شعر کوتاه ولادت امام جواد

میلاد امام جواد,اشعار ولادت امام جواد,شعر امام جواد برقعی,شعر کوتاه شهادت امام جواد,شعر توسل به امام جواد,شعر کوتاه ولادت امام جواد,شعر در مورد امام جواد کودکانه,شعر مدح امام جواد,شعر مصیبت امام جواد سازگار,دوبیتی مدح امام جواد
شعر کوتاه ولادت امام جواد

https://www.yeknet.ir/sites/default/files/media/image/myld-mm-jwd.jpg

یک نت ـ متن مولودی امام جواد علیه السلام

محمود ژولیده

 بکوش! که انوار معرفت اینجاست

عطش بیار که دریای مرحمت اینجاس

به تشنگانِ معارف، دهند آب حیات

رهِ رسیدنِ بر حقِ معرفت اینجاست

خبر رسید که وجهِ خدا تجسم یافت

اِله را همه ذات و همه صفت اینجاست

ندا دهند ز جنت، مدینه شد رضوان

شتاب کن که زُداینده ی غمت اینجاست

به آستان رضا سر بسای و کُرنش کن

که جای عرض ادب، عرض تهنیت اینجاست

نظر به حجره ی نورانیِ امامت دار

که جلوه گاهِ فضیلت و منقبت اینجاست

پس از گذشتِ چهل سال انتظار اینک

ندا رسید رضا! جانِ حضرتت اینجاست

چو بر "سبیکه" دمیدند روحِ زهرایی

عروس فاطمه میگفت دلبرت اینجاست

و بر جوادالائمه سلامِ جبریل است

که گفت " یَومَ وُلِد" خیر مقدمت اینجاست

خدا به قلب رضا اینچنین کند الهام

امامِ جود، امامِ ملاطفت اینجاست

ز لعلِ پاکِ پدر غرقِ بوسه شد نوزاد

که آیه های وِلا را مشاهدت اینجاست

سخن ز آب فرات و ز تربت است انگار

چقدر حرف و گریز و مناسبت اینجاست

بروی دست رضا ماهِ او نمایان است

دو صد فرشته برای مواظبت اینجاست

کسی به تیرِ سه شعبه نبوسد این حنجر

چقدر بوسه ی نازک به غبغبت اینجاست

به گاهواره سخن از تلظّی اصلاً نیست

هزار نکته به گفتارِ مطلبت اینجاست

پدر زده به سرِ دامنِ ولایت چنگ

هماره مادرِ خوبت، معاشرت اینجاست

□  □  □

نسیمِ باد صبا را موافقت اینحاست

همه حقیقت حق را عبودیت اینجاست

همانکه باورِ روز معاد آورده

پیام داد که جای مهاجرت اینجاست

بیا و از پدر، اوصافی از پسر بشنو

که گفت: کوثرِ دوم به مَرتبَت اینجاست

سخن درست شنو از حقیقتِ برکت

تمامی برکت، اصل مکرمت اینجاست

بگو به آنکه ز صِدقُ الحدیث بی خبر است

معیشت و طلب خیر و امنیت اینجاست

نه اختیار و بهانه بده به دشمنِ دین

نه مصلحت بسپارش، که مصلحت اینجاست

ز وعده های دروغین گریز باید داشت

کلیدِ عزت و فتح و مقاومت اینجاست

هدایتِ نبوی، وارثِ حسینی اوست

عدالت علوی بهر مملکت اینجاست

و در مقابلِ ظالم، سکوتِ او هیهات

برای امت قرآن، مجاهدت اینجاست

جوابهای دقیقش به "اِبنِ اَکثَم" گفت:

هدایت همگان در مناظرت اینجاست

به علم و حلم و فقاهت امامِ عالم اوست

خدا گواه که معراجِ منزلت اینجاست

کلام او همه قرآن، مرام او عترت

هزار آینه در یک مکاشفت اینجاست

《نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت》

هزار مسئله را حلّ مسئلت اینجاست

هنوز درد نگفته، به فکر درمان است

کجا برَم غمِ دل را مشاورت اینجاست

هم او "بِکُم فتحَ الله" هم او "بِکُم یَختِم"

رها کنم همه کس را ملازمت اینجاست

اگر سلامتِ عقل از امام میخواهی

بیار عشق که سرفصل عافیت اینجاست

غلامیِ درِ ابنُ الرضاست سلطانی

مقام و منزلت و شان و مرتبت اینجاست

گدایی از سرِ کوی جواد باید کرد

ز جودِ او همه ی حُسنِ عاقبت اینجاست

سحر سری سوی بابُ المراد باید رفت

رهِ بهشتِ برین را مداومت اینجاست

نمازهای شبش مثل مادرش زهرا

قسم به فاطمه بالاترین سِمت اینجاست

به نامه ی عملِ ما عنایتی دارد

گناه بخشد و دریای مغفرت اینحاست

چو او تجسمِ تقوا و عبد صالح کیست

امامِ طاهر و طُهر و مطهَرت اینجاست

تقی، جواد، زَکی، مرتَضی، رضی، صابر

امامِ مفترضُ الطاعه سَرورَت اینجاست

پدر رضا، پسرش هادی و نوه مهدی

"بِیُمنِهِ رُزِقَ الخَلق" مِیمنَت اینجاست

ز خُردسالیِ خود یارِ مادرش زهراست

مدافعینِ حرم را مدیریت اینجاست

برای کرب وبلا تا هنوز گریان است

به اشک، اِبنُ رضا را مصاحبت اینجاست|

فدای صبح و مسای امامِ در مقتل

امامِ منتظران را مشایعت اینجاست

متن مولودی امام جواد علیه السلام

مرضیه عاطفی

بر سر مأذنه گل داده اقاقیِ سپید

باز هم نغمۂ «أین الرّجبیون» پیچید

ماه دلدادگی و ماه وصالِ ما شد

باز هم لطف و کرم شامل حالِ ما شد

از همه ثانیه هایش برکت می بارد

چه شب و روزِ پُر از خیر کثیری دارد

کاش با دست علی(ع) آب حیاتی برسد

فاطمه(س) لطف کند برگ براتی برسد

تا پس از کرب و بلا راهی مشهد بشویم

در شبِ عید به پابوسی آقا برویم

آن امامی که رئوف است و پسردار شده

حُسن بی حد شده، آیینۂ سرشار شده

هشتمین نور شده صاحب دردانه بیا

محض تبریک به زهرا(س) و به شکرانه بیا

نور چشمان رضا(ع) در دل ما جا دارد

پسر حضرت نجمه(س) چه تماشا دارد

گذر دل به درِ خانۂ او افتاده

کاظمینی شده هر کس که سلامی داده

پر کشیده ست دلم از حرمش تا حرمی

چون رسیده ست گلِ محترم و با کرمی

دور شش گوشه پُر از بالِ ملائک شده است

واژه هایم به ضریحش متبرّک شده است

داده بر اهل ولا دستِ خدا هدیۂ ناب

نوۂ حضرت زهرا(س)؛ پسر نازِ رباب(س)

دستِ خورشید چه خیرالعملی آورده

باز هم حضرت ارباب علی(ع) آورده

شیرخواره ست ولی رزم عیانی دارد

وقت ایثار عجب تاب و توانی دارد

پا به پایِ علی اکبر(ع) شده سرمستِ پدر

اوج شش ماهگی اش شد سپر دست پدر

چقدر روحیۂ رزم شناسی دارد

کنج گهوارۂ خود اشکِ حماسی دارد

دل به میدان زد و شور علوی در سر داشت

حرمله آمد و یک تیرِ سه شعبه برداشت

تیر در چلّه چه حیران شده و غمگین شد

گوش تا گوشِ علی اصغرِمان خونین شد

کمرش خم شده و محوِ پسر گشته حسین(ع)

سمت خیمه دو قدم رفته و برگشته حسین(ع)!

متن مولودی امام جواد علیه السلام

علی اصغر یزدی

قلب عوالم گر در این ایام شاد است

از یمن میلاد جواد ابن الجواد است

ما لذت هر جود را با او چشیدیم

ورنه به ظاهر مرد بخشنده زیاد است

وقتی کرامت های او بی حد و مرز است

بازار حاتم های این عالَم کساد است

هر کوچک این قوم خود مردی بزرگ است

در پنج سالی او امامِ اعتقاد است

در کاظمینِ او شود هر اشک، لبخند

زیرا برای شیعیان باب المراد است

روی نیاز ما به سمت بی نیاز است

بر حاجت ما او اجابت را نهاد است

مشهد اگر نزدیک باشد بستِ طوسی

راه ورود ما فقط باب الجواد است

متن مولودی امام جواد علیه السلام

امیر عظیمی

ای که از دست کریمت خیر و برکت می‌رسد

هر کسی شد سائل جودت به عزت می‌رسد

تو نشان دادی که در آل امیرالمومنین

ظاهراً بر کودکانش هم امامت می‌رس

از "رضا" باید "جوادی" اینچنین یابد ثمر

از قیامت انتظاری جز قیامت می‌رسد؟!

ظرف عقل آدمی از درک جودت عاجز است

بر امامان از تو وقتی که محبت می‌رسد

من خودم را می شناسم مستحق نقمتم

از تو اما سمت من هر بار نعمت می‌رسد

من اگر از تو فقط دنیا بخواهم باختم

بس که از معنای جودت معنویت می‌رسد

لطف ابراهیم چشمانت به من آموخته

دست بر دامان تو روزی به خُلّت می‌رسد

وای بر دستی که یک دفعه به سمتت رو نزد

بیشتر در روز حسرت، او به حسرت می‌رسد

شاعری بیتی برایت گفت و رفت، اما بر او

از علی موسی الرضا صدبار خلعت می‌رسد

زائر مشهد شدم دیدم که از باب الجواد

بیشتر از پیش بر زائر عنایت می‌رسد

یابن سلطان خراسان! از پر قنداقه‌ات

به علی‌اصغر قسم آدم به دولت می‌رس

حرف قنداقه شد و دیدم که در کرببلا

از کمان حرمله تیری به دقت می‌رسد

تیر، حلق کودک ارباب مان را پاره کرد

روضه‌ی این طفل آخر شیعه را بیچاره کرد

متن مولودی امام جواد علیه السلام

حامد آقایی

برای آمدنش نذر کرده بابایش

نشسته بوسهٔ عمه به دست و بر پایش

عموست آنکهِ نشسته کنارِ پرهایش

عقیله محو رباب است محو لالایش

طلوع غنچه قلب حسین دیدنی است

که بوسه بر گل این خانواده چیدنی است

دوباره وقت ظهور پیمبری شده است

به روز اول عمرش ، چه دلبری شده است

به باب حاجت عالم عجب دری شده است

به یمن اوست دلم باز حیدری شده است

سلام بر گل رویت عزیز آل الله

به کهکشان ولایت خوش آمدی ای ماه

خدا ز رویِ تو چون کرد پرده برداری

فرشتگان همه گفتند بَه چهِ دلداری

لباسِ رزم به قنداقه بهرِ سرداری

که پرچم علوی را تو خود نگه داری

خدا کند که شود دور از تو حول و وَلا

به روی دست نیایی میان دشت بلا

رباب آنکه به گرد دلش وفا نرسد

دعا برای تو کرده به تو بلا نرسد

گلوی خشک تو را تیر بی هوا نرسد

که راس کوچک تو روی نیزه ها نرسد

خدا کند که نبیند رباب رویت را

درآن زمان که زند بوسه نی گلویت را

تو آمدی که بگویی هنوز لشکر هست

علیِ اکبر اگر پرکشید اصغر هست

برای حفظ حرمها هنوز سنگر هست

برای یاری بابا هنوز حنجر هست

چقدر زود شده خوابِ دشمنت تعبیر

نشسته زیرِ گلویت سه شعبه ایی از تیر

متن مولودی امام جواد علیه السلام

حسن کردی

ماییم در پناه تو یا حضرت جواد

محتاج یک نگاه تو یا حضرت جواد

هستیم عذر خواه تو یا حضرت جواد

قربان روی ماه تو یا حضرت جواد

ما زنده از عطای جوادالائمه ایم

یك عمر خاك پای جوادالائمه ایم

هر کس که خاک پای تو شد سرفراز شد

از منت عطای همه بی نیاز شد

حرزت در این زمانه ی غم چاره ساز شد

گفتیم یا جواد و در بسته باز شد

غیر از جواد واژه ای اندازه ی تو نیست

لطفی شبیه لطف پر آوازه ی تو نیست

بر این دل شکسته ام ای جان نگاه کن

ماییم و این زمانه ی بحران نگاه کن

بر حال روزگار پریشان نگاه کن

اقا به جان شاه خراسان نگاه کن

ای مرهم همیشگی خسته جانی ام

لطفی نداشت بی کرمت زندگانی ام

ای در شکوه نام تو درمان درد ها

سر میرسد کنار تو کتمان دردها

هرچند بر دلم زده باران دردها

درمان اگر تویی که به قربان دردها

أقا تمام زندگی ام زیر دین توست

در دل همیشه حرف تو و کاظمین توست

دست جواد خسته ی بخشش نمی شود

وقت عطا معطل خواهش نمی شود

آقام جز به نور ستایش نمی شود

مدحش به صد کتاب نگارش نمی شود

درمانده ایم و خنده ی مولا علاج ماست

این اشک شوق در شب دنیا سراج ماست

وقتی که غم به شانه سرازیر می شود

حتی جوان ز زندگی اش سیر می شود

در عنفوان زندگی اش پیر می شود

لبخند دشمنان به دلش تیر می شود

مثل پدر دلش به غریبی دچار شد

زهرا ز داغ عمر کمش داغدار شد

متن مولودی امام جواد علیه السلام

قاسم نعمتی

حق سیرتی به صورت انسان رسیده است

آئینه دار جلوه یزدان رسیده است

از ماورای عرصه جولان جبرئیل

دیباچه ای ز مظهر خوبان رسیده است

وقتی كه پای صحبت عرش است و كبریا

آذین كنید خانه كه مهمان رسیده است

سرزنده می شود همه گلهای ارغوان

عشقی لطیف تر ز بهاران رسیده است

از آسمان نمایشِ رحمت چه دیدنیست

الطافِ حق چو بارش باران رسیده است

در مدحت جمالِ سرا پا خدائی اش

سر رویِ دست ، یوسف كنعان رسیده است

از بسكه دلرباست مناجاتهای او

از رویِ شوقْ موسیِ عمران رسیده است

ذكر شهادتین به لبهای كوچكش

كودك ولی كمالِ مسلمان رسیده است

بابُ المراد گل پسر ثامن الحجج

دُردانه امیر خراسان رسیده است

در بین ازدحام گدا كوچه وا كنید

نور دو چشم حضرت سلطان رسیده است

ریحانه بهشتی شمس الشموس شد

خورشید زاده ای زِ امامان رسیده است

بابا كُش است ناز علی اكبریِ او

تاج سر تمام جوانان رسیده است

مولَی الكریم بنده نوازی ، گره گشا

دلسوز سائلان و فقیران رسیده است

عاشق كُشَ است لحن حجاز لبانِ او

تفسیرِ جامع همهْ قُرآن رسیده است

مسكینی و اسیر و زمین خورده ای بیا

شأنِ نزول سوره انسان رسیده است

مجنون كه جایِ خود به تمنای دیدنش

لیلی به گیسوی پریشان رسیده است

زانو زده به پیشِ علومش تمام علم

علامه همیشه دوران رسیده است

تضمین شیعه بودن ما با ولایتش

احیا گر مبانی ایمان رسیده است

دستش كه هیچ نام عظیمش گره گشاست

صاحب لوای بخشش و احسان رسیده است

با نام او براتِ شهادت دهد رضا

باب وصالِ جمله شهیدان رسیده است

مُهر امامت است میانِ دو شانه اش

در ظلمت زمان ، مَهِ تابان رسیده است

چون مادرش مشخصه حق و باطل است

میزانِ بینِ جنت و نیران رسیده است

اربابِ ما مُراد چهل ساله رضا

بدرالمنیر لیله هجران رسیده است

حاجت بیاورید كه بابا شده رضا

كوری چشم جمله حسودان رسیده است

شادم ولی غمی دلِ من رنج می دهد

شرح غمم به ناله سوزان رسیده است

رویِ نگار ما و نگاه نَسَب شناس؟؟؟!!!

زین غصه بر لبم به خدا جان رسیده است

حیفْ این پسر به چنگ حسودی اسیر شد

مانند مادری كه جوان بود و پیر شد

برخیز ای جوان سر خود بر زمین مَكِشْ

تو زخم دیده ای پَرِ خود بر زمین مَكِشْ

ای مادری تر از همه كم دست و پا بزن

پهلو شبیه مادرِ خود بر زمین مَكِشْ

بر تار گیسُوانِ تو جای لب رضاست

این گیسوی مطهر خود بر زمین مَكِشْ

اسبابِ رقص و شادی زنها شدی چرا

صورت به پیشِ همسر خود بر زمین مَكِشْ

اینان ز دست و زدنت كِیْفْ می كنند

طاقت بیار و پیكر خود بر زمین مَكِشْ

بر روی نازینْ لبِ تو خاك و خون نشست

پس آیه های كوثر خود بر زمین مَكِشْ

شكر خدا كه نیست تماشا كند رضا

گوید دودیده ترِ خود بر زمین مَكِشْ

در كربلا پدر به سر التماس كرد

برخیز ای جوان سَرِ خود بر زمین مَكِشْ

بس كن حسین آبرویِ خویش را مَبَر

زانو كنار اكبر خود بر زمین مَكِشْ

كار عباست بُردنِ این جسم ، زینبا

با گوشه های معجر خود بر زمین مَكِشْ

متن مولودی امام جواد علیه السلام

غلامرضا سازگار

ای قمر شمس ولایت جواد

ای گهر بحر عنایت جواد

حجّت حق باب مراد همه

نجل علی دسته گل فاطمه

بر همه خوبان جهان سروری

محمّد (ص) استّی و علی پروری

چشم رضا از همه سو سوی تو

ماه رجب شیفته روی تو

روی دل آرای تو بدر رجب

لیله میلاد تو قدر رجب

جود به خاک درت آرد سجود

بسته به جود تو تمام وجود

صورت تو باغ و بهار رضا

تویی همه دار و ندار رضا

حسن تو مرآت خداوند تو

بهشت بابا گل لبخند تو

بی خردان طعنه دیگر زدند

بر پدرت تهمت ابتر زدند

ولادت تو کوثری دگر بود

روشنی چشم و دل پدر بود

نور شد و نور شد و نور شد

چشم همه تیره دلان کور شد

سمند علم و معرفت رام تو

گره گشای عالمی نام تو

عطر ریاحین جنان خاک تو

روح رضا در بدن پاک تو

باب تولاّی تو باب خدا

مصحف روی تو کتاب خدا

عقل نهالی ز دبستان تو

علم گلی رسته ز بستان تو

بین امامان ز عطای زیاد

تویی ملقّب به امام جواد

جز تو که حرز مادر خویش را

به قاتل پدر نماید عطا

شبی که مأمون ستمکار مست

برد به قتل تو به شمشیر دست

در دل تاریک شب ای جان پاک

کرد تن پاک تو را چاک چاک

صبح که آن بی خرد آمد به هوش

گشت سراپا همه سوز و خروش

گفت مرا قتل رضا بس نبود

کشتن نجل مرتضی بس نبود

چگونه من در نظر خاص و عام

شهره شوم به قاتل دو امام

قاصد مأمون به تحیّر شتافت

در بدن پاک تو زخمی نیافت

کرد سراپا به وجودت نظر

دید ز گل خوب تری خوبتر

از رخ مأمون عرق شرم ریخت

زمام اقتدارش از هم گسیخت

از پی دیدار تو بشتافت باز

گفت که ای مهر سپهر حجاز

جسم تو شد به تیغ من چاک چاک

از چه کنون سالمی ای جان پاک

گفتی از دعای زهراست این

معجر حرز مادر ماست این

مرا خدای داورم حفظ کرد

به یمن حرز مادرم حفظ کرد

شد خجل از کار خود آن رو سیاه

گشت به پیش کرمت عذر خواه

عفو از آن جرم و خطا کردیش

خواست دعا را تو عطا کردیش

جود خداییت چه ها می کند

پیش خطا لطف و عطا می کند

ای به فدای تو و جودت جواد

جود وجودش ز وجودت جواد

تو دست جود خالق اکبری

جواد اهلبیت پیغمبری

بحر نمی از کرمت یا جواد

جود گدای حرمت یا جواد

روی تو شمس الشّرف اهلبیت

ای دُر ناب صدف اهلبیت

کودک نه ساله بدی کز کمال

دادی پاسخ به هزاران سؤال

زاده اکثم ز دُر افشانیت

گشت یکی طفل دبستانیت

مانده زهر قیل و زهر قال بود

گویی از آغاز کر و لال بود

لکنت نطقش به لب افتاده بود

گویی طفلی عقب افتاده بود

از کف مأمون چو رها گشت باز

ماهیکی گرفت و برگشت باز

تا ببرد ره به کمال تو بیش

ماهی را فشرد در دست خویش

گفت که ای نور دل بوالحسن

فاش بگو چیست کف دست من

پاسخ تو دوباره اعجاز کرد

پرده ز اسرار دگر باز کرد

قصّه تبخیر و هوا و شکار

گشت ز دُرج سخنت آشکار

حلم ز رفتار شما حلم شد

علم ز گفتار شما علم شد

معادن حکمت حق شمایید

مساکن رحمت حق شمایید

شما همان ائمه الدّعایید

مشاعل انوار الهدایید

جلالت خدا نشان شماست

آیه ی تطهیر به شان شماست

کلامتان نور است و رحمت است

معجزه و موعظه و حکمت است

ارث نبّوت رسول از شماست

مجد و کرامت بتول از شماست

طاعت مقبول? حق شمایید

رحمت موصول? حق شمایید

شما امامان همگی جوادید

باب نجات و قبله ی مرادید

قرآن یکدم از شما جدا نیست

هر آنکه بی شماست با  خدا نیست

«میثم» را بر درتان التجاست

امید او به مَن اتاکُم نَجاست

متن مولودی امام جواد علیه السلام

قاسم صرافان

عاشقم عاشق نامی، منم و شوق امامی

غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی

دف‌زنان، خواند مدینه: طَلَعَ البَدرُ عَلَینا

سر زد از خانه‌ی خورشید، عجب ماه تمامی

نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه

تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی

شده‌ای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من

بنده‌ی پیر خرابات و عجب لطف مدامی

آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی

وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی

با تو، بی‌خود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی!

بی تو چرخیدن بی‌عشق؛ چه احرام حرامی!

پسر حیدری و خاتم جود است به دستت

شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی

عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده‌

برده‌ای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی

باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم

بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟

«من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد

ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقه‌ی دامی

به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت

دل تنگم چه کند؟ گر نکند بر تو سلامی

ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بی‌شک

که بر این سلسله نامش بشود حُسن ختامی

نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش

که خروش قلمم را، برسانم به قیامی

متن مولودی امام جواد علیه السلام

غلامرضا سازگار

دهم ماه رجب، عیدِ جواد، ابن رضاست

عطر ریحانه ز ریحانه در امواج فضاست

بـه رضا دسته گلی کرده خداونـد عطا

که گلستان وجود از نفسش روح فزاست

این جواد است، جواد است، جواد است، جواد

که همان بحر وسیع کرم و جود خداست

خط و خالش همه آیات خداوند مجید

طاق ابروش، همان قبلۀ ارباب دعاست

نـه فقط نـام محمد که ز سر تـا قدمش

خلق وخوی وشرف وقدر محمد پیداست

روی نادیده بـه رویش همه لبخند زنید

رونمایش گل لبخند عروس زهراست

ذره‌ای بوده ز خورشید جمالش خورشید

قطره‌ای خُرد ز دریای عطایش دریاست

کرم از روز ازل سائل کـوی کرمش

جود تا شام ابد بر در این خانه گداست

جان مرده شود از فیض نگاهش زنده

خاک زوّار درش بر دل بیمار، شفاست

کوثر حجت هشتم که ده مـاه رجب

آفتاب رخ او قلب رضا را آراست

نام نیکوش محمد، لقب اوست جواد

تـقی متقی و روح بـلند تـقواست

هشت دریای ولایت بـود اینش گوهر

گوهری که سه دُرّ درج شرف را دریاست

همچو قرآن محمد به سردست علی است

جان عالم بـه فدایش که شبیه باباست

رخ رضا، حُسن رضا، خلق رضا، خوی رضا

پای تا سر همه مرآت کمالات رضاست

کاظمینش حرم امن الهی شب و روز

حرمش کعبۀ دل، قبلۀ ارباب دعاست

وسعت ملک خدا دایرۀ رحمت اوست

همه جا ملک خدا، جایی اگر نیست کجاست؟

پور اکثم چو به پیش سخنش گشت ذلیل

مرگ خود را ز خدا زادۀ هارون می‌خواست

در پی مسئله‌ای داد هزاران پـاسخ

که علومش همه میراث رسول دو سراست

طفل نـه ساله بـه کل علما فـائق شد

این قبا جز بـه قد آل علی نایـد راست

وسعت هفت سپهر است بـه ظلِ علمش

سایۀ او به سر مهر و مه و ارض و سماست

داد یک دم خبر از سِرّ ضمیر مأمـون

شاهدم قصه آن ماهی و ابر است و هواست

آنـکه فرمود رضا من بـه فـدایت گردم

چه بگویم به ثنایش به خدا فوق ثناست

قصۀ آمدن و رفتـن او در عالـم

گر بـه تاریخ ببینید شبیه زهراست

ای شما شیعه اثنی عشری فخر کنید

همه گویید جواد ، ابن رضا رهبر ماست

زان سبب در دو جهان اشرف مخلوقاتید

که تولای علی مکتب و آیین شماست

این ولایت که خدا کرده عطایت"میثم"

گر به فردوس کنی روز جزا ناز رواست

متن مولودی امام جواد علیه السلام

غلامرضا سازگار

امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟

یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟

یا از حسنین است عیـان منظر دیگر؟

دارد به سـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر

بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است

این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است

ای بحـر تجلـی گهـرت باد مبارک

ای شاخۀ طوبـا ثمـرت بـاد مبارک

ای شمس ولایت قمرت باد مبارک

میـلاد گرامـی پسـرت بـاد مبارک

این قبلۀ اربـات مـراد اسـت، مـراد است

الحق که جواد است جواد است جواد است

بــا مــاه بگوییـد چـراغ سحـر اسـت ایـن

بـا مهـر بگویید کـه از مهـر، سـر است این

طفـلش نتـوان گفت که خیرالبشر است این

جانم به فدایش پسر است این پسر است این

ما را به پسر بودن او فخر از آن است

کو بعد پدر، رهبر خلق دوجهان است

این است کز آغـاز خداونــد ستـودش

این است که بگشود نبی لب به درودش

این است که افتاد «کرامت» به سجودش

این است که جود آمده مرهون وجودش

جوشد ز کفش لطف و عنایات خدایی

آرنـد به سویش همگان دست گدایی

سرتا بـه قدم حسن خداوند جلیلش

مـرآت جمـال نبـوی روی جمیلش

زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش

مأمون شده در اوج شهی عبد ذلیلش

این است که در محضر او زادۀ «اکثم»

آورد چو یک کودک ناخوانده الف، کم

این است همـان مخزن اسرار الهی

وابستـه بــه علـم ازل نامتناهــی

بی‌پرتو او علم سیاهی است سیاهی

دارد خبر از ابر و هـوا و یم و ماهی

کز معجزه‌اش هوش پرید از سر مأمون

گویی که جدا روح شد از پیکر مأمون

'ای از ازلـت نــام دل‌آرای محمّد

'وی آینــۀ طلعـت زیبـای محمّد

'سرتا به قدوم تـو سراپـای محمّد

'بوسیده پدر روی تو را جای محمّد

از جود تـو یا فضل تو یا علم تو گویم؟

وز خلق تو یا خوی تو یا حلم تو گویم؟

با این همه اوصاف خدایی ز خدایت

در حیرتم آخر چه بگویم بـه ثنایت

گوهر چه بوَد تا که بریزند بـه پایت؟

فرمـود پـدر: ای پــدرم بـاد فدایت!

تو مصحـف زهرایی و قرآن رضایی

تو روح رضا، قلب رضا، جان رضایی

فردوس بَرد سجده به خـاک قدم تو

رضوان شده پیوسته گـدای کـرم تو

هنگام عطا ظرف وجود است کم تو

حـجِّ حــرم الله، طـواف حــرم تـو

از ما همـه دریوزگی و عجز و گدایی

از تو همه لطف و کرم و عقده‌گشایی

بگـذار کـه سرگـرم هیاهـوی تو باشم

تا جان به لبم هست، ثناگوی تو باشم

باشد که فقط تشنه لبِ جوی تو باشم

مولا کرمی کن که سگ کوی تو باشم

آن روز که خلقت همه دامان تو گیرند

زنجیر مرا دست غلامـان تـو گیرند

تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی

تو در دو جهان از همگان عقده‌گشایی

تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی

مـا جملـه گدا و تـو جواد ابن رضایی

جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست

والله گـدایـی درت سلطـنت مــاست

من میثم آلودۀ بی‌دست و زبانم

در باغ بهار تو کم از برگ خزانم

مگـذار برِ بـاد بـه کـوی دگرانم

بگذار در اطراف گلت خار بمانم

من با همه گفتم که جواد است امامم

باشد که بخوانی ز ره لطف، غـلامم

متن مولودی امام جواد علیه السلام

مهدی مقیمی

زِ فهمم فراتر جوادالائمه

هزاران برابر جوادالائمه

زِ هر خوب ، بهتر جوادالائمه

زِ هر بهتری ، سر ، جوادالائمه

شَهِ ذره پرور جوادالائمه

همه دُرّ و گوهر جوادالائمه

هم اول هم آخر جوادالائمه

سلام خدا بر جوادالائمه

خبر دار سازید هر چه گدا را

که باید ببینند آقای ما را

ببینند در چهره اش مصطفی را

جمالِ علی ابن موسی الرضا را

ببینند اعجاز دست خدا را

ببینند سیمای مشکل گشا را

به دامانِ مادر ، جوادالائمه

سلام خدا بر جوادالائمه

ارادت چه خوب است ابراز گردد

ببر نام او تا که اعجاز گردد

خوشا نوکری هایمان ساز گردد

هُویّت به این شکل احراز گردد

به نامش اگر صبح آغاز گردد

زِ کارم هزاران گره باز گردد

دعایی کند گر جوادالائمه

سلام خدا بر جوادالائمه

تو آن رنگ و بوی بهاری که مانده ...

زِ شمس الشموس آن نگاری که مانده

من و سینۀ بی قراری که مانده

تو و بخششِ بی شماری که مانده

به جز نوکری چیست کاری که مانده؟

به قربان این یادگاری که مانده...

زِ زهرا و حیدر ، جوادالائمه

سلام خدا بر جوادالائم

جز این خانواده به کس دل ندادم

که این خانه بوده است باب المرادم

مرا مادرم نوکری داد یادم

برای غلامیِّ این خانه زادم

به فکر زیارت اگر اوفتادم

مقیّد به رفتن زِ باب الجوادم

شفیع است محشر جوادالائمه

سلام خدا بر جوادالائمه

زِ ماهِ رخش نور تابیده می شد

طراوت به آفاق پاشیده می شد

اگر شاخصِ جود سنجیده می شد

شهِ کشور جود نامیده می شد

گر از بخشش و جود پرسیده می شد

همه در امامانِ ما دیده می شد

ولی بیشتر در جوادالائمه

سلام خدا بر جوادالائمه

ازل تا ابد از خدایش سلامش

یَمِ علم ، می بارد از هر کلامش

زِ دست رضا ریخته مِی به جامش

صفاتش هویداست از رویِ نامش

کند ماه سجده به هر صبح و شامش

نگنجد فقط ذره ای از مقامش

به هفتاد منبر جوادالائمه

سلام خدا بر جوادالائمه

دگر روز آمد شبِ تار رفته

دگر خواب از چشم بیدار رفته

دلم هر کجا در پِیِ یار رفته

نه یک بار و ده بار ، صد بار رفته

جمالش گمانم به کرار رفته

و در زُهد و تقواش انگار رفته

به موسی ابن جعفر جوادالائمه

سلام خدا بر جوادالائمه

متن مولودی امام جواد علیه السلام

محمد حسین رحیمیان

خوشحال ازین غلامی و عرض ارادتم

همراه با ملائکه مشغول خدمتم

این لطف فاطمه است که داده لیاقتم

عبد علی و آل علی تا قیامتم

من نوکر و محب و فدائی اهل بیت

بیچاره ام بدون گدایی اهل بیت

دارم به سر هوای جگر گوشه رضا

افتاده ام به پای جگر گوشه رضا

ممنونم از عطای جگر گوشه رضا

ای جان من فدای جگر گوشه رضا

عمریست زیر دین جواد الائمه ام

محتاج کاظمین جواد الائمه ام

ای نایب امام رضا ، حضرت جواد

یابن الرئوف ! شاه وفا ! حضرت جواد

پروردگار جود و عطا ، حضرت جواد

دریاب روزگار مرا ، حضرت جواد

آقا به مهربانی تو دارم اعتقاد

هستی جواد و ابن جواد و ابالجواد

ای سومین محمد این خانه، السلام

ای سائل تو عاقل و دیوانه السلام

ای صاحب کرامت جانانه السلام

عیسی مسیحِ حضرت ریحانه السلام

تو آمدی و دشمن دین نا امید شد

بار دگر امام رضا رو سفید شد

با بودنِ تو عهد وفا سر نیامده

چیزی به جز کرم که به این در نیامده

وصفت به جز رضا ز کسی بر نیامده

مولود از تو با برکت تر نیامده

تنها امام لایق فرزندی رضا !

وصفت کجا و ذهن گنهکار من کجا

در کودکیت پیر زمین و زمان شدی

آقا نهم ستاره این آسمان شدی

امّید آخر همه بیچارگان شدی

بالاتر از توقع ما مهربان شدی

آنانکه خاک بوسی ابن الرضا کنند

باید که خاک را به نظر کیمیا کنند

ای عادت همیشه ی تو ذره پروری

خوب و بدند بر سر کوی تو مشتری

دادی به یاد سائل خود کیمیاگری

حقا که یادگاری موسی بن جعفری

هر کس که برد نام تو حاجت روا شده

درد نگفته در حرم تو دوا شده

ای انتقام کوچه همه آرزوی تو

دل برده از امام رضا خلق و خوی تو

باید گرفت درس برائت ز کوی تو

ای غصه های فاطمه بغض گلوی تو

تو مادری تر از همه ای بعد مجتبی

خیلی عذاب داده تو را داغ کوچه ها

متن مولودی امام جواد علیه السلام

اسماعیل شبرنگ

در بهارم بهار جان آمد

روح الطاف بی کران آمد

یاجوادالائمه ی عالم

جلوه ی جود خاندان آمد

پسر هشتمین امام جهان

نهمین ماه آسمان آمد

از صدف گوهری علی صولت

پسری فاطمه نشان آمد

دست خالی کسی نخواهد رفت

ملجاء دلشکستگان آمد

آمد آنکس که لاله ی زهراست

یاجواد سلاله ی زهراست

کوه درد مرا مداوا کرد

با منِ خسته دل مدارا کرد

معجزه در نگاه او جاری ست

قطره را دید و مثل دریا کرد

عمّه ای در دیار قم دارد

یاد او بود یاد زهرا کرد

کار او جز گره گشایی نیست

گره بسته را خودش وا کرد

اسم او می برد مرا مشهد

او مرا بی قرار مولا کرد

من مریدم مراد من باشد

اذن باب الجواد من باشد

در شبی که سبد سبد گل داشت

گونه هایی که عطر سنبل داشت

نام تو آمد و قلم بارید

حسّ من نیت تغزل داشت

در همان شب که دل به یاد شما

از زمین تا به آسمان پل داشت

عاشق پر زدن به بالا بود

این حصار شکسته بلبل داشت

بی نیاز از تمام عالم شد

هر کسی بر شما توسّل داشت

سرخوشم از وقوع این رخداد

حاجتم را شنید و پاسخ داد

دست مارا گرفت و بالا برد

قطره ای را به قلب دریا برد

به همانجا که خود تعلّق داشت

به همان جایگاه زیبا برد

دست مارا گرفت و ساعت هشت

کنج ایوان طلای بابا برد

او علی اکبر امام رضاست

ناله ای زد مرا به آنجا برد

که شبی نازدانه ای می گفت

پنجه ی باد معجرم را برد

با دعایش دلم حسینی شد

کربلایی و کاظمینی شد

کربلا گفتم و شدم آهِ

سینه سوزان داغ جانکاهِ

بچه هایی که رفته اند از حال

در همان غربت شبانگاهِ

یورش تیر و نیزه و خنجر

پیکر تکه تکه ی ماهِ

شب زینب که روی خاک افتاد

می توان دید بر سر راهِ

گذر چشم های خیس رباب

پاره های گلوی شش ماهه

با سه شعبه سری دریده شده

از گلو تا گلو بریده شده

متن مولودی امام جواد علیه السلام

امیر عظیمی

رستخیز کلمات است، قلم می خواهم

دل من می رود از دست، قلم می خواهم

جوهرم مست شده؛ مست، قلم می خواهم

ساقی از میکده ی عرش شراب آورده

از لغت نامه ی حق، واژه ی ناب آورده

خوش ترین حال اگر حال پریشانی ماست

بهترین باده اگر باده ی روحانی ماست

بخدا زیر سر یار خراسانی ماست

شیعه بوده است از آن روز ازل مست رضا

ذکر او تا به ابد چیست، أناالمست رضا

امشب این شاه خراسان سر دیگر دارد

آمده تا که از این خمر ثمر بردارد

هر که در نسل خودش با برکت تر دارد

شرفُ الشمس تر از ماه خدا، بسم الله

پسری مثل جواد بن رضا، بسم الله

هیچ کس مثل رضا شاه کرم پرور نیست

کودکی خوبتر از ابن رضا دیگر نیست

دشمنش لال شود، کوثر ما ابتر نیست

قمری کرده به دست قمری جلوه گری

چه مبارک پدری و چه مبارک پسری

آه ای شب زدگان، ماه رضا ماه همه است

پسر شاه، بوالله شهنشاه همه است

او که با سن کم خود ولی الله همه است

بین گنجینه ی زهرا نهمین دُر شده و

درک او بیشتر از حد تصور شده و

دوست از وسعت این جود و سخا مبهوت است

دشمن از سحر کلامش بخدا مبهوت است

از کرامات جواد بن رضامبهوت است

او اشاره بکند معجزه ها خواهد کرد

ماهی بحر در افلاک شنا خواهد کرد   

آمده تا که جهان پر شود از جود فقط

قطره در جوف صدف دُر شود از جود فقط

عالمی غرق تفکر شود از جود فقط

نه فقط بر من و ما جود و کرم دارد او

به امامان، بخدا جود و کرم دارد او

قدسیان، روبرویش بال و پر انداخته اند

شیرها، پیش نگاهش جگر انداخته اند

علماء، پای علومش سپر انداخته اند

علم و حلم و کرم و جود اساساً با اوست

آنچه خوبان همه دارند، تماماً با اوست

شعرا، واژه کم آمد، بنویسید جواد

جبرییل آمده باید بنویسید جواد

بعد از این جای محمد، بنویسید جواد

او علی، حضرت زهرا و حسین و حسن است

پسر شاه خراسان همه ی پنج تن است

دشمنانش، بخدا پست تر از خاشاکند

دوستانش همگی محترمند و پاکند

زائران حرم او، همه ی افلاکند

عاشقان حرمش اهل نجاتند همه

انبیاء، دور و برش در صلواتند همه

با دو مولود، دلم معتکف قنداقه است

چشم دل، دیده دو دُر در صدف قنداقه است

بوسه باران پدرها، هدف قنداقه است

یکی از نسل رضا مثل علی اکبر شد

یکی از نسل حسین است و علی اصغر شد

علی اصغر، ولی از عشق پدر شد اکبر

عمر شش ماهه ی او نوح ترینِ محشر

سپر دین خداوند شده با حنجر

از سه شعبه شده هر چند کباب این کودک

سربلندی حسین است و رباب این کودک

متن مولودی امام جواد علیه السلام

رضا تاجیک

آنکه هستی به همه هستی ما داده علیست

ما همه مست ولاییم و می و باده علیست

سر به هر جاده نهادیم ته جاده علیست

هدف خلقت ما عشق به اولاد علیست

همه شان باب حوائج همه شان باب مراد

همه شان یا که کریمند و یا اینکه جواد

آمدی تا كه نگاه پدرت تر نشود

تا كه هر بی سر و پا منكر كوثر نشود

تا فراموش كسی آیه ی وانحر نشود

نسل تو چشمه ی عشق است كه ابتر نشود

پشت در پشت همه مظهر اعطینائید

همه هستید علی و همگی زهرائید

آمدی و نهمین باب اجابت  شده ای

پسر عاطفه و عشق و محبت  شده ای

بین گهواره ی خود نور حقیقت شده ای

در همان كودكیت ركن ولایت شده ای

یک نظر کن که فلک در حرکت می آید

از قدمهای تو عطر برکت می آید

آمدی هر طپش دل شده غرق هیجان

شاه شمشادقدان خسروشیرین دهنان

که به مژگان شکنی قلب همه صف شکنان

تو عیان تر ز عیانی و چه حاجت به بیان

همه گفتند که جان در گرو جانان است

پسر حضرت سلطان خودش سلطان است

عشق همراه شما تا دم آخر زنده است

ریشه ی دین خدا از كرمت سرزنده است

نهضت سبز كریمانه ی حیدر زنده است

با شما تا به ابد نام پیمبر زنده است

چقدر نام محمد به شما می آید

همه گفتند ولیعهد رضا می آید

مومن بسرکم شاهدکم غائبکم

یسلک سبیلکم یکر فی رجعتکم

و تولیت به اولکم آخرکم

ابغض الله و من عدوکم ابغضکم

یامن ارجوه دهم عاشق و مجنون توییم

پاسخ جلوه ی این الرجبیون توییم

قدبرافراشته کردی علم حکمت را

به قیامت بکشانی دم قد قامت را

به کجا سجده کنم شکر کنم نعمت را

که نگاه تو گشاید گره حاجت را

پدرانم همه گفتند از این باب مراد

ای جواد بن جواد بن جواد بن جواد

باز هم در دل من شوق حرم افتاده است

و ضریحی كه پناه دل هر دلداده است

حس صحنت به همان خوبی گوهرشاد است

هرطرف می نگرم پنجره ی فولاد است

كرمت قابل لمست كرم سلطان است

حرمت مثل رواق حرم سلطان است

باز هم آمده ام مثل گدا محتاجم

ناامید از همه دنیا به شما محتاجم

و تصدق بده در راه خدا محتاجم

به هوای حرم كرببلا محتاجم

باز هم شوق ضریح شه بی سر دارم

باز هم دست به گهواره ی اصغر دارم

متن مولودی امام جواد علیه السلام

وحید محمدی

زیر قدمت بند دل ماست که گیر است

بهتر بنویسم دل ما عبد و اسیر است

هر کس به تو دل داد محال است نگوید

از هرچه دلش غیر تماشای تو سیر است

«ای تیر غمت را دل عشاق نشانه»

دام است نگاه تو و ابروی تو تیر است

از نام و نشان و نسب ما چو بخواهید

مائیم گدا و پسر شاه امیر است

شهزاده جودی تو که در وصف تو گفتند:

هر لحظه و هر ثانیه در فکر فقیر است

عالم همه دور سر تو گرم طوافند

افلاک کنار وجنات تو حقیر است

جانم به فدای تو و دستان کریمت

شاهیم سر سفره احسان قدیمت

بند دلم از گیسوی تو واشدنی نیست

دوری ز تو هیهات، به مولا شدنی نیست

آن دل که نشد بسته به خال لبت ای دوست

دل نیست، خرابه است، وَ احیا شدنی نیست

گشتیم، و گشتیم، و گشتیم، و گشتیم

والله که مانند تو پیدا شدنی نیست

آن آینه که روی تو را داد نشانم

نور است سراسر به خدا «ها» شدنی نیست

از برکت روی تو شده گندم ما نان

‌بی برکت تو حاجت ماها شدنی نیست

بدجور نمک گیر توأم حضرت باران

افتاده دلم پای تو و پاشدنی نیست

ای جود و کرامت نمی از لطف نگاهت

دریاب گدایی که نشسته سر راهت

پیداست نشان تو به هر جای خراسان

پس لذت محض است تماشای خراسان

از روز ازل یاد گرفتیم بگوئیم

مائیم گرفتار و گداهای خراسان

جز بر علی و آل علی دل نسپردیم

دادیم دل خویش به آقای خراسان

هر چند کبوتر نه، ولی شکر که هستیم

جاروکش و درباری مولای خراسان

از باب تو رفتیم و به لطف تو گرفتیم

حاجات خود از محضر بابای خراسان

دلتنگ تماشای بهشتیم و نشستیم

در پیش تو لبریز تمنای خراسان

دردیم، ز رحمت بده این بار دوا را

امضا بزن این بار شما مشهد ما را

«ابروی تو پیوسته به هم خوف و رجا را»

چشم تو به تصویر کشیده است خدا را

مُهر از لب آن شیشه پر معجزه بردار

بگذار معطر کند عطرت همه جا را

هم عشق شمائید وَ هم حضرت معشوق

داده است خداوند به ما درد و دوا را

ای برکت باران زتو، از شوق در آورد

لبخند دل انگیز لبت اشک رضا را

یاد حرمت شعر مرا باز عوض کرد

انداخت میان دلم این حال و هوا را

مثل تو جوانند شهیدان خمینی

کرده است دعای تو اجابت شهدا را

از لطف تو در راه حسینیم همیشه

پای علم پیر خمینیم همیشه

متن مولودی امام جواد علیه السلام

حسن لطفی

اگر دست و بالت کمی خالی است

اگر حال و روز تو بی حالی است

اگر آسمان در قفس میکشی

اگر قسمتت بی پَر و بالی است

اگر کار و بار تو پیچیده و...

اگر چند وقتی بد اقبالی است

اگر تار و پودت گره خورده است

اگر غصه‌ها نقشِ این قالی است

اگر رنگ و روی تو زرد است و سرد

اگر مثل پاییز یک شالی است

علاجش فقط یک نفس یا علیست

خدا هست با آنکه او با علیست

خدا در شکوهِ جلال علیست

خدا در ظهورِ جمال علیست

خدا در نزولش علی می‌شود

خدا در مقامش کمالِ علیست

حرام خدا و حلال خدا

حرام علی و حلال علیست

پیمبر پس از سِیرِ معراج گفت

که ما هرچه دیدیم مال علیست

علی چارده مرتبه آمده

علی عین میلادِ آل علیست

علی گفته و غرق عین اش شدیم

همه راهیِ کاظمینش شدیم

مرا فارغ از قیل و قالم کنید

مرا راحت از خشکسالم کنید

محال است لب را به مِی تر کنم

مرا تشنه‌ی این محالم کنید

مرا بشکنید و بسازید باز

تَرَکهای روی سفالم کنید

فقط روی چشمان خود میکشم

از این خانه هرچه"حوالم"کنید

مرا می‌کشاند دو گنبد طلا

شب رفتنم شد حلالم کنید

ببینید رویای جبریل را

مبارکترین کودک ایل را

شلوغ است اگر آستانِ جواد

پُر از برکت است آسمان جواد

گدایی به شاهی مقابل نشست

چه ها می‌کند تکه نان جواد

پیمبر پدر با خدیجه شد و...

رضا نیز با خیزران جواد

علی‌اکبرش را ببین بعد از این

رضا می شود میهمان جواد

شبیه نماز حسین و علی است

نماز رضا با اذان جواد

فقط شانه‌ات را به دیوار نِه

فقط زیرِ لب گو به جانِ جواد

تو را می‌دهد تا قیامتِ مراد

گره وا کُنَد خاکِ باب الجواد

خدا خواست تا بی کرانش دهند

و در یک افق سه جوانش دهند

علی جان آقای کرببلاست

حسین آمده تا سه جانش دهند

فقط دوست دارد ببیند علی

فقط دوست دارد همانش دهند

علی در سه صورت تماشایی است

علی را سه جلوه نشانش دهند

علی اصغرش هم علی‌اکبر است

اگر فرصت امتحانش دهند

به صف فطرس و جبرئیل و رباب

که نوبت به نوبت تکانش دهند

زمین خوردها را که جان می‌دهند

به باب الحوائج نشان می‌دهند

اگر بارِ ما از کَرَم می‌کشد

برای پدر بارِ غم می‌کشد

رسیده بگوید اگر قد کِشَد

شبیهِ عمویش عَلَم می‌کشد

غریبی ببین تشنگی‌اش ببین

که کارِ پدر بر قسم می‌کشد

گمانم به دنبال گهواره است

کسی که به آتش حرم می‌کشد

فقط مادرش آه دنبال او

در آن راهِ پُر پیچ و خَم می‌کشد

بِبَر نامِ او را خدا بعد آن

به حجم گناهت قلم می‌کشد

رباب است یک فاصله تا حسین

چه‌ها کرده این حرمله با حسین

متن مولودی امام جواد علیه السلام

محمد بیابانی

عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست

عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست

عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست

عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست

عشق می آید که بعد از شب سحر پیدا شود

عشق گاهی می رسد تا یک نفر بابا شود

یک نفر امّا دو عالم بنده ی سلطانی اش

بنده نه ، قربانی قربانی قربانی اش

مهربانی که تمام مهربانان فانی اش

دعوتند امشب همه افلاک در مهمانی اش

با حضور انبیاء و اولیاء و ابر و باد

آدرس : مشهد ؛ حرم ؛ پشت درِ باب الجواد

عرشیان هستند در مهمان سرای حضرتی

در صف خدمت گذاری با غذای حضرتی

آب سقا خانه جام کاسه های حضرتی

بعد از آن هم شاعرانند و ردای حضرتی

جبرئیل از میهمانان میزبانی می کند

بعد دعبل میرسد اُرجوزه خوانی می کند

ای زمین از عرش بر فرش آسمانت را ببین

ای پرستوی مهاجر آشیانت را ببین

ای دل غمگین امام شادمانت را ببین

امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین

ای امام مهربان باب المرادت آمده

میوه ی قلبت دل آرامت جوادت آمده

مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر

میشود طفلی که از او نیست طفلی خوب تر

سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر

کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر

کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو

مردمان ری فدای روی گندمگون تو

سبط موسی هستی و کار مسیحا میکنی

مثل عیسایی که در گهواره لب وا میکنی

با عصایت معجزه مانند موسی میکنی

دیده ی کور منافق را تو بینا میکنی

بر حقیری بنی عباس دامن میزنی

پور اکثم را به تیغ عِلم گردن میزنی

آن خدایی که به تقدیرم گدایی را نوشت

در مرام نام تو مشکل گشایی را نوشت

ذیل اوصاف تو در بخشش خدایی را نوشت

مهربانی علی موسی الرضایی را نوشت

در میان تیرگی ها آفتاب من شدی

تو قسم های همیشه مستجاب من شدی

چون به سائل میدهی از هرچه بهتر ، بیشتر

میخورد باب المراد خانه ات در ، بیشتر

گرچه نام تو شده حاجت بر آور بیشتر

لیک حساس است بابایت به مادر بیشتر

پس قسم خوردیم بعد از تو به حق فاطمه

تا که امضا گردد امشب کربلای ما همه

متن مولودی امام جواد علیه السلام

مرضیه عاطفی

امشب دلم لبریز احساسی جدید است

آقا غلامت در دو عالم روسفید است

ذکر قنوتم «یا جواد ٱلاجودین» شد

دادی مرادم را اگر این دل مرید است

انداختم حرز تو را بر گردن خود

عشق تو در نزدیکی ِ حبلُ ٱلورید است

نقش نگینت بود "نِعمَ ٱلقادرَ ٱللّه"*

این افتخار ِ سنگ زیبای حدید است

دستان پر مهرت مرا محتاج کرده

با دست خالی رد کنی؟! از تو بعید است

ذریّهٔ دردانهٔ سلطان طوسی

گفتیم در وصفت: شهید إبن شهید است

باب ٱلجواد مشهدم را دوست دارم

آنجا برای قفل حاجاتم کلید است

مولای گندمگون؛ نقاب از چهره بردار

نه! برنداری! چشم بعضی ها پلید است

از علم بی حدّ تو مأمون غرق حیرت

در محضرت علّامه از خود ناامید است

جانم فدای جای جای کاظمینت

نذر تو چندین آیه قرآن مجید است-

یاسین و ٱلرحمن و حمد و قل هوَ ٱللّه

می آیم و هنگامهٔ وعده وعید است

إذن از تو میخواهم مدد از مادر تو

پابوسی ات وٱلله که عید سعید است

خادم فراوان داری اما چند سالی ست

ذکر لبم؛ -ایکاش ما را می خرید- است

تفسیر حُسن عاقبت یعنی همین که؛

پایینِ پایت مرقد شیخ مفید است!

 
متن مولودی امام جواد علیه السلام

سید پوریا هاشمی

رو زدن خوب است وقتی دست رد درکار نیست

مرگ بر هر عاشقی که عاشق اصرار نیست

خواب خوش کردن حرامش میشود تا به ابد

هرکسی پشت درت تا به سحر بیدار نیست

تو نگفته میدهی و ما نگفته میرویم

مطلقا اینجا نیاز خواهش بسیار نیست

هر کریمی لطف خود را کرد بر سائل ولی

هیچکس لطفش به ما جز تو به این مقدار نیست

هرکسی دستش به دامانت نیامد خار هست

هرکسی دستش به دامان تو آمد خار نیست

هشت ساله هم اگر باشی بزرگ ما تویی

در مقام قرب سن و سال که معیار نیست

فرش زیر پای خود را هم به سائل داده ای

تا که دیدی چیز دیگر در ته انبار نیست

کاظمین الغیظ یعنی حضرت موسی و تو

محضر جد و نواده کارها دشوار نیست

مشت میکوبیدی از غم های مادر بر زمین

آتشی روی دلت چون آتش مسمار نیست

سالها گفتی به اشک چشم و با سوز جگر

حق حوریه عذاب کوچه و دیوار نیست

متن مولودی امام جواد علیه السلام

ولی الله کلامی زنجانی

امشب ای غم از دل ما دور باش

امشب ای عفریت خودبین کور باش

امشب ای ماه منیر آسمان

از پس ابر سیه رخ کن عیان

امشب ای پروانۀ شب زنده دار

دور شمع یار پر زن بی قرار

امشب ای گمگشتگان شورا کنید

تا دیار یار را پیدا کنید

امشب ای شهر پر آشوب حجاز

بر سپهر و ماه و اختر ها بناز

خاکیان نازند بر افلاکیان

عرشیان محتاج فیض خاکیان

ای قلم امشب کجا بردی مرا

تا حریم کبریا بردی مرا

باز سوی کهکشانم می بری

تا کدامین آسمانم می بری

می دهد این مژده جبریل امین

شد شب میلاد عیسای زمین

یک صدا عالم صدایش میکند

عیسی مریم دعایش میکند

گر بشر گویم بشر حیران اوست

ور ملک گویم ملک دربان اوست

او جواد است و عزیز مرتضاست

راحت جان علی موسی الرضاست

گوید ارباب خرد با اعتقاد

یا جواد و یا جواد و یا جواد

ای هواداران اولاد رسول

وی ثنا گویان زهرای بتول

همت مرغ همائیتان کجاست

حال کشکول گدائیتان کجاست

نور در ظلمت سفیدی می دهد

فاطمه بر شیعه عیدی می دهد

سردهید این زمزمه اندر نهاد

یا جواد و یا جواد و یا جواد

قاصدا امشب به رضوانم ببر

نه به رضوان بر خراسانم ببر

گو مبارک باد این فرخنده عید

جان ایران جان جانانت رسید

طوس را امشب چراغان کرده اند

جشن بر پا در خراسان کرده اند

مادری، فرخنده زاد آورده است

نازنینی چون جواد آورده است

گوید احسن ای گل باغ وداد

یاجواد و یاجواد و یاجواد

متن مولودی امام جواد علیه السلام

مجتبی روشن روان

باز دلتنگ، قلم می گیرم

راه دیدار حرم می گیرم

متوسل به شمایم ،اغلب

دامن قافیه کم می گیرم

کاسۀ خالی خود را تنها

سوی ارباب کرم می گیرم

همه را مست شما می سازم

بر سر دوش علم می گیرم

همۀ عمر به عشق نظرت

شور تو دارم و دم می گیرم

جلوۀ جود خدا ادرکنی

یا جواد ابن رضا ادرکنی

قصد دارم سفری تازه کنم

فکر چشمان تری تازه کنم

قصد دارم به هوای کویت

رکعتی در سحری تازه کنم

قصد دارم که خوش آمد گویان

بر جمالت نظری تازه کنم

با توکل به پر قنداقت

همت بال و پری تازه کنم

قصدم اینست که ان شاءالله

پیش پای تو سری تازه کنم

از غمت زار شدن می ارزد

کشتۀ یار شدن می ارزد

ای قدت نخله ی طوبای رضا

چشم تو ساغر و مینای رضا

ای لبت کوثر خیرات، جواد

اشبه الناس به زهرای رضا

ای ولیعهد، جناب سلطان!

همه سرمایه ی فردای رضا

پیش چشمان پدر راه برو

ای علی اکبر لیلای رضا

یا جوادابن جواد ابن جواد

یوسف خوش قد و بالای رضا

لب ما و لب پیمانۀ تو

سرما و در میخانۀ تو

بَرِکت آمده با آمدنت

دست تطهیر خدا شسته تنت!

چشمۀ آب حیات است مگر؟

لب نهاده است پدر بر دهنت!

مهد تو باغ انارِ بابا

خواب رفته است کنار چمنت

مثل یعقوب کشد بر دیده

وای از معجزۀ پیرهنت

نوۀ موسیِ جعفر! موسی

رفته از هوش ز طرز سخنت

خضر دامان تو را می گیرد

دامنت را بکشی می میرد

جود از نام و نشانت پیداست

لطف از لحن بیانت پیداست

اینکه فرزند رضا هستی از...

محشر کنج لبانت پیداست

هیچ کس چون تو گدا پرور نیست

از برون مهر نهانت پیداست

سفره داری تو از روی خوش و

مزه ی تازۀ نانت پیداست

سرخی صورت زردی درهم...

پشت پلک نگرانت پیداست

ای شب وروز به یاد زهرا

کوثر عشق جواد زهرا

دلبر مه وش شهر آشوبم

نازنین، ناز ادای خوبم

تا سر از پنجره بیرون آری

سرِ خود بر در تو می کوبم

مه جبین فکر لبت کشت مرا

چاره ای کن صنم محبوبم

گوشه ای گوش بده می خوانم

ای شفا بخش دل معیوبم

همچوخاکم،... ز لباست متکان

هرچه هستم به شما منسوبم

بگذارید هم اینجا باشم

نوکری باشم و آقا باشم

ای امیدم به دل نومیدی

روی ماهت همه شب خورشیدی

چه سحرها که صدایت کردم؟

و تو زاری دلم را دیدی

آه که جای نوازش جانا

ناز کردی... به رخم خندیدی!

جرات شعر مرا می بخشی

خواستم تا که بگیرم عیدی

هیچکس حال مرا درک نکرد

این تو بودی که مرا فهمیدی

بیقرارانه تو را می خوانم

تو دوای دلمی می دانم

هرکه با توست دلش بی غم تر

دست لطفت ز همه محکم تر

پدر تو ز همه عیسی تر

مادر تو ز همه مریم تر

درد دلهای مرا گوش بده

هیچکس نیست ز تو محرم تر

به خدا غربتی قرب توام

دوری از این دل ما کن کم تر

شستشو کن دل رسوای مرا

نیست از اشک شما زمزم تر

چاره سازا کرمی... کاری کن

دل طوفان زده را یاری کن

از نگاه تو کرم می ریزد

لطف تو روی سرم می ریزد

شب میلاد تو مشتاقانه

اشک از چشم ترم می ریزد

و خداوند به یمن قدمت

فیض جاری به دلم می ریزد

غم لب تشنگی شاه شهید

در دلت کاسۀ غم می ریزد

همسر سنگ دلت با چه دلی

در دل ناز تو سم می ریزد

آه ای کشته تزویر زنت

کشته ما را نفس یا حسنت

متن مولودی امام جواد علیه السلام

محمد بیابانی

عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست

عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست

عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست

عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست

عشق می آید که بعد از شب سحر پیدا شود

عشق گاهی می رسد تا یک نفر بابا شود

یک نفر امّا دو عالم بنده ی سلطانی اش

بنده نه ، قربانی قربانی قربانی اش

مهربانی که تمام مهربانان فانی اش

دعوتند امشب همه افلاک در مهمانی اش

با حضور انبیاء و اولیاء و ابر و باد

آدرس : مشهد ؛ حرم ؛ پشت درِ باب الجواد

عرشیان هستند در مهمان سرای حضرتی

در صف خدمت گذاری با غذای حضرتی

آب سقا خانه جام کاسه های حضرتی

بعد از آن هم شاعرانند و ردای حضرتی

جبرئیل از میهمانان میزبانی می کند

بعد دعبل میرسد اُرجوزه خوانی می کند

ای زمین از عرش بر فرش آسمانت را ببین

ای پرستوی مهاجر آشیانت را ببین

ای دل غمگین امام شادمانت را ببین

امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین

ای امام مهربان باب المرادت آمده

میوه ی قلبت دل آرامت جوادت آمده

مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر

میشود طفلی که از او نیست طفلی خوب تر

سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر

کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر

کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو

مردمان ری فدای روی گندمگون تو

سبط موسی هستی و کار مسیحا میکنی

مثل عیسایی که در گهواره لب وا میکنی

با عصایت معجزه مانند موسی میکنی

دیده ی کور منافق را تو بینا میکنی

بر حقیری بنی عباس دامن میزنی

پور اکثم را به تیغ عِلم گردن میزنی

آن خدایی که به تقدیرم گدایی را نوشت

در مرام نام تو مشکل گشایی را نوشت

ذیل اوصاف تو در بخشش خدایی را نوشت

مهربانی علی موسی الرضایی را نوشت

در میان تیرگی ها آفتاب من شدی

تو قسم های همیشه مستجاب من شدی

چون به سائل میدهی از هرچه بهتر ، بیشتر

میخورد باب المراد خانه ات در ، بیشتر

گرچه نام تو شده حاجت بر آور بیشتر

لیک حساس است بابایت به مادر بیشتر

پس قسم خوردیم بعد از تو به حق فاطمه

تا که امضا گردد امشب کربلای ما همه

متن مولودی امام جواد علیه السلام

مهدی رحیمی

همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی

محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی

میان بهترین هایی چه تفضیلی از این برتر

که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی

به مشهد که به جای خود دلم در کاظمینت هم

بگوید یا رضا از بس همانند رضا هستی

قسم خوردن به نامت می دهد حاجت به قدری که

به محشر هم گمانم ذکر سربند رضا هستی

خدا می خواست تا معنای بخشیدن عیان گردد

جواد آمد که این معنا برای ما روان گردد

رضا که صاحب فرزند میشد آخرش ، اما ؛

خدا می خواست تا این فیض ، سهم خیزران گردد

پسر گشتن از این سو و امام شیعه از آن سو

جواد آمد که این گردد جواد آمد که آن گردد

حکایت ها فراوان است از هر لحظه ی این طفل

چنان که صد گلستان ضرب در صد بوستان گردد

علی هر چند فرزند محمد بود ، این دفعه

محمد از علی آمد که فخر شیعیان گردد

دراین وادی اگر سودی ست با درویش خرسند است

تجارت جز درِ این خانه سودش هم زیان گردد

پدر با داغ فرزندش ، پدر با داغ دلبندش

ولی اینجا پسر با داغ بابا امتحان گردد

شب میلاد فرزندش همین که تشنه لب باشد

گمانم "خیزران" هم اشک ریز خیزران گردد

متن مولودی امام جواد علیه السلام

محمود ژولیده

ز آسمان تولا به دل ندا آمد

ز آل فاطمه آئینۀ خدا آمد

گره گشای امامِ گره گشا آمد

خبر رسید که دردانۀ رضا آمد

نماز شکر بخوانید قبله می آید

ز آل قبله جواد الائمه می آید

دوباره واژۀ خیر کثیر افشا شد

به رغم مدعیان عید آل زهرا شد

ز خانوادۀ توحید گل شکوفا شد

بگو به شیعه امام رئوف بابا شد

عوالم است هم آوای ما خدا را شکر

رسید حضرت ابن الرضا خدا را شکر

خدا نوشت جنان را ز ریزش کرمش

کجاست با برکت تر ز شوکت قدمش

به واقفیه بگو یک نظاره بر حرمش

پدر بزرگ و پسر زاده زیر یک عَلَمش

ز شهر طوس شبی تا حسین باید رفت

ز کربلا سفری کاظمین باید رفت

برای عالمیان یک جواد کافی بود

به عصرها و زمان یک جواد کافی بود

تمام کون و مکان یک جواد کافی بود

خدا نوشت همان یک جواد کافی بود

خدای جود به امر خدا تجسم کرد

رئوف بعد چهل سال یک تبسم کرد

اگر نبود جواد الائمه نور نبود

برای آل علی شادی و سرور نبود

نبود موسی عمران و کوه طور نبود

بساط بندگی ما همیشه جور نبود

اگر نبود جواد الائمه واللهِ

ز فتنه بود که میرفت دین به بیراهه

اگر چه دین خدا را رسالت نبوی است

اگرچه رمز امامت عدالت علوی است

اگرچه منطق دشمن خشونت اُمَوی است

سلاح و منطق قرآن ولایت رضوی است

مسیر ابن رضا انقلاب اسلامی است

چنانچه منطق ما انقلاب اسلامی است

مناظرات جواد الائمه فرهنگیست

زمان،زمانِ وی و فتنه، فتنۀ رنگیست

به جنگ نرم نه آهن نه حربۀ سنگیست

مشاجرات اگرچه گزینۀ جنگیست

به هوش دین خدا را حرامیان نبرند

ولایت رضوی را منافقان نبرند

به رغم زمزمۀ ادعای بدخواهان

عقیم ماند دگر ماجرای بد خواهان

چرا شدند کسان همصدای بدخواهان

گرفت خدعۀ ابلیس پای بدخواهان

چه زود زمزمۀ فتح مکه می افتد

رژیم آل سعود از اریکه می افتد

متن مولودی امام جواد علیه السلام

مهدی علی قاسمی

امشب شب گدایی و عرض ارادت است

باب المراد آمده و وقت حاجت است

امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی است

وقت نزول آیه ی ناب امامت است

یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت

نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است

یادش بخیر جامعه خواندم میان صحن

بین بهشت... نه ... حرمت فوق جنت است

وقت زیارتت همه در فکر مشهدند

از بس میان این دو عمارت شباهت است

حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد

با این حساب عاشقتان با سعادت است

ما را ولایت تو زآتش نجات داد

خواندی مرا که عادت  این در مروّت است

ما سائلان سفره ی پر برکت توایم

هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است

توحید بی ولای شما کفر مطلق است

دینِ بدون نام تو عین ضلالت است

تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند...

...امروز اگر که شیعه به فکر برائت است

بر خشم و کینه های تو از آن دوتن قسم

لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است

صد مرده زنده می شود از نام نامی ات

عیسی دخیل توست که اهل کرامت است

با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود

نامت برای قلب سیاهم طهارت است

شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت

آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است

متن مولودی امام جواد علیه السلام

سید پوریا هاشمی

یک کوزه ی بی آب، از دریا چه میداند

یک مشت خاک ، از غربت صحرا چه میداند

یک سائل بیچاره از آقا چه میداند

از چهارده خورشید عقل ما چه میداند

ما دور از "قدریم" "إنا" را نمیفهمیم

"الحق که پایینیم و بالا را نمیفهمیم"

هر کس که در این خانه قنبر شد پشیمان نیست

کارگر اولاد حیدر شد پشیمان نیست

از خاک بود عاقبت زر شد پشیمان نیست

جاروکش صحنی مطهر شد پشیمان نیست

این روزها باید رضا آباد ساکن بود

یعنی میان صحن گوهرشاد ساکن بود

نُه بار میگیریم ذکر یا رضا و بعد

نُه بار میچرخیم در صحن و سرا و بعد

نُه بار میسازیم راهی تا شما و بعد

نُه بار می آییم تا عرش خدا و بعد

شاید سحر باب الجوادت روی ما وا شد

اولادنا اکبادنا امروز معنا شد

گفتم جواد،از بند بند شعر رحمت ریخت

از چشم های سائلم اشک خجالت ریخت

گفتم جواد و بر دعاهایم اجابت ریخت

آقا به این سفره نگاهی کرد و برکت ریخت

گفتم جواد و باز هم لکنت شکستم داد

بی معرفت بودن دوباره کار دستم داد

ای حسرت سجاده ها ، یا ربنای تو

رفته ست تا به عرش اعلی ربنای تو

بوی علی دارد سحرها ربنای تو

توحید میگیریم ما ، با ربنای تو

آقا بیا و نذر جدت با گدا تا کن

یک کاظمیه در دل هر شیعه بر پا کن

یک "اتق الله" از تو ، ایمان داشتن با من

ابر کرامت از تو ، باران داشتن با من

شانه ز تو، زلف پریشان داشتن با من

چه کرده این عشق کریمان داشتن با من

که در خیالم کاظمینی میشوم هر روز

در کاظمین تو حسینی میشوم هر روز

دل دست تو دادیم پس دل برنمیگردد

ناقص نباشد تا که کامل برنمیگردد

بی جیره از این خانه سائل برنمیگردد

یعنی از اینجا بی فضائل برنمیگردد

این دفعه را آقا بیا سائل نوازی کن

ویرانه ی قلب مرا آباد سازی کن

همراه ماه امشب ستاره میرسد از راه

و یک علی دارد دوباره میرسد از راه

بر گنبدی سوم مناره میرسد از راه

شیری به شکل شیرخواره میرسد از راه

این شاخه طوبی ثمر دارست از امشب

بی بی رباب ما پسردارست از امشب

این طفل کوچک میشود حیدر زمان جنگ

شمشیر خود میسازد از حنجر زمان جنگ

اصغر شد اما میشود اکبر زمان جنگ

مانند مردان میسپارد سر زمان جنگ

گهواره را معراج خواهد کرد این آقا

دین را به خود محتاج خواهد کرد این آقا

بر روی دستی خوش زبانی میکند روزی

با گریه هایش خطبه خوانی میکند روزی

قد سپاهی را کمانی میکند روزی

از سنگر دین پاسبانی میکند روزی

شش ماهه است اما سوی پیکار خواهد رفت

تا حد جان پای دفاع از یار خواهد رفت

تیری به سرعت حنجرش را میزند بر هم

یکجور می آید سرش را میزند بر هم

اصلا تمام پیکرش را میزند بر هم

در خیمه قلب مادرش را میزند بر هم

از گوش تا گوش سرش با تیر میپاشد

لب با سه شعبه تا شود درگیر، میپاشد

رازی ز مدفون بودنش بیرون نمی آید

کوری چشم دشمنش بیرون نمی آید

یک نخ هم از پیراهنش بیرون نمی آید

صد نیزه هم باشد تنش بیرون نمی آید

دست امامی هست ، پس دستی برابر نیست

یعنی که نبش قبر شش ماهه میسر نیست

متن مولودی امام جواد علیه السلام

محمد جواد شیرازی

هرکس که تاج مهر تو بر سر ندارد

از سجده ی گمراهیش سر بر ندارد

سرمایه ی عشق شما راه نجات است

بیچاره هر کس عشق تو در سر ندارد

لازم نکرده که مرا فردا بخوانند

جنت اگر از نامتان سردر ندارد

باب الجوادی مطمئنا هست آن جا

محشر از این در هیچ بالاتر ندارد

گشتم ولی دنیای شیعه از تو آقا

مولود پر خیر و مبارک تر ندارد

کوری چشم دشمنان إبنُ الرضایی

کی گفته سلطانم علی اکبر ندارد؟

دردانه ی سلطان طوسی یا محمد

والیِ ما غیر از شما دلبر ندارد

عطری که از ذکر لبت در شهر پیچید

عود و گلاب و نافه و عنبر ندارد

در کودکی در قله های علم بودی

علم تو را عیسای پیغمبر ندارد

گشتم ولی هم ارزش خاک عبایت

در ارض و در افلاک سرتاسر ندارد

فهمیده ام از نامه ی سلطان، که عالم

کُنْیه نکوتر از اباجعفر ندارد

در کاظمینت هر کسی آمد دلش ماند

راهی بجز این راه تا آخر ندارد

"وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً ..." عیدی همین بس

عالم بجز چشم شما محور ندارد

می دوزد آخر چشم خود را بر دو دستت

مرغی که در وقت پریدن پر ندارد

محشر بفهمد جایگاهِ عصمتت را

هرکس تو را در این جهان باور ندارد

 

متن مولودی امام جواد علیه السلام

امیر عظیمی

آنان که پی کاسبی رزق حلالند

تا روز قیامت دَرِ این خانه وبالند

باید که سر سجده به این خاک بمالند

- این ها-  همه سرچشمه ی آن آب زلالند

ما را که سلوک علی و آل مرام است

رزقی بجز از سفره ی ارباب حرام است

ذِکرُالله ما می شد این یاد ائمّه

این مجلس و این لطف خداداد ائمّه

هستیم به یاریّ و در امداد ائمّه

در حزن و غم و شادی و میلاد ائمّه

این کف زدن و سینه زنی جوهر دین است

عَجِّل لِوَلیِّ الفَرَجِ شیعه همین است

ای منتظران مقدم موعود مبارک

در مجلستان عطر خوش عود مبارک

میلاد کرم، لطف و عطا، جود مبارک

ازبس که شد این فاطمه مولود مبارک

ازدست علی هرچه گدا تاج گرفتند

در عرش ملائک همه معراج گرفتند

عالم همه پست و پسر فاطمه بالاست

یک عمر شدم نوکرش، آنقدر که آقاست

از نسل علیّ و نوه ی حضرت موساست

مولام رضا، او علیِ اکبرِ مولاست

اسفند بپاشید سر آتش ایمان

او آمده تا کور کند چشم حسودان

رویید زِ لبهای علی اکبری اش گل

چیدند ملاک زِ رخ دلبری اش گل

از لعل مناجاتیِ پیغمبری اش گل

از سمت پدر گل، نسب مادری اش گل

به به! چه گلی آمده در خاطر این باغ

قنداقه ی گلپوش شده قبله ی عشاق

او عبد خدا بود، در این باره سخن گفت

" لاحول و لا" خواند و به گهواره سخن گفت

پر نور شد آن خانه چو مه پاره سخن گفت

با هر دل بیچاره ی آواره سخن گفت:

" تنها نه به هر مفلس در بند جوادم

حتی به امامان خداوند جوادم"

خوب است زِ قنداقه ی او توشه بگیریم

از مزرعه ی صورت او خوشه بگیریم

فیض حرم صاحب شش گوشه بگیریم

روی قدمش سر بگذاریم و بمیریم

چون مرگ به روی قدمش عین حیات است

او منبع جود است و دَلیلُ البرکات است

وَاللهِ بنی فاطمه سرمایه ی دینند

هم سایه حقّند وَ هم سایه نشینند

فردوس خدایند و بهشتند و بریند

ما رعیت واینان همه ارباب ترینند

این ها سر شاخه رطب کال ندارنند

اولاد علی، طفل و کهنسال ندارند

او کودک ارباب ولی شیخُ الائمه است

دشمن شده از جامِ میِ معرفتش مست

خوردند بزرگان همه در بحث به بن بست

پیش پسر شاه خراسان شده اند پست

در محضر او اوج نشینان همه پستند

محکوم به درماندگی و عجز و شکستند

در وادی دل وجه خدا کیست بجز او

دروازه و مفتاح دعا کیست بجز او

ابن الکرم و ابن سخا کیست بجز او

ابن علی و ابن رضا کیست بجز او

او ابن علی، ابن علی، ابن علی هاست

آری نهمین معجزه ی حضرت زهراست

او کارگشای گره روز معاد است

سرچشمه ی جود است و جواد است و جواد است

برسفره ی او رزق خداداد زیاد است

از آمدن ابن رضا، فاطمه شاد است

ما سایه نشین کرم ابن رضاییم

مشتاق طواف حرم ابن رضاییم

باید که بسازیم دوباره حرمش را

بر عرش رسانیم شکوه علمش را

چون لشگری از شمع بسوزیم غمش را

در روضه بمیرم غمِ سنّ کمش را

مدّاح فلک در غم او زمزمه دارد

او ارثیه ی عمر کم از فاطمه دارد

متن مولودی امام جواد علیه السلام

سید هاشم وفایی

ستاره سحری مژدۀ سحر می داد

فروغ صبح ز پایان شب خبر می داد

ز صحن سینۀ ما دست عاطفت از شوق

کبوتر دل ما را به عرش پر می داد

فضای شهر مدینه معطر از گل بود

شبی که گلبن باغ ولا ثمر می داد

مگر نسیم ز باغ بهشت آمده بود

که بوی ناب گل وسبزه های تر می داد

سحاب رحمت حق بر مدینه سایه فکند

خدا به حجت خود کوثری دگر می داد

فلک به یمن قدومش ستاره باران بود

خدا به شمس سپهر ولا قمر می داد

زدیدگان پدر اشک شوق جاری بود

شبی که بوسه به رخسارۀ پسر می داد

برای خلق گنهکار در شب میلاد

خدا به نخل شفاعت دوباره بر می داد

نهم سپهر ولایت جواد اهل البیت

کریم بود و به هر بینوا گهر می داد

هنوز کعبه شهادت دهد بدان محفل

هرآن که مسئله پرسید از او نظر می داد

دلم گرفته چه می شد اگر خدا یک شب

چنان نسیم به کویش مرا گذر می داد

چه عقده ها که« وفایی» زدل نمی شد باز

به ما اگرکه خدا برگۀ سفر می داد

متن مولودی امام جواد علیه السلام

غلامرضا سازگار

ای گدای درگه احسان تو جود و کرم

زآسمان بذل تو باریده اختر چون درم

عاشق روی تو را در دل هزاران مهر نور

سائل کوی تو را صد آسمان جاه و حشم

اصل دین خیرالوری کهف التقی بدرالدجی

جان حق نور الهدی ابن الرّضا خیرالامم

مهر و ماهت وام بگرفته است از نور جمال

اخترانت سجده آوردند بر خاک قدم

هم سما مرهون لطف بی زوالت هم زمین

هم عرب مدیون جود بی مثالت هم عجم

هم جوادبن جوادبن جوادی وقت جود

هم کریم بن کریم بن کریمی در کرم

نکته ای پرسید مأمون در جوابش رازها

گفتی از ابرو و هوا و ماهی و امواج و یم

پور، اکثم پیش لطفت از خجالت گشت لال

خواست خود را افکند از شرم در چاه عدم

در سنین کودکی از سوی حق بودی امام

همچنان عیسی که در گهواره زد از وحی، دم

دامن ریحانه از مهر رخت دریای نور

عاشر ماه رجب از احترامت محرتم

دم به دم باید زاشک شوق خود گیرم وضو

تا زخون دل زنم بیتی در اوصافت رقم

ای چراغ و چشم ده معصوم ای نور نهم

زادۀ هشتم امام و هفت گردونت خدم

ای زششسو پنج حس و چار ارکان و سه روح

در دو گیتی زامر یکتا با نظافت منتظم

گر چه سر تا پای جرمم، تا مرا یاری چه باک

گر چه پا تا سر گناهم، تا تو را دارم چه غم

کیست مثل تو که در طفلی زسرداران علم

علم او گیرد فزونی نام او گردد عَلَم

با هزاران حلَ مشکل در سنین کودکی

ریختی یکباره وضع قصر مأمون را به هم

مور اگر حکم از تو گیرد سلیمان وجود

تاج بستاند زمأمون، سلطنت از معتصم

مهر و مه دوآیتند از مصحف رخسار تو

زان، خدا بر این دو آیت خورده در قرآن قسم

سرزمین مکه را بر کاظمینت التجا

چار ارکان حرم را چار دیوارت حرم

آن که در راه تو از جان و تن خود نگذرد

هم به جان کرده جفا و هم به تن کرده ستم

جود تو جود خدا و لطف تو لطف خدا

یا جواد الاولیا ای مظهر الله اتم

هر که هستم هر چه هستم هستیم مهر شماست

با همین روی سیاه و دست خالی پشت خم

تو همان جان وجودی ما همان جسم ضعیف

ما همان تاریکی محض و تو خورشید قدم

ای همه خورشید عالم تاب بر ما هم بتاب

وارهان از تیرگی ونور کن سر تا قدم

مهر رخسار تو نور محض و چشم ما ضعیف

جود و احسان تو بیش از بحر و ظرف ماست کم

هم به تو محتاج از صبح ازل فضل و کمال

هم زتو پاینده تا شام ابد علم و حکم

هر که شد ظرف وجودش خالی از مهر شما

پر شود از آتش خشم خداوندش شکم

نار با تو می شود رشک گلستان خلیل

خلد بی تو خانۀ درد و غم و رنج و الم

با وجود آن که از اعمال، دستم خالی است

از ازل دانسته ام مهر شما را مغتنم

دین من عشق شما، آئین من مهر شماست

گو که سازد دشمن کافر به کفرم متّهم

با تولاّی توام دیگر به این و آن چه کار

آن که را باشد صمد کاری نباشد با صنم

می فروشم تا صف محشر به آب خضر ناز

گر رسد بر کام جانم از یم جود تو نم

جود تو بر جود و احسان و کرم داد آبرو

مهر تو وحدت دهد بر گرگ و چوپان و غنم

نقش پای زائرت در دیدۀ (میثم) بود

بهتر از ملک عجم تابنده تر از جام جم

متن مولودی امام جواد علیه السلام

سید محمد بابامیری

باران زده بر کوچه ی احساس من انگار

سرشار طراوت شده این جان و تن انگار

مبهوت شده آینه در خویشتن انگار

خورشید به وصفت شده گرم سخن انگار

از شوق تماشای تو عالم هیجانی ست

حتا به سر پیر خرد شور جوانی ست

در آرزوی وا شدن غنچه ی دلدار

لبخند به روی همه - آزاد و گرفتار-

خوشبختی یاران شده در آینه تکرار

کم نیست غم دل، ولی انگار نه انگار

این جام برای نهمین مرتبه پر شد

کشکول قلندر صفتان یکشبه پر شد

مولای من! ای گرمی بازار جوان ها

ای شیفته ی سروری تو دل و جان ها

در طول زمان، طول زمان، طول زمان ها

هی زخم زبان، زخم زبان، زخم زبان ها...

گفتند که مقطوع شده نسل امامت

اما لقب "شمس نهم" خورد به نامت

ای آینه ی عاشقی ضامن آهو

برده دل و دین از همه آن طاق دو ابرو

گلنغمه ی محراب تو "یا مبدئ" و "یا هو"

برپای تو افتاده دل خلق ز هر سو

علم و کرم و فضل تو ره یافتنی نیست

در بخشش و احسان تو حرف و سخنی نیست

آتشکده ی عشق منی ای نهمین نور

با تو بدهد بر همه افلاک، زمین نور

خورشید فرو رفته در اندیشه ی این نور

نامیده تو را آینه "خوش جلوه ترین نور"

عنوان ولیعهدی سلطان فقط از توست

بر تخت سخن، کام درافشان فقط از توست

ما شیعه و چون موج به دریات خروشان

در تشنگی چشمه ی چشمان تو جوشان

در گوشه ی میخانه ز ما چشم مپوشان

از باده ی عرفان قدحی چند بنوشان

گشتیم و ندیدیم شبیه تو مرادی

حقا چه کریمی، چه امامی، چه جوادی!

از تیره ی سلمانم و از نسل غدیرم

کُشته ست مرا شوق حریمت، بپذیرم

بگذار تو را سخت در آغوش بگیرم

در شعله ات ای شمع چو پروانه بمیرم

ای مایه ی آرامش خورشید خراسان

امشب شب عشق است ز ما چشم مپوشان

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده