آنچه دیگران می خوانند:
یک نت ـ من ۶ ساله که عاشق یه نفرم... از وقتی ۲۳ ساله بودم تا الان که ۲۹ سالمه...
تو سال اول مادرش جریان و فهمید که دوست شدیم.
اوضاع روز به روز بدتر میشد. حالمون بدتر...
تو سال چهارم خسته شد و ازم جدا شد، برای ادامه تحصیل رفت سوییس، چند هفته میشه که اومده
بهم ایمیل داد تا ببینمش... بعد از دو سال دوری...
چند باری دیدمش، تو بار آخر خیلی راحت بهم میگه من اونجا س ک س داشتم. کسی که بهم میگفت من مریضتم، من عاشقتم....
حالم خرابه...
بدتر از همه اینکه باید مخفیش کنی تا کسی نفهمه.
درد دارم روی قفسه سینم، نمتونم این قضیه رو درک کنم
با سلام و عرض تحیت
با توجه به علاقه و عشق شما به ایشان این طبیعی است که از هر اقدامی برای رسیدن به ایشان فروگذار نکنید و چه بسا با لحاظ شرایط فعلی، ازدواج شما با فردی دیگر، اقدام سنجیده ای نباشد! در عین حال توجه و تحلیل این نکته نیز حائز اهمیت اساسی است که علاقه شدید شما به ایشان هم در ظرف زمانی متفاوت و هم ظرف روانی متفاوت نسبت به ایشان رقم خورده است. به تعبیری علاقه شما به وی در گرو برداشتی که از ایشان در گذشته داشته اید رقم خورده است و نه امروز و وضعیت فعلی!
بنابراین منطق اقتضاء می کند تا این حق را برای خود قائل شوید که به اندازه کافی به خود زمان و فرصت دهید و بدون هیچ تعهد و مسولیتی نسبت به وی، جوانب ازدواج با ایشان را بسنجید. تا زمانی که موضوع رابطه ایشان برای شما حل و پذیرفته نشود ازدواج شما به صلاح نیست.
در پایان یادآوری این نکته نیز ضروری است که در شرایط معمول نیز تضمینی برای موفقیت ازدواج با فرد مورد علاقه نیست چون علاقه می تواند شرط کافی باشد و نه شرط لازم
در پناه خدای متعال
منبع: سوال سیتی
دیدگاهها