چرا امیرالمومنین ۲۵ سال سکوت کرد؟

یک نت ـ پرسش: چرا امیرالمومنین ۲۵ سال سکوت کرد؟
 امیرالمومنین

یک نت ـ

پس از پيامبرگرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شايسته‌ترين فرد براى اداره امور جامعه اسلامى، بدون شک امیرالمومنین(علیه‌السلام) بود، چرا که در امت اسلامی  هيچ كس از نظر فضيلت، تقوا، بينش‌فقهى، قضایى، جهاد و كوشش در راه خدا و ساير صفات عالى انسانى به‌ جز پيامبرگرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به پايه امیرالمومنین(علیه‌السلام) نمى‌رسيد. به دليل همين شايستگی‌ها، آن حضرت بارها به دستور خدا و توسط پيامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان رهبر آينده مسلمانان معرفى شده بود، كه مهم‌ترین آن‌ها جريان «غدير» است.

لذا انتظار مى‌رفت كه پس از رحلت پيامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بلافاصله امیرالمومنین(علیه‌السلام) زمام امور را در دست گيرد و رهبرى مسلمين را ادامه دهد. اما عملاً چنين نشد و مسير خلافت اسلامى پس از پيامبر منحرف گرديد و حضرت از صحنه سياسى کنار گذاشته شد.
امیرالمومنین(علیهالسلام) در تمام دوران زندگی‌اش، مطیع محض فرمان‌هاى الهى بوده و آن‌چه او را به واكنش وامى‌داشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واكنش نشان نمى‌داد. به همین خاطر در برابر این مصیبت‌هاى عظیم صبر کرد و طبق دست به شمشیر نبرد.

این سکوت و گوشه‌گیری طولانی برای شخصیتی که در گذشته در متن اجتماع قرار داشت و دومین شخص جهان اسلام و رکن بزرگی برای مسلمانان به شمار می‌رفت سهل و آسان نبود. روح بزرگی، چون امیرالمومنین(علیهالسلام) می‌خواست که بر خویش مسلط شود و خود را با وضع جدید که از هر نظر با وضع سابق تضاد داشت تطبیق دهد.

البته حضرت از برای دفاع از حق خویش تلاش کردند و تا آنجا که ممکن بود و به جنگ و خونریزی منجر نمیشد، برای گرفتن حق خود تلاش کردند؛ به طور مثال در تاریخ نقل شده:بعد از جریان سقیفه وقتی شب شد، امیرالمومنین(علیهالسلام) حضرت زهرا(سلام‌اللهعلیها) را سوار بر چهارپایی نمود و دست حسنین را گرفت، و  به در خانه همه مهاجرین و انصار رفت و حق خود را بر ایشان یادآور شد و آنان را برای یاری خویش فراخواند، ولی جز چهل و چهار نفر، کسی از آنان دعوت او را قبول نکرد. حضرت به آنان دستور داد هنگام صبح با سرهای تراشیده، در حالی که شمشیر خود را به همراه دارند بیایند و با او بیعت کنند که تا سر حد مرگ استوار بمانند. وقتی صبح شد جز چهار، نفر کسی از آنان نزد او نیامد. آن چهر تفر «سلمان» ، «ابوذر» ، «مقداد» و «زبیر بن عوام» بودند.

حضرت شب بعد هم نزد آنان رفت و آن‌ها را قسم داد و از آنان خواست صبح نزد او بیایند. ولی هیچ یک از آنان غیر از آن چهار نفر نیامد. در شب سوّم هم قضیه تکرار شد. وقتی حضرت عهدشکن و بی‌وفایی آنان را دید، خانه‌نشینی اختیار کرد و به قرآن روی آورد و مشغول تنظیم و جمع‌آوری آن شد و از خانه‌اش خارج نشد تا آن‌که آن را جمع آوری نمود.[۱]

همان گونه که در بعضی از منابع اهل تسنن آمده است، رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) وقایع بعد از خود را برای امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) بیان فرموده و از ایشان عهد و پیمان گرفتند تا ایشان را در برابر آن چه که بعد از وی اتفاق خواهد افتاد، صبر پیشه کند.[۲]

لذا ایشان می‌خواستند دین اسلام، قوی و راسخ به حیات خویش ادامه دهد، پس همه چیز را در جهت حفظ دین، قربانی کرد تا دستاورد آن همه مجاهدت‌ها و مشقت‌هایی که رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مدت بیست و سه سال رسالت خویش به جان خریدند، در طوفان اختلاف‌ها و درگیری‌ها از بین نرود و این مکتب متعالی و گران بها برای نسل‌های آینده بشر حفظ شود، از این رو در جریان بیعت گرفتن صبر پیشه می‌نماید و بارها در سخنانشان به این مهم اشاره می کنند: «به خدا سوگند، اگر ترس ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان نبود، و بیم آن نمی‌رفت که بار دیگر کفر و بت‌پرستی به سرزمین اسلام بازگردد و اسلام محو و نابود شود، با آنان شیوه دیگری رفتار می‌کردم».[۳]

اتحاد مسلمانان از بزرگترين آمال و آرزوهاى امیرالمومنین(علیهالسلام) بود. او به خوبى مى‌دانست كه اين اتحاد در زمان پيامبر گرامى (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سبب شده بود كه رعب وحشت عجيبى در دل امپراتوران جهان و قدرت‌هاى بزرگ رخنه كند و اسلام به سرعت رشد و نمو كرده، گسترش يابد. ولى اگر اين وحدت به جهت مساله‌ى رهبرى و خلافت از بين مى‌رفت مسلمانان دچار انواع گرفتاري‌ها و اختلافات مى‌شدند و بالاخص گروهى از قريش كه به كسوت اسلام در آمده بودند دنبال بهانه بودند تا ضربه اساسى خود را بر پيكر اسلام وارد سازند.

امیرالمۆمنین(علیه‌السلام) در مورد فلسفه صبر و سکوت خویش چنین می‌فرماید: «این‌که سکوت را برگزیدم، به خاطر این است که از علوم و حوادث پنهانی آگاهی دارم که اگر بازگویم مضطرب می‌گردید، چون لرزیدن ریسمان در چاه های عمیق».[۴]

-----------------------------------------------
پی نوشت
[۱]. اسرار آل محمد، ترجمه کتاب سلیم بن قیس، ص۲۲۱
[۲]. مناقب خوارزمی:ص۱۴۶، فرائد السمطین:ج۱، ص۲۷۰.
[۳]. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۷و ج۱۱، ص۳۱۳.
[۴]. فرازی از خطبه ی ۵ نهج البلاغه، ص۵۰، ترجمه محمد دشتی

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده