یک نت ـ دختری بیست ساله هستم که دوست داشتم همیشه با مردی تحصیل کرده و از نظر مالی متوسط و باایمان ازدواج کنم ولی برعکس با مردی ازدواج کردم که تحصیلاتی ندارد و وضع مالی خوبی ندارد ولی آدم نسبتا خوبی است مدام به طلاق فکر می کنم
مشاوره ازدواج
یک نت ـ گناهی بزرگ انجام دادم اما به شکر خدا توبه کردم ولی همش اون افکار پلید شیطانی بامن هست چه کنم واقعا پشیمانم اما افکار مرا اذیت میکند
یک نت ـ از اضطراب روحی شدید رنج میبرم این اضطراب باعث مشکلات زیادی برای بنده شده است ب طوری که مدام فکرم درگیر این مشکل است و با وجود اینکه بنده دارای استعداد خیلی خوبی هستم
یک نت ـ روز به روز دارم عصبی تر میشم، سرهرچیزبی معنی باهمه ی اعضای خانوادم دعوام میشه بعدش کلی عذاب وجدان میگیرم واستغفاروتوبه
یک نت ـ سر همه داد میزنه دستور میده،فکر میکنه به غیر از اون هیچکس زور بازو و قدرت نداره یا هیچکس حق نداره ب غیر از او داد بزنه با صدای بلند حرف بزنه ،خیلی خود خواه هستش و خودش رو استاد همه چی میپنداره،همرو زیر دست خودش میدونه،
یک نت ـ ایشون ی دختر عمو داره که تا الان که من ی بچه دارم بااین که شوهر داره دست از سرش بر نمی داره و همش بهش زنگ نیز نه و پیامای عاشقانه میده و شوهر من هم به اون پیام عاشقانه می داد
یک نت ـ دختری 25ساله ومجردهستم.قبلا هم پیام دادم.تاحالا دو مورد پیش امده ک پسری بمن نزدیک شده امامن ازش دوری میکنم و بعد ک زده میشه وکم محلی میکنه خودم دنبالش می افتم.
یک نت ـ من از اول زندگی با همسرم مشکل داشتم اما هی حل میشد .....الان ناخواسته باردار شدم دیگه کلا شوهرم 180 درجه عوض شد میگفت باید سقط کنی
یک نت ـ خیلی دلم میخواهد که فرزندانم مذهبی بشوند از مشاوران مذهبی زیادی. راهنمایی گرفتم ولی موفق نبوده ام.
یک نت ـ خواهرم با پسری ارتباط پیدا کرده در حال که ایشون اصلا به کارها تنفر داشت خوب و مومن حالا اصلا عوض شده اول که نمی گفت وقتی فهمیدم انکار کرد والان هم میگه دوست دارم
یک نت ـ متاسفانه نیاز جنسی و عافطی بالایی دارم و در خانواده توجهی بهم نمیشه. من با مادر پیرم زندگی میکنم.یه مقدار افسرده و مریض احوال هستن.پدرم هم ۸سال پیش به رحمت خدا رفت.
یک نت ـ زنی ۴۰ساله هستم ۲۴سال هست ازدواج کرده ام شوهرم یک آدم عصبی غیرمنطقی ودرموقع ناراحتی بددهن ودست بزن داردبرای هرچی که خودش صلاح بدونه خرج میکنه من مهم نیستم که چه دوست دارم وچه خواسته ای دارم
یک نت ـ من الان عقدم شوهرم زیاد نمیاد خونه ما بیشتر من میرم دیروز برای ناهار دعوتش کردم نیامد
یک نت ـ دختری هستم ک قصد ازدواج دارم پسری ک ب خواستگاریم امده اصرار دارد ک هرچه در گذشته ات داری بگو
یک نت ـ تو خواب حرف می زنم و همچنین قرار است که با کسانی در یک اتاق بخوابم .می ترسم نکند در خواب حرف بدی بزنم و آبروم بره.
یک نت ـ پسری دارم 20ساله که وقتی دبستان میرفت نمازش را میخواند حتی به مسجد میرفت ومحرم در روضه ها زیاد گریه میکرد.
یک نت ـ من ازدوج کردم شوهرم هم خوب دو تا بچه گل دارم.اما حدود یکسال با اقایی اشنا شدم که بهش علاقه مند شدم اونم به من ...
یک نت ـ شوهرم با اینکه چند تا برادر داره بیشتر وقتها خرجپدرو مادرشومیده حتی برادراشم ولی خیلی خیلی کم پیش اومده بیشتر از ۲۰۰هزار به من بده برا خریدهم
یک نت ـ همسنای من همشون اذدواج کردن و 2-3تا بچه دارن ولی من هنوز اذدواج نکردم چرا وقتی خواستگار میاد من اینجوری میشم؟