آیه ارسال چگونه بر ظهور امام زمان(عج) دلالت دارد؟

یک نت ـ در قرآن کریم می‌خوانیم: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ»؛[1] او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن‌را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!
مهدی

یک نت ـ در قرآن کریم می‌خوانیم: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ»؛[1] او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن‌را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!
مراد از آیه ارسال، این آیه شریفه و دیگر آیات مشابه[2] می‌باشد.
براساس روایات و دیدگاه مفسّران اسلامی؛ واقعیت این آیه زمانی به طور کامل محقق می‌شود که حضرت مهدی(عج) ظهور فرموده و برنامه جهانى‌شدن اسلام را تحقّق بخشد. در همین راستا؛ به برخی احادیث و تفاسیر اشاره می‌کنیم.


روایات:
1. امام باقر(ع) فرمود: «همانا این جریان هنگام خروج مهدى از آل محمّد خواهد بود. پس هیچ کسی باقى نخواهد ماند مگر این‌که به [نبوت] حضرت محمد(ص) اقرار کند».[3]
2. امام صادق‏(ع) در تفسیر آیه فوق فرمود: «به خدا سوگند! تأویل آیه هنوز تحقق نیافته و نخواهد یافت تا آن‌که قائم خروج کند. و هنگامی که خروج کرد کافر به خدای بزرگ در روی زمین باقی نمی‌ماند و هیچ مشرک به امامت باقى نماند مگر این‌که خروج او را نخواهد تا جایى که اگر کافر یا مشرکى در دل سنگى [مخفى] باشد، آن سنگ [به زبان آمده] خواهد گفت: اى مؤمن! در دل من کافرى هست. مرا بشکن و او را به قتل رسان».[4] این روایت با اسناد مختلف و با اندکی تفاوت در منابع دیگر نیز آمده است.[5]
3. از امام کاظم(ع) درباره این آیه پرسیده شد، آن‌حضرت در پاسخ فرمود: «آن امر خداوند و رسول او است به ولایت براى وصیّش و ولایت‏ همان دین حقّ است ... آن‌را هنگام قیام حضرت قائم(عج)، بر همه ادیان آشکار می‌سازد».[6]
دیدگاه مفسّران:
4. علىّ بن ابراهیم قمى(قرن سوم) در تفسیر آیه می‌گوید: «این آیه درباره قیام‌‏کننده از آل محمّد نازل شده و این همان است که یاد آوردیم که تأویل آنها پس از تنزیلشان است».[7]
5. سعید بن جبیر در تفسیر آیه: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» گفت: «او مهدىِ خاندان فاطمه است».[8]
6. طبری(قرن چهارم) می‌گوید: در زمان نزول حضرت عیسی‏(ع) دین اسلام بر همه ادیان غالب خواهد شد و تمام ملل تحت تبعیّت دین اسلام درخواهند آمد.[9]
7. فخر رازی(قرن ششم) می‌گوید: این بشارت از طرف خداوند است که باید در آینده تحقق یابد و طبق روایات در زمان حضرت عیسی و مهدی آل محمد(ع) محقق می‌شود.[10]
8. تفسیر قرطبى(قرن هفتم): روایت شده کسانى که به فرمان‏روایى همه زمین دست یافتند، چهار نفرند: دو مؤمن و دو کافر. دو مؤمن، سلیمان بن داوود و اسکندراند و دو کافر، نمرود و بخت النصر اند و نفر پنجمى نیز از این امّت به فرمان‏روایى همه زمین دست مى‏یابد که او همان مهدى است، به دلیل سخن خداى متعال: «تا آن را بر همه دین‏ها چیره سازد».[11]
9. علامه طباطبایی(ره) در ذیل بحث روایی تفسیر آیه شریفه مورد بحث می‌گوید: «معناى این‌که این آیه درباره حضرت مهدى(عج) نازل شده، این است که خروج آن‌حضرت، تأویل این آیه است ...».[12]
نتیجه‌گیری
1. مفهوم آیه، پیروزى همه‌جانبه اسلام بر همه ادیان جهان است؛ یعنى، سرانجام‏ اسلام همه سرزمین‌ها را فرا خواهد گرفت.[13]
2. مسلّماًً؛ وعده غالب شدن دین اسلام بر همه آیین‌ها، تاکنون تحقّق نیافته و آیین‌هاى دیگرى با پیروان فراوان وجود دارند که هنوز نه تنها مغلوب دین حق پیامبر اسلام(ص) نشده‌اند، بلکه سعى می‌کنند تا اسلام را از بین ببرند، ولى چون وعده الهى حق است، پس باید روزى تحقّق پیدا کند. و طبق روایات و تفاسیر، تکامل این برنامه، هنگامى خواهد بود که حضرت مهدى(عج) ظهور کند.
3. به این ترتیب، صورت استدلال چنین می‌شود که؛ از نظر قرآن - که مورد پذیرش همه مذاهب اسلامى است - پیروزى حق‌طلبان، حتمى و قطعى است. این پیروزى - که وعده الهى است - هنوز محقق نشده و تحقق آن، نیازمند یک رهبر الهى است و آن رهبر را رسول اکرم(ص) در سخنان خود معرفى نموده است؛ مانند: «یَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِب‏»؛[14] یعنی: حکومتش به شرق و غرب عالم خواهد رسید.
 
[1]. توبه، 33.
[2]. فتح، 28؛ صف، 9.
[3]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 5، ص 137، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[4]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏2، ص 670، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
[5]. ر. ک: فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، محقق، محمودی، محمد کاظم، ص 481 – 482، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1410ق؛ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج ‏2، ص 87، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 432، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[7]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج 1، ص 289، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[8]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 490، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق.
[9]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏10، ص 82، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[10]. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏16، ص 33، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[11]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 11، ص 47 – 48، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[12]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 255، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[13]. ر. ک: طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ‏5، ص 209، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ‏3، ص 416، بیروت، دار الفکر، بی‌تا.
[14]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 280، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.

 

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده