یک نت ـ امیرسام تاب انتظار را نداشت. خودش راهی مغازه شد. مغازهای که تنها 10متر با خانهشان فاصله داشت. امیرسام داخل مغازه رفت و از مرد مغازهدار لواشک خرید.پس از آن دیگر هرگز کسی او را ندید. نه همسایهها، نه مرد مغازهدار و نه مردم محلههای اطراف، هیچکس حتی ردی از این پسر را پیدا نکرد.