چرا تمام مراسم دينى به حزن و اشك آميخته است؟

یک نت ـ چرا تمام مراسم دينى به حزن و اشك آميخته است؟
چرا تمام مراسم دينى به حزن و اشك آميخته است؟

چرا تمام مراسم دينى به حزن و اشك آميخته است؟

در حالى كه خنده بر هر درد بى درمان دوا است، چرا حالت هيجانى غالب بر آيين دينى و مراسم اجتماعى دين، سراسر غم و گريه مى‏ باشد و مراسم دينى ما مسلمانان، هميشه آميخته با مصيبت و مرثيه خوانى حزن‏ آفرين و غم‏ افزا است؟ آيا اسلام مراسم شادى و جشن ندارد كه تمام مراسم دينى به حزن و اشك آميخته است ؟

اين سؤال نشانگر ابهام فكرى عميق در بين بيشتر مسلمانان است. عمق و بسط اين مسأله مى ‏طلبد تا در خور يك جامعه جوياى حقيقت و پوينده ره حقيقت، ابهام ‏زدايى نمود و شكل صحيح و اسلامى اين نوع احساسات و عواطف را بيان كرد.

به منظور پاسخ به اين سؤال، چهار مرحله به شرح زير مطرح و تبيين مى ‏گردد:

1. شناسايى منشأ و خاستگاه اين ابهام فكرى و انحراف رفتارى و علت يا علل بروز آن،

2. جايگاه غم و شادى در معارف اسلامى،

3. جايگاه غم و شادى در روان‏شناسى، با تكيه بر منابع دينى و علمى،

4. تعيين شكل صحيح و مطلوب غم و شادى (گريه و خنده).

 

يك. منشأ و خاستگاه‏

بى ترديد آنچه امروز در برخى مراسم‏هاى دينى و بعضى اجتماعات رسمى اجرا مى ‏گردد، مستند شما قرار گرفته است تا اين گونه در مورد شادى و غم قضاوت كنيد و يا دچار ابهام شويد؛ در حالى كه اين قضاوت و اظهار نظر، هرگز با تعاريف و احكام دين حنيف اسلام مطابقت و هماهنگى ندارد.
شكل عملكرد برخى گردانندگان و برگزاركنندگان مراسم دينى، به گونه‏اى است كه حتى در اعياد دينى و جشن تولد ائمه(ع)، مصيبت‏خوانى و گرياندن را عنصر ضرورى و ترديدناپذير اين محافل مى ‏دانند!

اين افراد اين گونه مى ‏پندارند كه هيچ مسؤوليتى جز گرياندن و اشك گرفتن از چشمان مردم كارى ندارند! اين پندار غلط از يك انديشه و تفكر بى بنيان تغذيه مى ‏شود كه مى ‏گويد: گريه كردن عملى پسنديده است و انسان در حالت غم و گريه، به خدا مى ‏رسد و با مركز ثقل هستى مرتبط مى ‏شود.

لذا اين افراد به هر وسيله و بهانه‏اى، در صدد گرياندن مردم هستند واين كار را هنر خود مى ‏دانند و به اصطلاح آن‏گاه محفل گرم مى ‏شود كه گونه حضّار با اشك چشمان آنها خيس گردد!! رفتار اين گروه افراد به عنوان مرثيه خوان و مصيبت سرا و مداح - كه مى ‏پندارند رسالت و وظيفه دينى و شغل‏شان گرياندن مردم است - موجب بروز چنين پندار غلطى شده است! البته اين پندار خود محصول برداشت يك سويه و افراطى از برخى روايات و معارف دين است. در برابر اين دسته از مسلمانان افراط گر، گروه ديگرى از مسلمانان تفريط گرا قرار مى‏ گيرند كه به استناد دسته ديگرى از روايات و برخى يافته‏هاى علمى - مبنى برآسيب‏زا بودن غم و ماتم و مذموم بودن غم‏گسارى و ماتم‏زده بودن و گرفتگى - تمام همت و تلاش خود را صرف شاد بودن و شاد نمودن ديگران مى ‏كنند!

از اين رو به هر وسيله‏اى براى ايجاد شادى و خوشى تمسّك مى‏ جويند و به هزاران حيله و زور و فشار، در صدد هستند تا خوش باشند و خوشى و شادى بيافرينند؛ هر چند بى‏خودى خوش باشند!

گروه اول در حالى كه از سرآگاهى تمام عناصر شادى آفرين و فرح افزا را از زندگى خود حذف مى ‏كنند و يا آنها را كم رنگ جلوه مى‏ دهند و حتى لباس‏هاى شاد و جذّاب را از تن خود دور مى ‏سازند؛ اين گروه از عربده خوش گذارانه خود و سرور دردآور خويش، گوش فلك را كر مى ‏سازند و به وجد ومسرّت بى‏هدف و حتى مصيبت‏زا دل خوش مى ‏كنند!
اين شكل رفتار و برداشت، موجب شده است كه عده‏اى اسلام را دين گريه ببينند و گروهى، آن را دين خنده و خوشى و خوش‏بودن بپندارند؛ گويا اين حالت با هم قابل جمع نيست!

اين دو گرايش افراطى و تفريطى، آن گونه در تمام سطوح جامعه نفوذ كرده است كه بيشتر مسلمانان در برخوردارى از اين دو حالت، راه اعتدال را كاملاً گم كرده‏اند و يا در تيم افراطيان عضو مى‏ شوند و يا در محفل تفريط كنندگان خود را مى‏ يابند؛ گويا راه سوم نمى ‏تواند وجود داشته باشد و و جود ندارد و مجبورند دريكى از دو تيم عضو باشند. غافل از آنكه هر دو گرايش، محكوم به شكست و در مسيرى غلط و انحرافى است و راه حق و اسلام حقيقى، نه اين است و نه آن؛ بلكه خود واقعيتى ديگراست.

دو. جايگاه غم و شادى در اسلام‏

از ديدگاه اسلام، خنده و گريه، شادى و غم و سرور و ماتم، هيچ‏كدام مطلوبيت ذاتى، استحباب نفسى و ارزش ماهوى ندارند تاچه رسد به آنكه يكى بر ديگرى رجحان و برترى داشته باشد.

اسلام كسى را به گريه كردن - به عنوان گريه - ترغيب نكرده است، همان‏گونه كه به شاد بودن - به عنوان شادى - امتياز نداده است؛ مگر به واسطه مقدمات و پيامدهاى آن. خنده و گريه بر اساس آن پيامد و يا مقدمه، مى‏ توانند در مورد قضاوت و ارزش گذارى واقع شوند.

غم و شادى از جمله حالات نفسانى و صفات روحى و هيجانات حاكم بر ابعاد وجود آدمى هستند كه در قالب خنده، گريه و ... نمودار مى ‏شوند و هر انسانى به عنوان انسان، از اين گروه هيجان‏هاى اوّليه برخوردار است. مهم آن است كه اين حالات، بر تعامل اجتماعى مطلوب و بندگى خداوند تأثير منفى نداشته باشد؛ بلكه تأثير مثبت بر آنها بگذارد.

غم و گريه‏اى كه به آدمى آسيب رساند و يا مانع خدمت به بندگان خداوند و بندگى شود و انسان را از رسيدن به هدفش باز دارد، مذموم است؛ همان‏گونه كه شادى آسيب زا و مانع عبادت و انجام وظايف دينى و انسانى نيز سخت مذمت شده است. آنچه مجال قضاوت درباره گريه و خنده و شادى و غم را فراهم مى ‏آورد، حداقل دو عنصر و انگاره است: يكى انگيزه و عامل بروز اين هيجان‏ها و ديگرى مشكل بروز اين هيجان‏ها. بر اساس همين دو انگاره، هيجان‏هاى يادشده مورد ارزيابى و قضاوت قرار مى‏ گيرد : خنده جاهلانه - كه در روايات از آن به «خنده من غير عجب» تعبير شده - مذموم است. در برابر اين خنده، خنده متفكّرانه و معنادار پسنديده و ممدوح تلقى مى ‏گردد. امام حسن عسكرى(ع) در حديثى مى ‏فرمايد: «از علايم جهل، خنده بدون تعجب است».بحار الانوار، ج 72، ص 59: «من الجهل الضحك من غير عجب». و امام كاظم(ع) در حديث ديگرى مى ‏فرمايد: «خداوند از كسى كه بدون تعجب بخندد نفرت دارد».همان، ج 78، ص 309: «ان اللّه عزّ و جّل يبغض الضحّاك من غير عجب».

پس هر نوع خنده‏اى مذموم نيست، همان‏گونه كه هر نوع خنده‏اى پسنديده نيست. هر گريه‏اى نيز مذموم و يا پسنديده نيست؛ بلكه گريه از خوف خداوند سبحان در اسلام گريه ارزشى تلقى مى ‏گردد. امام باقر(ع) مى ‏فرمايد: «هيچ قطره‏اى نزد خداوند عزّو جّل محبوب‏تر از قطره اشكى نيست كه در ظلمت شب از خوف خداوند ريخته شود و غير از آن منظورى نباشد».اصول كافى، ج 2، كتاب الدعاء باب البكاء.

امام على(ع) مى ‏فرمايد: «گريه از خشيت خداوند كليد رحمت الهى است»ميزان الحكمه، ج 1، ص 453، حديث 1836: «البكاء من خشية الّله مفتاح رحمةاللّه». و در حديث ديگرى «اين گريه را موجب نورانيّت قلب و مصون ماندن از بازگشت به گناه معرفى مى‏ كند».همان: «البكاء من خشية اللّه ينير القلب و يعصم من معاودة الذنب»، ص 354.

آن «خنده» چون محصول درك و نكته سنجى تعجّب‏برانگيز ملايم طبع است، ارزشمند مى‏ باشد واين «گريه» چون محصول تعالى شناخت و رشد معنوى و روحانى آدمى است، محبوب مى ‏باشد و نتيجه اين دو هيجان، همانا رسيدن به حق و جلب رضايت حضرت دوست، در پرتو تأمين سلامت و بيمه شدن صاحب گريه و خنده است.

ديدگاه اسلام‏

1. گريه ماتم افزا و افسردگى‏آفرين، هرگز پسنديده نيست؛ بلكه مذموم و مورد نكوهش است. در سيره رسول خدا(ص) اين‏گونه نقل مى ‏كنند كه هر گاه يكى از اصحاب آن حضرت اندوهگين بود، رسول خدا با شوخى كردن او را شادمان مى ‏نمود.سنن البنى، ص 60. ائمه هدى(ع) راه شادمان زيستن را به اصحاب خود نمايانده و مى ‏فرمودند: «به رضاى خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگى كنى».

2. گريه ارزشى در اسلام، گريه از خوف حضرت حق است كه خود يكى از راه‏هاى خودسازى و رشد است؛ نه سبب خمودى و خموشى. گريه برخاسته از محبت به بندگان خدا و يا نفرت از دشمنان خدا نيز در همين مقوله قرار مى ‏گيرد. 3. «خنده» هرگز زشت و منفى نيست؛ بلكه هيجانى مانند شاد بودن بسيار مورد اهتمام شارع مقدس است. يكى از جلوه‏هاى شادى، «خنده» است و جلوه‏هاى ديگر مانند شوخى، مزاح و بذله‏گويى كردن نيز با رعايت شرايط خاص خود، مطلوب است. تنها برخى از انواع و اشكال خنده، مورد مذمّت قرار گرفته است.

4. اسلام خنده را در برابر گريه (هر چند گريه ارزشى مانند گريه از خوف خداوند) و يا گريه را در برابر خنده (هر چند خنده حكيمانه و متفكّرانه) قرار نمى ‏دهد. و هر يك را با ديگرى مقايسه نمى ‏كند تا يكى را بر ديگرى ترجيح و برترى دهد؛ بلكه هر يك را به عنوان واقعيت زندگى انسانى مى ‏پذيرد و براى آنها، شرايط و ويژگى‏هايى را برمى ‏شمارد.

5. در حالت عادى روحيه حاكم بر زندگى انسان - بدون در نظر گرفتن موقعيت خاص - بايد شادى و نشاط باشد، نه غم و اندوه‏و گريه. لذا بايد آن را از راه‏هاى متداول و مشروع تحصيل كرد كه يكى از آنها تبسم و خنده است و راه‏هاى ديگر آن شوخى، ورزش، كار، پرهيز از گناه، مسافرت، استفاده از عطر و بوى خوش و پوشيدن لباس‏هاى شادى‏آفرين است. در مكتب اسلام شخص «مؤمن» شوخ طبع و خوش مشرب است؛ و «منافق» گرفته و اخمو است.بحار الانوار، ج 77، ص 155.

رسول گرامى اسلام - كه اسوه حسنه تمام مردمان معرفى شده است - مى ‏فرمايد: «من هم مانند شما بشرى هستم كه قهراً شوخى و مزاح مى ‏كنم».كنزالعمال، ج 3، ص 648. و يا مى ‏فرمايد: «من شوخى مى ‏كنم، ولى در گفتارم جز حق و راست نمى ‏گويم».بحارانوار، ج 16، ص 295.
6. خنده ارزشى در اسلام، خنده متفكرانه و حكمى است؛ يعنى، خنده‏اى كه در پرتو آن حكمتى اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى، فقهى و ... مبادله مى ‏شود. نمونه‏هاى متعددى از اين نوع شوخى و خنده در زندگى حضرت رسول نقل شده است كه در يكى از آنها، آن حضرت با پيران شوخى كرد، و فرمود: «اهل بهشت به صورت جوان زيبا وارد بهشت مى ‏شوند».ميزان الحكمة، ج 1، ص 484. پس از نگرانى پيران به آنها فرمود: «شما اول جوان مى ‏شويد، سپس به بهشت مى ‏رويد».

بنابراين خنده غيرمتفكرانه و يا خنده‏هايى كه با صداى قهقهه باشد و يا خنده‏هايى كه به گناه (غيبت، تهمت، تمسخر و استهزا، بدگويى و ...) آلوده باشد؛ مورد مذمت و نهى است؛ آن‏گونه كه خنده زياد نيز پسنديده نيست. ائمه هدى(ع) به اين نوع آفات هيجانى هشدار داده و انواع خنده‏هاى مذموم را گوشزد فرموده‏اند. در گفتار آنان خنده به قهقهه، زياد خنده كردن، مجلس خنده و فكاهى برگزارنمودن و همين طور خنده آميخته به دروغ، زشت شمرده شده است.

امام صادق(ع) مى ‏فرمايد: «القهقهة من الشيطان».همان، ص 481.

حضرت رسول(ص) مى ‏فرمايد: «كثرة الضحك يمحو الايمان».همان، ص 482.

حضرت رسول(ص) مى ‏فرمايد: «ويل للذى يحدّث فيكذب ليضحك به القوم، ويل له، ويل له».همان، ص 484..

7. وقتى گريه ارزشى در اسلام، تنها گريه از خوف الهى و يا برخاسته از محبت به بندگان خدا و نفرت از دشمنان آنان باشد؛ آن‏گاه ديگر گريه‏ها - به هر انگيزه‏اى كه انجام گيرد - مذموم هستند. گريه فقط دريك صورت ارزشمند است وآن هنگامى است كه بر اساس شناخت و ترقى معنوى از خوف الهى باشد؛ لذا گريه همراه با شيون‏قال رسول اللّه(ص): «النياحة عمل الجاهليه». (ميزان الحكمة، ج 5، ص 449).، ناله و زارى، داد و فريادقال رسول اللّه(ص): «صوتان ملعونان يبغضهما الله: اعوال عند المصيبة»، (همان، ص 450).، صداى اعتراض، شكوه و ... جملگى زشت و مذموم است.

با اين بيان روشن شد كه ابهام فكرى و انحراف رفتارى، از توجّه به برخى روايات و چشم فرو بستن از برخى ديگر ناشى شده است. كسانى كه تمام عناصر شادى بخش را از زندگى خود حذف مى ‏كنند و شاد بودن را معصيت مى‏ پندارند و وظيفه خود مى ‏دانند كه بگريند و بگريانند؛ فقط روايات مرتبط با شادى و خنده‏هاى مذموم و گريه ممدوح را مشاهده كرده‏اند و گروهى كه بى‏خود شاد و خوش‏اند و مسرّت بى‏هدف و جاهلانه را پيش گرفته‏اند، از مسير درست منحرف گشته و به راه غلط قدم نهاده‏اند.

حال كه روحيه حاكم بر حيات فردى و اجتماعى انسان شادى و نشاط است و هيجان اصلى و هميشه جارى در كالبد فرد و اجتماع انسانى - كه در پرتو آن فعاليت و انجام وظايف ممكن مى‏ گردد - شور و نشاط است؛ پس شاد بودن سبب نمى‏ خواهد. بايد امكانات آن را فراهم ساخت؛ ولى براى غم و اندوه و گريه كردن، بايد منتظر بود موسم آن فرا برسد و سبب آن ظهور نمايد. لذا در توصيف اهل ايمان مى ‏فرمايند: «شوخ طبع و خوش مشرب است»بحارالانوار، ج 77، ص 155. و يا «شادى مؤمن در چهره او است و اندوهش در قلبش خانه دارد».همان، ج 69، ص 411.
و از جانب ديگر اگر توصيه به گريه از خشيت الهى شده است، ظرف اين توصيه خلوت و پنهانى است؛ نه جلوت و در هنگام همنشينى با برادران دينى و اجتماع انسانى؛ لذا آمده است: «گريه در سجده نزديك‏ترين حالت بنده به خدا است‏اصول كافى، ج 2، (كتاب الدعاء باب البكاء). و «قطره اشكى در ظلمت شب از خوف خداوند جارى شود، محبوب‏ترين قطره‏ها است».همان.
گفتنى است اگر چه از ديدگاه اسلام هيجان حاكم بر روح و روان فرد و جامعه، شادى و نشاط است؛ ولى اين سخن بدان معنا نيست كه اسلام برپايى مجالس خنده به عنوان خنده و خنداندن را مجاز مى ‏شمارد؛ بلكه اين گونه محافل را مجلس اهل باطل و خسارت ديدگان معرفى مى كند.ميزان الحكمة، ج 5، ص 484. و باز اين سخن بدان معنا نيست كه اسلام حتى گريه برخاسته از خوف خدا و يا گريه در غم فقدان اوليا خدا را توصيه نكند؛ زيرا اين نوع گريه به دل پاكى و صفا مى ‏بخشد و انس و الفت با ديگران ايجاد مى ‏كند و باعث آرامش درون و سرور معنوى مى ‏شود.

سه. شادى از ديدگاه روان‏شناسى‏

به منظور تكميل پاسخ و نتيجه‏گيرى مطلوب، لازم است از زاويه روان‏شناسى به چند نكته اساسى و ضرورى دراين باب اشاره شود: 1. تعريف شادى، 2. راه رسيدن به شادى.
1. تعريف شادى‏

اگر چه موضوع شادى از غريب‏ترين موضوعات روان‏شناسى است و كمتر به آن پرداخته شده است؛ ولى با وجود اين، تعاريف متفاوتى از شادى ارائه شده است:

- «شادى عبارت است از احساس مثبتى كه از حس ارضاء پيروزى به دست مى ‏آيد».

- «شادى عبارت است از مجموع لذت‏هاى منهاى درد».

- به عقيده ارسطو از ديدگاه علمى، نمى ‏توان براى تمام افراد در همه سطوح، يك تعريف جامع از شادى ارائه كرد؛ لذا وى قائل است حداقل سه سطح از شادى وجود دارد:

يك. سطح نازل شادى، «لذت بردن» است.

دو. سطح متوسط شادى، با «عملكرد خوب» داشتن تعريف مى‏شود.

سه. سطح عالى شادى «زندگى متفكرانه» داشتن است. براى افراد بسيار عادى، شادى به تعداد لذّات در زندگى معنا مى ‏شود. حال تفاوتى ندارد كه اين لذّات از فعاليت‏هاى پست و نكوهيده، ناشى شده باشد و يا ناشى از قربانى كردن بزرگوارانه خود باشد.
اين مفهوم شادى با زندگى انسانى، هرگز هماهنگى ندارد؛ چرا كه برخى بر اثر استفاده از مواد شادى آفرين (نه لذت نامشروع) ممكن است مدتى شاد باشند؛ ولى از سطح رضايت در زندگى كاسته شود! اينجا است كه سقراط حكيم مى ‏گويد: بهتر است غمگين باشم تا يك خوك خوشحال؛ چه اينكه خوك از سطح لذّت بالايى برخوردار است؛ ولى نمى ‏تواند از لحاظ ذهنى موقعيت تلاش‏هاى خود را بسنجد؛ فلذا قادر نيست رضايت خود را نشان دهد. بر اين اساس بايد به تعريفى قابل اجرا براى همگان از لذت بپردازيم كه در آن «شادى» مساوى با رضايت به اضافه سطح لذت (شادى = رضايت + سطح لذت) است؛ بنابراين اگر به سطح عالى شادى (زندگى متفكرانه) نمى ‏توان رسيد، حداقل نبايد به صرف لذّت فارغ از سطح رضايت اكتفا كرد و به شادى حيوانى قانع شد.
2. راه رسيدن به شادى‏
زندگى دنيا هيچ‏گاه فارغ از خستگى و رنج نيست، ولى نمى ‏توان آن را بر تمام زندگى تعميم داد واجازه داد مشكلات بر تمام زندگى سايه بيفكند و لذت را از انسان سلب كند.
از اين رو بايد مسيرى را جهت تأمين شادى پيش گرفت كه به اختصار مى‏ گويند: رضايت و شادى طولانى صرفاً از طريق داشتن يك زندگى اخلاقى و مذهبى، مى ‏تواند كسب شود. پس هرگز نه شادى به معناى لذت بردن است، و نه راه آن به ولنگارى و رهايى از تمام قيد و بندهاى اخلاقى، اجتماعى، قانونى و دينى محدود مى ‏شود.
از ديدگاه علمى چندين راه براى شاد بودن وجود دارد كه به اختصار آنها را نام مى ‏بريم:
الف. مبارزه با نگرانى‏ها.
ب. افزايش سطح تحمل و پذيرش.
ج. مسافرت‏
د. ورزش‏
ه . تبسم و خنده‏
و. مزاح‏
ز. پوشيدن لباس‏هاى روشن‏
ح. خود آرايى‏
ط. حضور در مجالس شاد.
ی. كاستن از توقعات و انتظارات.

چهار. شكل صحيح و مطلوب غم و شادى‏
بر اساس آنچه گذشت نتيجه مى‏ گيريم كه :
1. يكى از راه‏هاى شادى، خنده و تبسّم است؛ ولى بايد توجه كرد كه آنچه مطلوب است، هميشه شاد بودن است؛ نه هميشه خندان بودن. شادى مداوم، پسنديده و هدف زندگى اسلامى است. اين شادى بر اساس يافته‏هاى علمى از مسير زندگى اخلاقى و دينى به دست مى ‏آيد.
2. خنده اگر شيوه درمان باشد - كه هست - براى تمام سطوح غمگينى درمان نيست. براى زدودن غم ناشى از آسيب جسم و تهديدهاى زندگى حيوانى و يا حد متوسط زندگى انسانى، درمان است. از اين رو سقراط، افلاطون و ارسطو، شادى عالى انسانى را شادى متفكرانه معرفى كرده‏اند. پس اگر در صدد شادى هستيم، بايد بكوشيم تا به مراتب عالى شادى برسيم و به شادى‏هاى نازل اكتفا نكنيم.
از اين سطح عالى از شادى در روايات به «شادى زاهدانه» تعبير شده است. آن‏سان كه امام على(ع) در وصفشان مى‏ فرمايد: «زاهدان در دنيا اگر چه مى‏ خندند، قلبشان مى ‏گريد و اگر چه شاد باشند، اندوه‏شان شديد است».همان ص 485.
با دلى خونين لب خندان بياور همچو جام     نى گرت زخمى رسد چون چنگ آيى در خروش
ديوان حافظ.
پس هميشه نبايد به شادى‏هاى نازل اكتفا كرد؛ بلكه بايد شادى زاهدانه را جست و در مسير درك شادى عالى، به اولين مزه‏هاى و شيرينى‏هاى بچه‏گانه آن دل خوش نبود.
3. نه تنها هيجان حاكم بر زندگى اجتماعى؛ بلكه هيجان مطلوب و حاكم بر زندگى فردى، شادى و نشاط است. اگر شما احساسى غير از اين، از مراسم دينى و مذهبى داريد، معلول عملكرد افراط گونه افرادى است كه نام برديم؛ نه آنكه شيوه دينى و اسلامى چنين باشد. يك مورد براى گريه در اسلام سراغ داريم كه آن فقط گريه از خشيت خداوند است كه در سجده، سجاده را رنگين مى ‏كند و يا در ظلمت شب نردبان عروج صاحبان معرفت و ترقى روحى را تا هفت آسمان مى ‏سازد؛ نه آنكه در كوى و برزن دل افراد ناآشنا و بيگانه را بربايد.
4. محتواى مراسم مذهبى بر سه پايه استوار است:
الف. روشنگرى نسبت به احكام، معارف دينى و حقايق علمى و وظايف اجتماعى و فردى و نيازهاى زندگى،
ب. ايجاد الفت و صميميت انسانى،
ج. عبادت و بندگى خداوند.
لذا هر عنصر غير از اين (همانند گريه و خنده و غم و شادى) از دايره عمومى مراسم مذهبى خارج است و صرفاً در موقعيت‏هاى خاص، به محتواى مراسم دينى اضافه مى ‏شود. با توجه به اين نكته به بررسى «مصيبت خوانى، مرثيه سرايى، دعا و زيارت ...» مى ‏پردازيم :
1. بيشتر جلسات دينى و بنيان اين گونه مراسم بر مرثيه خوانى و مصيبت خوانى استوار نيست؛ بلكه اين مراسم محدود به ايام مصيبت اهل بيت(ع) (مانند: ايام محرم و روز شهادت ائمه(ع) است.
بر اساس معارف دينى، مراسمى كه با محتواى مصيبت خوانى و مرثيه سرايى برگزار مى ‏شود، بايد محدود به ايام حزن و اندوه اهل بيت(ع) (سالروز شهادت) باشد. چون ائمه هدى(ع) خود مى ‏فرمايند: «شيعيان ما به حزن ما اندوهگين و در شادمانى ما شادمان هستند».؛ بحار الانوار، ج 51، ص 151. يعنى، در ايام حزن اهل بيت(ع) بايد محزون بود و گريست و مصيبت آنها را بيان كرد (نه هميشه). همان‏گونه كه شادى ما نيز با شادى اهل بيت(ع) تراز مى شود (نه هميشه).
از اين رو اگر در غير از آن ايام، به بر پايى مراسم مصيبت و عزادارى و ياجشن اقدام كنيم، به افراط و يا تفريط مبتلا شده‏ايم.
2. ماهيت اين نوع جلسات اگر چه گريه است؛ ولى غم افزا و ماتم آفرين نيست. درست است كه در اين نوع مراسم گريه مى ‏كنيم، مصيبت مى ‏خوانيم و مرثيه سرايى مى ‏كنيم؛ منتها محصول آن، نشاط و هيجان مثبت و حركت در مسير اهل بيت(ع) است. همان‏گونه كه هر خنده‏اى، خنده شادى نيست؛ گريه بر اهل‏بيت(ع) نيز گريه غم وافسردگى نيست. بنابراين اگر مى‏ گوييم گريه از خوف و خشيت خداوند ارزشى است، از اين رواست كه اين نوع گريه غم‏انگيز نيست.
3. انگيزه بر پايى جلسات مصيبت و عزاى اهل بيت، احساس تعلق و دل‏بستگى است از اين رو با شيعيان با ذكر مصايب اهل بيت(ع) علاقه خود را اظهار مى ‏كنند و در پى آن آرامش مى ‏يابند؛ نه آنكه ذكر مصايب اهل بيت(ع) سبب غم و اندوه آنان شود. ايشان با اقامه عزا براى اهل بيت(ع) و نسبت به افرادى كه خود را مديون آنان مى ‏دانستند، اداى دين مى‏ كنند. آيا اداى دين موجب راحتى جان است، يا غم‏افزا و حزن آفرين و گريبان گير جان؟! اين اداى دين تنها در مصيبت اهل بيت نيست؛ بلكه در شادمانى اهل بيت(ع) نيزبا بر پايى محفل جشن شادى، انجام مى ‏گيرد و روح افزا است.
4. پرداختن به مصيبت و مرثيه اهل بيت(ع) به صورت اندك در پايان مراسم، خود نوعى اداى دين و نوعى زندگى دينى و اخلاقى است و چنانچه گذشت داشتن زندگى دينى و اخلاقى خود شادى آفرين است. از جانب ديگر بر پايى مراسم جشن شادى، در شادمانى اهل بيت(ع) نيز خود بخشى ديگر از مراسم دينى بوده و شادى آفرين است.
5. انجام مرثيه و مصيبت در ضمن دعا و زيارت و تكرار بى مورد يك فراز از آن، كه موجب مى ‏شود دعا و زيارت ديگر به شكلى كه امام معصوم خوانده‏اند، خوانده نشود اين نوعى افراط است. از اين رو اگر اعتراض شما به برخى مراسم دعا و زيارت باشد، بجا است و همان گونه كه گذشت محصول عدم اطلاع برگزار كنندگان اين مراسم مى‏ باشد.

پس روح حاكم بر مراسم دينى چيزى جز چند مطلب زير نيست :
1. عبادت و بندگى آن‏گونه كه خداوند و اهل بيت بيان داشته‏اند،
2. روشنگرى نسبت به امور دينى و حقايق علمى و نيازها و وظايف،
3. ايجاد الفت و صميميت،
4. اداى دين نسبت به اهل بيت و كسب نشاط براى ادامه مسير زندگى معنوى آنان.

منابع :
1. محمدى رى شهرى، محمد، ميزان الحكمة، مكتب الاعلام اسلامى، 1362.
2. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت 1403.
3. كلينى، محمد، اصول كافى.
4. طريقه‏دار، ابوالفضل، شرع و شادى، حضور، 1380، ص 43-13.
5. پلاچيك روبرت، هيجانها، ترجمه محمود رمضان زاده، آستان قدس رضوى، 1371، ص 156.
6. عزيزى، عباس، فضايل و سيره امام حسين(ع)، صلاة، 1381، ص 364.
7. آبزيك مايل، روان‏شناسى شادى، ترجمه مهرداد فيروز بخت و خشايار بيگى،بدر، 1375، ص 82.
8. لطفى، محمد حسن، دوره آثار افلاطون، ج 3.
9. كن ويز، به دنبال شادكامى، ترجمه ف شجرى، انجمن قلم ايران، 1379، ص 67.
10. مطهرى، مرتضى، حماسه حسينى، صدرا 1367، ص 95.
11. الضوء و اللدن فى‏القرآن الكريم، نذير، حمدان دار ابن‏كثير، بيروت،2002، ص‏38.
12. اكبرزاده، على، رنگ و تربيت محمدى، 1374، بى جا، ص 24.

 

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده