده کرد)، به سرعت ضربه‌اى بر دو ساق عمرو فرود آورد و هر دو را قطع کرد ... .»[4]

نیرنگ

این گزارش نشان می‌دهد یکی از عناصر مهم در نبرد با دشمن، جنگ روانی است که خود مبتنی بر نوعی زیرکی یا نیرنگ و فریب است و چون این فریب به منظور هدف مهم‌تری صورت می‌گیرد، نباید آن‌را همسان با دروغی دانست که برای منافع ناحق شخصی و گروهی بر زبان جاری می‌شود.

2. در برخی گزارش‌های دیگر آمده که تعدادی نیرو عمرو را همراهی می‌کردند که در این صورت، حضرت دروغی مرتکب نشده بلکه امام از حضور نیروهای عمرو برای یک ترفند نظامی استفاده نمود، حواس عمرو را پرت کرده و از این طریق او را از پای درآورد.[5]

3. استفاده از پدافند غیرعاملِ فریب در جنگ‌ها غالبا استفاده می‌شد چنان‌که امام علی علیه‌السلام در صفین وقتی روبه‌روی سپاه دشمن قرار گرفت برای این‌که جلوی سستی و کاهلی یاران را در جنگ بگیرد، صدایش را نزد یارانش بلند کرد و فرمود: «به خدا سوگند، معاویه و یارانش را خواهم کُشت! ... (آن‌گاه صدایش را پایین آورد به گونه‌ای که لشکر نشنوند و گفت:) ان‌شاء‌الله ... »

عدی‌بن حاتم که نزد امام بود به حضرت گفت: مقصودت از این ان‌شاءالله چه بود؟ امام فرمود: «إِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَةٌ وَ أَنَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ كَذُوبٍ فَأَرَدْتُ أَنْ أُحَرِّضَ أَصْحَابِي عَلَيْهِمْ كَيْلَا يَفْشَلُوا وَ كَيْ يَطْمَعُوا فِيهِمْ فَأَفْقَهُهُمْ يَنْتَفِعُ بِهَا بَعْدَ الْيَوْمِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛[6] جنگ، نیرنگ است و من نزد مؤمنان، دروغ‌گو نیستم، خواستم تا یارانم را بر دشمن به حرارت درآورم تا سُستى نکنند و [به نبردِ] با آنان، رغبت پیدا کنند. پس در آینده، داناترین آنان، از این سخن سود بَرَد. إن شاء الله!»

استفاده از این استراتژی نظامی از سوی حضرت نه برخلاف مبانی دینی بود و نه عقلی بلکه در راستای همین مبانی است؛ چراکه حضرت نه تنها دروغ نگفته بلکه واقعا هدف او از بین بردن جرثومه ظلم و فساد بود اما آن را مبتنی به اراده خداوند کرد؛ از این رو حضرت در عین صداقت و راستگویی تنها برای جلوگیری از سستی و کاهلی یاران از این ترفند اساتفده نمود.

4. روایات زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد استفاده از نیرنگ در جنگ اشکال ندارد چنان که امام صادق علیه السلام در روایتی می فرماید: «كُلُّ كَذِبٍ مَسْئُولٌ عَنْهُ صَاحِبُهُ يَوْماً إِلَّا كَذِباً فِي ثَلَاثَةٍ رَجُلٌ كَائِدٌ فِي حَرْبِهِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ ...؛[7] هر دروغ‌گویی روزی مورد بازخواست خداوند قرار می‌گیرد مگر دروغ در سه چیز: (یکی) کسى که در جنگ به حریف خود نیرنگ بزند و به او دروغ بگوید، بازخواست نمی‌کند.»

پی‌نوشت:

1. شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 99.

2. سید جعفر مرتضی، الصحيح من سيرة النبی الأعظم، ج 11، ص 204.

3. متقی هندی، کنزالعمال، ج 4، ص 469.

4. قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 184.

5. ابن هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 225؛ «...  فَلَمَّا وَقَفَ هُوَ وَخَيْلُهُ، قَالَ: مَنْ يُبَارِزُ؟ ... .»

6. کلینی، الکافی، ج 7، ص 460.

7. همان، ج 2، ص 342.