یک نت ـ امام علی علیه السلام میفرماید: جمال الرجال فی عقولهم و عقول النساء فی جمالهنّ؛ خردِ زنان در زیبایى آنهاست و زیبایى مردان، در خردشان.
عقل
یک نت ـ فرقی ندارد که او را به اسم الله جلّ جلاله بخوانی، یا رحمان، یا خدا، یا پروردگار، یا هستیبخش و ...، هر نام و نشانهای که متعلق و معرف مخلوق و پدیده نباشد، گواه از هستی و کمال محض دارد و نام اوست.
یک نت ـ شبهه : اگر فردی در یک کشور دوری مانند کره شمالی به دنیا آمده باشد و در یک محیط بسته و در فرهنگ آن کشور بزرگ شود و هیچ امکانی برای شناخت حق و حقیقت نداشته باشد. به فرض که در اعصار گذشته نبی هم برای آنها آمده باشد، اما هیچ اثری از او باقی نمانده باشد ... حکم این فرد در قیامت چگونه است؟
یک نت ـ شبهه : علت تغییر احکام الهی در طول تاریخ چیست؟ و آیا اصلاً تغییری بوده است یا نه؟ به عنوان مثال؛ چرا در مسیحیت خوردن شراب حلال بوده، ولی بعد ممنوع شده است و آیا اصلاً خوردن آنرا خدا حلال شمرده و یا چون تا آن زمان حرام نکرده بوده، در این دین حلال بوده است؟ علم خداوند در وضع احکام که تغییر نکرده است، نیازهای بشر و به بیانی بایدها و نبایدهای زندگی بشر نیز تغییر نکرده است، پس تغییر و کم و زیاد شدن احکام به چه علت است؟
یک نت ـ دقت کنیم که چنان چه ما زیرساختهای فکری، اهداف، برنامهها و رفتارهای دشمنان اسلام، مسلمین، شیعیان، مردم این کشور و ... را رصد میکنیم، آنها نیز همین کار را و چه بسا بیشتر و دقیقتر انجام میدهند.
یک نت ـ شبهه: دین به چه دردی میخورد؟ انسان با عقلش مطالب بسیاری را کشف میکند و حال این انسان با این توانایی نمیتواند این را بفهمد که چه خوب و چه بد است و باید انبیا بیاییند و به او بگویند که عدالت خوب است و ظلم و جنایت بد است؟ اصلاً چه تفاوتی بین مادی گری و ادیان الهی وجود دارد همه آنها میگویند ازادی خوب است و دزدی بد است ...
یک نت ـ شبهه: اهل سنت، کتب معتبری به نام صحاح ستّه دارند که در آن به حقانیت خود استناد کردهاند، ما نیز کتبی داریم که احادیثی در حقانیت آوردهایم. هر کدام راویان طرف مقابل را نامعتبر میشماریم. حال پس از 1400 سال، از کجا بفهمیم که حق با کیست؟
یک نت ـ نه تمام مردان در عقل بر تمامی زنان برتری دارند ؛ و نه نقص عقل در انحصار زن و کمال عقل در انحصار مرد است.
یک نت ـ اگر نام چیزی در قرآن نیامده مسئله عجیبی نیست؛ چرا که به جز اسم برف موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در قرآن به آنها اشاره نشده است.
من ۲۰ سالمه و دانشجوی رشته مهندسی نفت هستم.۴ ساله که به دختر خالم علاقه مند شدم اما شرایط ازدواج ندارم و هرکاریم میکنم فکرش از سرم بیرون نمیره و این مساله روی درسام تاثیر منفی میزاره .از طرفی هم تاثیر پذیری اون از خانوادش خیلی زیاده و متاسفانه من از اخلاق خانوادش خوشم نمیاد با این که دختر مذهبی و خوبیه و البته چند ماهم از من بزرگتره من تصمیم گرفتم که ازش بگذرم اما نمیدونم چیکار کنم خیالش از سرم بره خواهش میکنم منو راهنمایی کنید که فکرشو از سرم بیرون کنم.
من دختری ۱۹ ساله هستم که از یازده سالگی( درست از زمانی که به بلوغ رسیدم) عاشق شخصی که چهار سال از من بزرگتر است شدم. دو سال سعی کردم این حس رو مخفی کنم. م.
دختری هستم ۲۰ساله که حدود یه ساله از طریق اینترنت با مردی ۳۱ ساله آشنا شدم.این آقا مدت چندماه با خانومی عقد بوده و ازش جدا شده.مدتی هست که ازم خواستگاری کرده
من دختر ۱۶ ساله ای هستم از یک خانواده مذهبی ... قبل از این در روابطم با پسرها خیلی حساس بودم اما از طریق اینترنت با پسری۱۸ساله آشنا شدم که خانواده مذهبی دارد.
پنج ماه است باهم هستیم. مادر من و مادر ایشون از رابطه ما خبر دارند ... یعنی خود ما به آنها گفتیم الان آنها میخواهند هرچه زودتر همدیگررا فراموش کنیم. ما از دو شهر مختلف با فرهنگ های مختلف هستیم . من از وقتی با ایشون رابطه دارم{تلفنی و در اینترنت}افت درسی زیادی داشتم. از نظر روحی و روانی در عذابم. از طرفی به شدت دوسش دارم و از طرفی نگران عفتم هستم .نگران گناهی هستم که میکنم. میدونم باید جدا شم. اما چطور؟ چطور میتونم فراموشش کنم؟ بطوری که دیگه احتمال برگشتم نباشه؟من اهل این چیزها نبودم و نیستم اگرهم الان در این شرایط قرار گرفتم فقط به این خاطربوده که قصد ما ازدواج است و اگر ایشان این قصد را نداشتند هیچ وقت به مادر خود نمیگفتند که با مادر من صحبت کنند.
لطفا راهنماییم کنین.